مصیبتی که رسول خدا تابش نیاورد
...
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب _ یکی از سنتهای ثابت و همیشگی خداوند، سنت ابتلاء و امتحان الهی است. در قرآن کریم به این سنت تصریح شده است آنجا که در سوره عنکبوت میفرماید:« أ حسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لا یفتنون[عنکبوت/2] و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین[عنکبوت/3] آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردهایم، رهایشان میکنیم و آنان را امتحان نمیکنیم؟ همانا مردمی که پیش از آنان بودند را آزمودیم....»
طبق این آیات این سنت، برای کسی استثناء ندارد و از روز اول خلقت تا آخرین مخلوق، همگی مشمول امتحان الهی خواهند شد چه کافر باشند چه مسلمان.
البته امتحان الهی نسبت به همه انسانها یکسان نیست بلکه ناظر به ظرفیتهای افراد، متغیر است و برای هر کسی ثمره خاص به خودش را دارد.
لذا حضرت علی(علیه السلام) در مورد فلسفه ابتلاء الهی میفرماید:« إن البلاء للظالم أدب و للمؤمن إمتحان و للأنبیاء درجة و لأولیاء کرامة[1] بلاها برای انسان ظالم حکم تادیب را دارد و برای مومن میزان سنجش ایمان است و برای انبیاء ترفیع درجه و برای اولیاء کرامت و مقام است»
بر طبق این سنت الهی که ابتلائات برای همه انسانها وجود دارد، حضرت رسولاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از این قاعده مستثنی نیست و ایشان هم به انواع مختلف مورد امتحان قرار گرفتند. که این ابتلائات خاص بوده و قابل مقایسه با امتحانات دیگران نیست.
در کتاب شریف کامل الزیارات در حدیث معراجیه به این امتحانات اشاره شده است. خداوند به رسولش فرمود:«هنگامی که پیامبر به سوی آسمان سیر داده شد، به او گفته شد: خداوند تبارک و تعالی در سه چیز تو را امتحان میکند، تا بنگرد که صبر تو چگونه است. پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! نسبت به فرمان تو تسلیم هستم و جز به یاری تو، توانی بر این شکیبایی ندارم؛ آنها کداماند؟ به او گفته شد: اوّلین آنها، گرسنگی و ترجیح دادن غذا و دیگر نعمتهای متعلّق به خود و خانوادهات، برای نیازمندان است. عرضه داشت: پروردگارا! پذیرفتم و نسبت به خواست تو خشنود و تسلیم شدم و توفیق و صبر، تنها از جانب توست. امّا دومین امتحان تو، تکذیب تو به وسیله دشمنانت و ترس زیاد از جانب آنهاست. و به همین سبب، بهترین کار تو برای من، جنگ با کافران با مال و جانت و صبر بر آنچه از آزار و اذیّت آنها و منافقان به تو میرسد و نیز درد و زخم برداشتن در جنگ با ایشان میباشد. پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! پذیرفتم و نسبت به خواست تو خشنود و تسلیم شدم و توفیق و صبر، تنها از جانب توست.به پیامبرگفته شد: و امّا سومین امتحان تو، کشته شدن خاندان توست. امّا برادرت علی، از امّت تو، دشنام و سرزنش و توبیخ و محرومیّت و انکار و ستم خواهد دید و پایان آن کشته شدن او است. پس پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! پذیرفتم و نسبت به قضای تو راضی شدم و توفیق و صبر، تنها از جانب توست. و امّا دختر تو، پس به او ظلم میشود و از حقّش محروم میگردد و حقّش که تو برای او قرار داده بودی، غاصبانه از او گرفته میشود و در حالی که باردار است، کتک زده میشود و ظالمان و غاصبان، بدون اجازه به حریم و خانه او وارد میشوند؛ سپس ذلّت و خواری به وی میرسد و مانعی در برابر ظلم ظالمان نمییابد و فرزندی که در شکم دارد، به خاطر ضرب و شتم، فرو میاندازد و او به خاطر همین ضرب و شتم، خواهد مُرد. با شنیدن این سخن رسولخدا فرمود: انا لله و انا الیه راجعون پذیرفتم و نسبت به خواست تو خشنود و تسلیم شدم و توفیق و صبر، تنها از جانب توست.»[2]
طبق این روایت، رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به حضرت علی و حسن و حسین(علیهم السلام) امتحان را به راحتی و بدون تعلل پذیرفت ولی نسبت به زجری که به دخترش میرسید کلمه استرجاع را بیان کرد و با اندکی تأمل آن را پذیرفت.
بزرگی مصیبت حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر کسی پوشیده نیست و اهلبیت(علیهم السلام) در کلامشان آن را بزرگترین مصائب مینامند.
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:«و لا كيوم محنتنا بكربلاء و إن كان يوم السقيفة، و إحراق النار على باب أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و فاطمة و زينب و أمّ كلثوم(عليهم السّلام) و فضّة، و قتل محسن بالرفسة أعظم و أدهى و أمرّ، لأنّه أصل يوم العذاب[3] هیچ روزی مانند روز مصیبت ما در کربلا نیست. اگرچه روز سقیفه و آتش به پا کردن بر در خانه امیرالمؤمنین و حسن و حسین... و کشتن محسن با لگد، بالاتر و سختتر و تلختر است. چرا که اصل روز عذاب و سختی، آن روز است.
بله مصیبت حضرت زهرا(سلام الله علیها) هرگز از اذهان پاک نخواهد شد. همانگونه که رسولخدا با شنیدن این واقعه، قلب مبارکش به درد آمد و استرجاع را بیان کرد، برای ما نیز این اتفاق جانسوز و دردناک خواهد بود.
پینوشت:
[1]. بحارالانوار، علامه مجلسی، دارالعلم، بیروت: ج87، ص891
[2]. کامل الزیارات، ابنقولویه، دفتر تبلیغات، قم: ص333« إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی یَخْتَبِرُکَ فی ثَلاثٍ لِیَنْظُرَ کَیْفَ صَبْرُکَ. قالَ: اُسْلِمُ لِأمْرِکَ یا رَبِّ وَ لا قُوَّةَ لی عَلَی الصَبْرِ إلّا بِکَ؛ فَما هُنَّ؟ قیلَ لَهُ: أوَّلُهُنَّ الْجُوعُ وَ الْأثَرَةُ عَلی نَفْسِکَ وَ عَلی أهْلِکَ لِأهْلِ الْحاجَةِ. قالَ: قَبِلْتُ یا رَبِّ وَ رَضیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَوْفیقُ وَ الصَبْرُ. وَ أمَّا الثانیَةُ فَالتَکْذیبُ وَ الْخَوْفُ الشَدیدُ وَ بَذْ لُکَ مُهْجَتَکَ فیَّ، مُحارَبَةُ أهْلِ الْکُفْرِ بِمالِکَ وَ نَفْسِکَ وَ الصَبْرُ عَلی ما یُصیبُکَ مِنْهُمْ مِنَ الْأذی وَ مِنْ أهْلِ النِفاقِ وَ الْألَمِ فِی الْحَرْبِ وَ الْجِراحِ. قالَ: قَبِلْتُ یا رَبِّ وَ رَضیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَوْفیقُ وَ الصَبْرُ. وَ أمَّا الثالِثَةُ فَما یَلْقی أهْلُ بَیْتِکَ مِنْ بَعْدِکَ مِنَ الْقَتْلِ. أمّا أخُوکَ عَلیٌّ، فَیَلْقی مِنْ اُمَّتِکَ الشَتْمَ وَ التَعْنیفَ وَ التَوْبیخَ وَ الْحِرْمانَ وَ الْجَحْدَ وَ الظُلْمَ. وَ آخِرُ ذلِکَ الْقَتْلُ. فَقالَ: یا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضیتُ وَ مِنْکَ التَوْفیقُ وَ الصَبْرُ. وَ أمَّا ابْنَتُکَ، فَـتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَـقُّها غَصْباً الَّذی تَجْعَلُهُ لَها وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْها وَ عَلی حَریمِها وَ مَنْزِ لِها بِغَیْرِ إذْنٍ. ثُمَّ یَمَسُّها هَوانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لا تَجِدُ مانِعاً وَ تَطْرَحُ ما فی بَطْنِها مِنَ الضَرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذلِکَ الضَرْبِ. قالَ: إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُونَ، قَبِلْتُ یا رَبِّ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَوْفیقُ وَ الصَبْرُ... »
[3]. الهدایة الکبری، حسین بن حمدان: ص417
عوالم العلوم، علامه بحرانی: ج11، ص1185، باب10.
افزودن نظر جدید