به بهانه خونخواهی چه ظلمهایی که نشد
خلاصه مقاله
انتقام از قاتلین عثمان، به بهانه خونخواهی، یکی از کارهایی بود که معاویه آن را انجام داد. خلیفه سوم به خاطر اعمالی که داشت، مورد غضب مسلمین آن دوره قرار گرفت و توسط برخی از صحابه که تعدادشان اندک نبود، کشته شد و جانش را از دست داد. ولی آنچه که بعد از مرگ او تعجبآور بود، این بود که برخی خود را وارث او دانسته و به بهانه خونخواهی، دست به کشتار و قتل صحابه زدند. تاریخ شهادت میدهد که آن کسیکه ادعای دلسوزی میکرد، خودش دستش به خون خلیفه سوم آلوده بود.
متن مقاله
یکی از اتفاقاتی که در صدر اسلام رخ داد و تاریخ را تحت تأثیر خود قرار داد، کشته شدن خلیفه سوم، عثمان بن عفان است. قتل خلیفه سوم، بهانهای شد برای برخی از سودجویان، که بتوانند دست خود را به سمت خلافت دراز کنند و خود را جانشین رسولخدا معرفی نمایند.
یکی از این افراد معاویة بن ابوسفیان بود که خونخواهی عثمان، برای او بهانه خوبی بود. او به این بهانه دست به جنایات زیادی زد و مسیر اسلام را تغییر داد. او برای محکم کردن پایههای حکومت خود دست به کشتار افرادی زد که در قتل عثمان شرکت داشتند.
یکی از آن افراد عمرو بن حمق بود. او صحابه جلیل القدر رسولخدا بود که بعد از صلح حدیبیه مسلمان شد.[1]
در منابع تاریخی اهلسنت آمده است: «و أما عمرو بن الحمق فوثب على عثمان فجلس على صدره و به رمق فطعنه تسع طعنات و قال أما ثلاث منهن فإنی طعنتهن لله و أما ست فإنی طعنت إياهن لما كان فی صدری عليه.[2] عمرو بن حمق روی سينه عثمان نشست و 9 خنجر بر بدن او زد و گفت: 3 ضربه برای خدا بود و 6 ضربه ديگر به خاطر کينهای بود که از عثمان در دل داشتم.»
طبری، ابناثیر و ابنعساکر در مورد قتل عمرو بن حمق توسط معاویه مینويسند: «فاطعنه تسع طعنات كما طعن عثمان، فأخرج فطعن تسع طعنات، فمات فی الأولى منهن أو الثانية.[3] معاويه دستور داد عمرو بن حمق را دستگير کنند و به عامل او گفت: همانطوری که او 9 ضربه بر عثمان زد، 9 ضربه بر او بزن. عمرو بن حمق در ضربه اول يا دوم از دنيا رفت.»
بعد از قتل عمرو، معاویه دستور داد که سر از بدنش جدا کنند و سر را به سوی شام ببرند. معاویه دستور داد که سر بریده عمرو را به نزد همسرش آمنه که در زندان بود ببرند.
مورخین در این خصوص میگويند: «حتی وجه إليها رأس عمرو بن حمق، فألقی فی حجرها، فارتاعت لذلك، ثم وضعته فی حجرها و وضعت كفها على جبينه، ثم لثمت فاه، ثم قالت: غيبتموه عنی طويلا ثم أهديتموه إلی قتيلا، فأهلا بها من هدية.[4] وقتی او سر بريده شوهرش را ديد، شوکه و ناراحت شد و سر بريده را در دامنش قرار داد و با دستش بر سر بريده کشيد و لبهای خونينش را پاک کرد و گفت: مدتها، شوهرم را از من مخفی کرديد و امروز هم سر بريدهاش را برای من هديه آورديد. چه زيبا هديهای بود که معاويه برای من آورد.»
عمرو بن حمق یک نمونه از جنایات معاویه به بهانه خونخواهی عثمان بود و صحابه دیگری مانند عبدالرحمن بن عدیس و محمد بن ابیحذیفه نیز به دست معاویه کشته شدند.
این سؤال در اذهان خطور میکند که معاویه چه کاره بود تا به عنوان خونخواهی عثمان قیام کند؟ مگر او وارث عثمان بود که از قاتلین عثمان انتقام میگرفت؟ از کجا معلوم که خود معاویه در قتل عثمان نقش نداشته بود؟
وقتی به برخی کتب تاریخی رجوع میکنیم به نقش معاویه در قتل عثمان پی میبریم.
ابن قتيبه دينوری در کتاب الإمامة و السياسة از نقش معاویه پرده بر میدارد و مینويسد: «و كتب إلى أهل الشام عامة و إلى معاوية و أهل دمشق خاصة ... فيا غوثاه يا غوثاه و لا أمير عليكم دونی، فالعجل العجل يا معاوية و أدرك ثم أدرك و ما أراك تدرك.[5] عثمان، نامه نوشت به مردم شام و معاويه و اهل دمشق، که به فرياد من برسيد که مردم مدينه، تصميم به قتل من گرفتهاند. بشتاب بشتاب ای معاويه، به داد من برس، به داد من برس، گمان نمیکنم که به داد من برسی.»
یعقوبی در تاریخش میگوید بعد از نامه عثمان، معاویه با دوازده هزار نیرو راهی مدینه شد، ولی در 30 کیلومتری مدینه توقف کرد و برای یاری عثمان وارد مدینه نشد و خود به تنهایی به سمت عثمان رفت. بعد از مشاجراتی، عثمان به او گفت: «لا والله و لكنك أردت أن أقتل فتقول: أنا ولی الثأر. إرجع، فجئنی بالناس! فرجع، فلم يعد إليه حتى قتل.[6] به خدا سوگند تو میخواهی من کشته شوم تا به بهانه خونخواهی من، قيام کنی. برو و با نيروهايت بيا. معاويه رفت و برنگشت تا اينکه عثمان کشته شد.»
برای اثبات نقش معاویه در قتل عثمان شواهد بسیاری نیز وجود دارد. مثلا معاویه به ابوالطفيل که از صحابه پيامبر است میگوید: چرا شما عثمان را ياری نکرديد؟ ابوالطفیل در پاسخش میگوید: «ما منعك من نصره أو تربصت به ريب المنون و كنت فی أهل الشام و كلهم تابع لك فيما تريد؟ قال معاوية: أو ما ترى طلبی بدمه؟ قال: بلى، و لكنك كما قال أخو جعفي:
لا ألفينك بعد الموت تندبنی و فى حياتی ما زودتنی زادی[7]
ابوالطفیل به معاویه گفت: تو چرا ياری نکردی؟ تو که در شام بودی و همه، پيرو تو بودند. معاويه گفت: نمیبينی که من برای خونخواهی عثمان قيام کردهام؟ ابوالطفيل گفت: بله، میبينيم، ولی به قول شاعر: شما در زمان حيات من، يک بار هم به ديدار من نيامدی ولی بعد از مرگ من، ناله و سر و صدا میکنی و به سينه میزنی؟»
شاهد دیگر کلام حضرت علی (علیهالسلام) است. حضرت در نامهای که به معاویه نوشت، میفرمايد: «و لعمری ما قتله غيرک.[8] قسم به جان خودم غير از تو، کسی عثمان را نکشت.»
سؤال این است که چرا معاویه به عنوان منتقم خون عثمان قد علم کرد؟ آیا دلسوزی ظاهری معاویه غیر از این است که او سودای خلافت را بر سر میپروراند؟
پینوشت:
[1]. اسدالغابة، ابن اثیر، دارالعلم، بیروت: ج4، ص100
الإصابة، ابن حجر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص514
[2]. الطبقات الكبرى، إبن سعد، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص74
تاريخ مدينة دمشق، إبن عساكر، دارالعلم، بیروت: ج39، ص409
تاريخ الطبری، طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص424
الكامل في التاريخ، إبن الأثير، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص179
[3].تاريخ الطبری، طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص197
تاريخ مدينة دمشق، إبن عساكر، دارالعلم، بیروت: ج45، ص499
الكامل في التاريخ، إبن الأثير، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص477
[4].اسدالغابة، ابن اثیر، دارالعلم، بیروت: ج4، ص101
البداية و النهاية، إبن كثير، دارالمعرفة، بیروت: ج8، ص52
تاريخ مدينة دمشق، إبن عساكر، دارالعلم، بیروت: ج69، ص40
[5]. الإمامة و السياسة، ابن قتيبة دينوری،انتشارات شریف رضی: ج1، ص54
[6]. تاريخ يعقوبی، یعقوبی، دارالکتب العلمیة: ج2، ص175
[7]. اسدالغابة، ابن اثیر، دارالعلم، بیروت: ج5، ص234
الإستيعاب، إبن عبد البر، دارالعلم، بیروت: ج4، ص1697
تاريخ مدينة دمشق، إبن عساكر، دارالعلم، بیروت: ج26، ص116
الإمامة و السياسة، ابن قتيبة دينوری،انتشارات شریف رضی: ج1، ص215
[8]. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج15، ص84
افزودن نظر جدید