زشت‌ترین خباثت معاویه در تاریخچه سیاه زندگی او

  • 1396/10/19 - 10:48
معاویه بن ابی سفیان اولین کسی بود که لعن و سب و ناسزا در مناطق شامات که معاویه از طرف خلفای قبلی به عنوان استاندار آنجا منصوب شده بود رواج داد و طی بخشنامه‌ای هم دستور داد به خطبا که در نمازهای خود و خصوصاً در نماز جمعه حضرت علی(علیه السلام) را لعن و ناسزا بگویند و جالب اینکه این حرکت به صورت یک سنت در آمد و مردم قربهُ الی الله این عمل زشت را انجام میدادند

اگر بخواهیم از جنایات و فجایع بی‌شمار معاویه که قابل شمارش نیست بیان کنیم خود چندین جلد کتاب خواهد شد. لذا بعنوان نمونه به یک مورد از اعمال او اشاره می‌کنیم، تا کسانی که به او علاقمند هستند و از او به نیکی یاد می‌کنند بدانند که دنباله رو چه جرثومه‌ی خبیث از خاندان بنی‌امیه هستند که قرآن این خاندان را از اولین آنها تا آخرین نفرشان را شجره‌ی ملعونه معرفی کرده و وعده عذاب جهنم را به آنان داده است. معاویه جزء کسانی بود که لعن حضرت علی(علیه السلام) را در قنوت نمازهایش و در خطبه‌های نماز جمعه به تمام خطیبان دستور داده بود که به صورت سنّت جاریه در مراسمات و اعیاد آن را برقرار دارند، و حضرت هم در قنوت نمازش افرادی به مانند معاویه، و عمرو، ابوالاعور سلمی، حبیب، عبدالحمن بن خالد، ضحاک بن قیس و ولید را به خاطر اعمالشان لعن می‌کرند.[1]
و از طرف دیگر برخی از صحابه پیامبر این کار را به خاطر خصوصیات ویژه‌ای که حضرت علی(علیه السلام) داشتند بیان نمی‌کردند و متذکر معاویه می‌شدند که از این جسارت دست بردارند. افرادی به مانند ام سلمه همسر پیامبر به معاویه نوشت: «انّکم تلعنون الله و رسوله علی منابرکم، و ذلک انّکم تلعنون علی بن ابیطالب و من احبّه، و انا اشهد انّ الله احبّه و رسوله[2] شما بر منبرهایتان خدا و رسول خدا را لعن می‌کنید، چون علی بن ابیطالب و محبّان او را لعن می‌کنید و من گواهی می‌دهم که خدا و رسول خدا محبّ علی هستند». با این وجود معاویه به سخن او اعتنایی نکرد. و همچنین عقیل بن ابیطالب آن زمانی که معاویه از او درخواست لعن حضرت علی(علیه السلام) را کرد: «قال معاویه لعقیل بن ابیطالب: انّ علیّاً قد قطعک و انا وصلتک، ولایرضیتی منک الاّ ان تلعنه علی المنبر، قال أفعل، فصعد المنبر، ثمّ قال بعد ان حمالله و أثنی و صلّی علی نبّیه: ایها الناس انّ معاویه بن ابی سفیان قد امرنی أن العن علی بن ابیطالب، فالعنوه، فعلیه لعنهّ الله و الملائکه و الناس اجمعین...[3] معاویه به عقیل بن ابیطالب گفت علی پیوند خویشاوندی را رعایت نکرد و تو را از خود راند ولی من رعایت کردم و به تو عطا نمودم، و از تو راضی نمی‌شوم مگر آنکه او را بر منبر لعن کنی، عقیل گفت انجام می‌دهم و بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا و صلوات بر پیامبر گفت ای مردم معاویه بن ابوسفیان به من دستور داده که علی بن ابیطالب را لعن کنم، پس او را لعن کنید که لعنت خدا و ملائکه و همه‌ی مردم بر او باد، و از منبر پایین آمد، معاویه گفت مشخص نکردی که کدام یک از آن دو را لعن کردی برو و بیان کن، گفت به خدا سوگند یک حرف کم یا زیاد نگفتم و کلام به نیت گوینده باز گردانده می‌شود»
و یا شخص کذایی مثل مغیرهّ بن شعبه در ایامی که والی کوفه از طرف معاویه بود همیشه پس از خطبه، از حضرت علی(علیه السلام) و شیعیانش بدگویی می‌کرد و لعن و ناسزا می‌گفت و این طور بیان می‌داشت که : «انّ علیّاً لم ینکحه رسول الله ابنته حبّاً ولکنّه اراد ان یکافیء برلک احسان ابیطالب الیه[4] پیامبر دخترش را به خاطر محبّت علی به او نداد، بلکه به خاطر پاسخ خوبیهای ابوطالب در حق او این کار را کرد». ظاهراً او و افرادی به مانند او حضرت علی(علیه السلام) را با آن همه فضائل و خصوصیات ویژه نشناخته بودند که این طور سخنان بی ربط می‌زنند و یقیناً این گونه گفتار نشان از کینه و حقد منافقانی به مانند او نسبت به اهل بیت پیامبر دارد. آری حقیقتاً حق مطلب را عامر بن عبدالله بن زبیر به فرزندش که از حضرت علی(علیه السلام) بدگویی می‌گرد ادا نمود که گفت: «یا بنّی ایّاک و ذکر علیّ، فانّ بنی‌امیه تنقّصته ستّین عاماً فما زاده الله بذلک الاّ رفعه[5] پسرم، از بدگویی علی دوری کن که بنی‌امیه شصت سال به او اهانت کردند و مقامش را پایین آوردند ولی خدا مقام او را بالاتر برد».
در نتیجه معاویه تا زمانی که زنده بود دست از ظلالتش برنداشت و در زمان حیات حضرت علی(علیه السلام) و پس از شهادت آن امام همام با او دشمنی ورزید و با لعن بر آن حضرت و دستور بر انجام آن در تمام بلاد اسلامی، سیره‌ای دائمی قرار داد، تا آنگاه که اعمال ننگینش کار او را یکسره کرد و پرخوری بی‌حدّ و اندازه‌اش او را به درک اسفل السافلین فرستاد.

پی‌نوشت:

[1]. تاریخ طبری، طبری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج5 ص107 حوادث سال 38هجری.
[2]. عقد الفرید، ابن عبد ربّه، دار و مکتبه الهلال، بیروت، لبنان، ج4 ص159.
[3]. همان، ج3 ص215.
[4]. مسند، احمد بن حنبل، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص307 حدیث 1634.
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار احیاء التراث العربی، قاهره، مصر، ج4 ص69 خطبه 56.
[5]. المحاسن و المساوی، بیهقی، دار صادر، بیروت، لبنان، ج1 ص55.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.