تکرار تاریخ در اتهامات یزیدیان
با وجود دلایل و اسناد فراوان در کتابهای اهلسنت و وهّابیت مبنی بر دستور یزید بن معاویه در به شهادت رساندن امام حسین (علیه السّلام) و مشخص بودن نام مسبّبان، دستاندرکاران، فرماندهان همراهان و قاتلان واقعهی کربلا در تاریخ امّا از آنجا که کار وهّابیت جر شبههافکنی، عوامفریبی و فرافکنی نیست، باز هم همچون همیشه دست پیش را گرفته و به جای اعتراف به جنایات بنیامیه و بزرگانشان، به متهم نمودن دیگران پرداخته و در شبههای مضحک، شیعیان را مسبب شهادت امام حسین (علیه السّلام) دانسته و کوشیدهاند دامن بزرگان خود را از این لکّهی ننگ تاریخی پاک کنند.
که در پاسخ میگوییم در حقیقت این شبهه در عصر حاضر ادامهی همان جریان جوسازی یزید علیه امام حسین (علیه السّلام) در همان زمان است که برای توجیه رفتارهای خود با تبلیغات مسموم کوشید تا امام حسین (علیه السّلام) و یاران او را «خارجی از دین» معرفی کند و یا در دارالامارهی خود با گماردن خطیب بر منبر و مدح خود و پدرش معاویه توسط خطیب درباری، جوّ را به نفع خود مساعد سازد و چون امام سجاد (علیه السّلام) نیز از یزید خواست تا بر چوبها (منبر) بالا رود و مطالبی را بیان فرماید با ممانعت یزید روبرو گردید، ولی نهایتا با اصرار دیگران ناچار به موافقت شد و چون رسوایی خود را شاهد بود بهترین راهکار برای مقابله با افشاگریهای امام سجاد (علیه السّلام) را «اذان» برای اقامهی نماز دید و به همینرو به مؤذن گفت: «اذان بگو» که همینجا نیز امام سجاد (علیه السّلام) از فقرات اذان برای رسواسازی یزید بهترین استفاده را نمود.[1]
پس همانگونه که چنین اذانی را نمیتوان اذان نامید، بلکه در حقیقت دسیسهای بود برای عوامفریبی و سرپوش گذاردن بر جنایات یزید، در اینجا نیز داستان به همین منوال است.
پینوشت:
[1]. «دعا یزید بالخاطب و أمر بالمنبر فأحضر، ثمّ أمر الخاطب فقال: إصعد المنبر فخبر النّاس بمساوئ الحسین و علیّ و ما فعلا! قال: فصعد الخاطب المنبر فحمد الله و أثنی علیه، ثمّ أکثر... .» کتاب الفتوح، أحمد بن أعثم الکوفی، دار الأضواء للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، ج 5، ص 132.
افزودن نظر جدید