معاویه ربا خواری را اشکال نمی‌داند

  • 1396/10/13 - 14:40
زندگی معاویه از خاندان بنی امیه که خداوند آنها را شجره ملعونه معرفی کرده است سراسر ظلم و ستم و دنائت و پستی و خباثت همراه با نفاق و کینه نسبت به دین اسلام است و اینان بالاجبار مسلمان شدند و با اختیار از دین اسلام خارج شدند و زمانی که بر گرده‌ی خلافت به ناحق نشستند چنان با دین پیامبر بازی کردند و احکام الهی را وارونه جلوه دادند که گویی برای تفریح چند صباحی آمدند

کسانی که معاویه را از صحابه پیامبر می‌دانند و او را به خاطر همراه بودن با پیامبر عادل بر می‌شمرند، چگونه او را دوست دارند در حالی که سراسر زندگی او چه قبل از اسلام آوردنش و چه بعد از آن، به جهل و گمراهی گذشت. کسی که در کنار رذائل اخلاقی به خباثت و پستی معروف و مشهور است، تا به حدّی که اصحاب پیامبر از او منزوی بودند و بعدها که در دین اسلام در زمان خلفای غاصب صاحب مقام و منصب گردید، دین را آنطور که خودش تشخیص می‌داد اجرا می‌کرد و هیچ توجهی به قرآن و سنت پیامبر نکرد. یکی از بی‌توجهی‌های او در دین موضوع ربا و ربا خواری در اسلام است که آن را از گناهان کبیره شمرده‌اند و از ضروریات دین حنیف اسلام و ثابت شده‎ی در کتاب قرآن و سنت پیامبر و اجماع در میان مسلمین از متقدمین تا متاخرین آنها می‌باشد.
خداوند در قرآن می‌فرماید: «الَّذينَ يَأْکُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ کَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهي فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَي اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ[بقره/275] کسانی که ربا می‌خورند در قیامت برنمی‌خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده این به خاطر آن است که گفتند: داد و ستد همانند ربا است. در حالی که خدا خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام دانسته است». و از پیامبر اکرم هم روایات فراوانی در این زمینه رسیده است که می‌فرماید: «انّ الدارهم یصیبه الرجل من الربا اعظم عندالله فی الخطیئه من ستّ و ثلاثین زنیه یزنیها الرجل[1] یک درهم که از ربا بدست آید برای مرد، گناهش نزد خدا از 36 زنا بالاتر است». و یا می‌فرماید: «الربا سبعون باباً، أدناها کالّذی یقع علی امّه[2]ربا هفتاد نوع است و کمترین آن مانند این است که با مادرش زنا کرده باشد». و یا باز می‌فرماید: «الربا بضع و سبعون باباً، و الشرک مثل ذلک[3] ربا هفتاد و چند قسم دارد و شرک و کفر نیز چنین است»
و فقها و بزرگان فریقین بر همین اساس از آیات و روایات وارده فتوا داده‌اند. مثلاً در کتاب الفقه علی مذاهب الاربعه چنین آمده است که: «لاخلاف بین ائمه المسلمین فی تحریم ربا النسئبه فهو کبیرهّ من کبائر نزاع و قد ثبت ذلک بکتاب الله تعالی و سنّهّ رسوله و اجماع مسلمین...[4] در بین بزرگان دین و امامان مسلمین هیچ اختلافی در حرمت ربای نسیئه –ربای تاخیر و تأجیل- نیست و آن بدون هیچ تردیدی از گناهان کبیره است به دلیل قرآن و سنت و اجماع مسلمانان که به اثبات رسیده است». اما با تمام این مطالب، مالک بن انس و نسایی و دیگران از عطاء بن یسار نقل می‌کنند که: معاویه یک ظرف پر از طلا یا درهم را در برابر بیشتر از وزنش فروخت، ابودرداء به او گفت: از رسول خدا شنیدم که از چنین کاری نهی فرمود، باید در برابر هم وزنش فروخته سود، معاویه گفت من در آن اشکالی نمی‌بینم. ابودرداء گفت: «من یعذرنی من معاویه؟ انا اخبره عن رسول الله و هو یخبرنی عم رأیه...[5] چه کسی میتواند کار معاویه را برای من توجیه کند من نظر رسول خدا را به او می‌گویم و او به من نظر خودش را می‌گوید، دیگر در منطقه‌ای که تو در آن باشی نخواهم بود». و یا ابن عساکر و دیگران از حکیم بن جابر از عبادهّ بن صامت نقل می‌کنند که از رسول خدا شنیدم: طلا در مقابل طلا، و نقره در مقابل نقره، و نمک در مقابل نمک، باید در برابر هم وزنش باشد. معاویه گفت: «انّ هذا لایقول شیئاً[6] سخن پیامبر حرف بدرد بخوری نیست و چیز مهمی نمی‌گوید». عباده گفت خدا را شاهد می‌گیرم که خودمان از رسول خدا آن را شنیدیم...».
در نتیجه می‌بینیم که این دینی است که نزد خدا و رسولش و جمیع مسلمانان وجود دارد ولی معاویه آنقدر خود را بالا میداند که به راحتی می‌گوید: خدا و رسولش چنین می‌گویند و آن را حرام می‌دانند و من چنان می‌گویم و آن را حلال می‌دانم. اینها همه حاکی از بی‌دینی و دشمنی او به خدا و رسولش است. لذا بی‌ربط افرادی مثل آمدی و حاحظ او را کافر نخواندند.[7] چرا که او کافرترین کافران است.

پی‌نوشت:

[1].شعب الایمان، بیهقی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج4 ص395، حدیث 5523.
الترغیب و الترهیب، منذری، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج3 ص14.
[2]. شعب الایمان، بیهقی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج4 ص394 حدیث 5520.
[3]. مسند(بحرالزخار)، بزّاز، مکتبه العلوم و الحکم، مدینه، عربستان، (1409ق)، ج5ص 318حدیث 1935 .
[4]. الفقه علی المذاعب الاربعه، جزیری، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج2 ص245.
[5]. سنن الکبری، نسایی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج4 ص30 حدیث 6164 .
موطاء، مالک بن انس، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج2 ص 634 حدیث33.
[6]. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالبشیر، دمشق، سوریه، ج26 ص176 حدیث3071  .
مسند، احمد بن حنبل، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج6 ص 436 حدیث 22217.
[7]. الاحکام فی اصول الاحکام، تغلبی آمدی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج1 ص 254.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.