قیاس نادرست میان خضر و کورش هخامنشی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ما پیشتر پیرامون کورش و مذهب او سخن گفته بودیم. به عرض رسید که اسنادِ به جا مانده از کورش، نشانگر این است که او مشرک و بتپرست بود (بنگرید) و جریان استعمار، ناجوانمردانه کوشیده است تا کورش را نماد و مظهر هویت ایرانی بخواند و برخی نیز در این میان بازیچه استعمار شدهاند. هنگامی که ما بحث بتپرستی کورش را مطرح کردیم، برخی خواستند پاسخی دهند. پس گفتند:
نباید ظاهربین باشیم. باید به عمق قضیه و باطن موضوع نگاه کنیم. ببینید در قرآن، سوره کهف، آیه 74-80-81 آمده است که خضر، یک کودک را کشت، اما وقتی موسی به او اعتراض کرد، خضر برایش توضیح داد که چرا کارش درست بود. اگر به دیده ظاهر نگاه کنیم، کار خضر اشتباه بود. ولی اگر به دیده باطن نگاه کنیم، کار خضر درست بود. کورش هم این گونه است. در منشور کورش، او در ظاهر دم از پرستش بتها میزند. اما در باطن، یکتاپرست است. باید به باطن قضایا نگاه کنیم!
در پاسخ به این سیاهه، نکاتی به عرض میرسد:
- کسی که چنین قیاس (یا بهتر است بگوییم مغالطه) را در شبکههای اجتماعی بیان کرد، لیدر یک پایگاه باستانگراست که هیچ اعتقادی به قرآن و عترت ندارد. بلکه هرجا سود و منفعتی برایش باشد به قرآن استدلال و استناد میکند.
- ماجرای خضر: هنگامی که موسی (علیه السلام) به همراه خضر (علیه الرحمة) طیّ طریق میکردند، نوجوانی را دیدند و خضر او را کشت. هنگامی که موسی (علیه السلام) به این حرکت خضر اعتراض کرد، او پاسخ داد که پدر و مادر این نوجوان، ایماندار هستند، اما کفر بر دل این نوجوان نقش بسته (لابد مرتد شده) و در آینده موجب کفر پدر و مادر خود میشد. پس او را کشتم. تا در مقابل، خداوند فرزندی بهتر که مایه خیر و رحمت باشد، به آنان عطا کند. طبق روایات، پس از کشته شدنِ آن نوجوان، خداوند فرزندی به پدر و مادر عطا کرد که هفتاد پیغمبر یکی پس از دیگری از نسل او متولد شدند.[1] پس رفتار خضر واقعاً مایه برکت و نجات یک امت شد.
- قیاس میان خضر (علیه الرحمة) و کورش هخامنشی از اساس «مع الفارق» است. قیاسی نادرست، بلکه باطل. به چند دلیل، نخست: خضر از اولیای خدا (و مأمور به باطن) بود. ولی کورش چنین نبود (بلکه یک بتپرست بود). دوم: کار خضر، اثری فوق العاده مثبت داشت، یعنی پیشگیری از کفر، و زمینهسازی برای ولادت بسیاری از انبیاء. لیکن رفتار کورش باعث ترویج بتپرستی و گوسالهپرستی شد.[2] سوم: رفتار خضر، مخفی بود. حتی ظاهرِ عمل او نیز در جامعه اثر منفی نگذاشت (چون کسی غیر از خضر و موسی شاهد این ماجرا نبود). باطن عمل خضر هم که سراسر خیر و برکت بود. اما هم ظاهر و هم باطنِ رفتار کورش، منتهی به ترویج شرک و بتپرستی در جامعه شد. به عبارتی دیگر، کورش، پادشاه بود. رفتارش بارز و در جامعه، نمود داشت و آنچه کرد مُهر تأییدی بر بتپرستی و خرافات مردم بود. لذا از هر سو که به این قضیه نگاه کنیم، قیاس رفتار خضر با کورش، سخنی بیربط . بلکه اشتباه محض است.
- قضاوت بر اساس باطن، مخصوص برخی از اولیاء خداست. اگر قرار باشد، هر کسی از راه برسد و مدعی شود که «به ظاهر رفتارهای من نگاه نکنید، بلکه به باطن رفتارهای من نگاه کنید!» خوب در این صورت، چنگیز مغول هم میتواند همین حرف را بزند و بگوید: «من در ظاهر خونریز هستم. ولی در باطن، بسیار مهربانم!» اصلاً عمر بن الخطاب هم میتواند همین را بگوید که فتح ایران به دستور من، شاید در ظاهر برای شما ناخوشایند باشد، اما در باطن بسیار امر خوبی بود. باستانگرایانی که شب و روز، قوم عرب را به باد فحش و ناسزا گفتهاند، حاضرند همین استدلال خود را علیه خود تحمل کنند؟!
- باید از باستانگرایان پرسید، باطن کورش را از کجا به دست آوردید؟ چرا تاریخ را به صورت دلبخواهی تحریف میکنید؟ کورش فریاد میزند و بتپرستی خود را جار میزند. باز هم عدهای حاضر به پذیرش این حقیقت نیستند.
پینوشت:
[1]. ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، تهران: مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيامنور، 1372، ج 8، ص 455 ؛ ترجمه تفسير جوامع الجامع، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1377، ج 4، ص 10-11.
[2]. کورش هخامنشی و پرستش مردوک
دیدگاهها
saman
1397/01/10 - 15:17
لینک ثابت
کانال نقد و بررسی زرتشت و
افزودن نظر جدید