حکم معاویه و حکم رسول الله
مخالفت آشکار و صریح با سنتهای ثابت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یکی از شاخصههای فکری و رفتاری وهابیت است که آن را به روشنی میتوان در رفتار وهابیان دید. این گروه برای تثبیت خود و مرزبندی بین مسلمانان، معتقدند باید سنتهای ثابت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که شیعه به آنها عمل میکند، کنار گذاشته شود. این تفکر از زمان بنیامیه شروع شد و توسط بنیانگذاران فکر و مروجان وهابیت تثبیت شد و تا به امروز نیز تداوم دارد. که در این مقاله به یک نمونه از مخالفتهای وهابیت و پیشوایان فکری آنان با سنتهای ثابت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره میشود.[1]
- ابن عبد ربه اندلسی میگوید: نزاع عبدالرحمن بن خالد بن ولید و نصر حجاج در مورد عبدالله بن حجاج (غلام خالد بن ولید) به درازا کشید. معاویه به حاجب خویش دستور داد رسیدگی به دادخواهی آن دو را تا رسمی شدن جلسه به تأخیر بیندازد. معاویه در حالی که لباس گشادی پوشیده بود و سنگی را نیز در زیر لباس مخفی کرده بود نشست. هنگامی که جلسه رسمیت پیدا کرد، به عبدالرحمن بن خالد بن ولید و نصر بن حجاج اجازه ورود و مطرح کردن منازعه را داد. نصر بن حجاج گفت: عبدالله بن حجاج برادر من و پسر پدرم است و برای اثبات مدعای خود به وصیت پدرش استناد کرد و گفت: پدرم به من وصیت کرد که عبدالله پسر اوست. عبدالرحمن بن خالد بن ولید گفت: عبدالله بن حجاج غلام من و پسر بنده و کنیز پدرم است، چون در خانه پدرم متولد شده است. معاویه سنگی را که در زیر لباس خود مخفی کرده بود، بیرون آورد و به نگهبان خود گفت: سنگ را بگیر و به نصر بن حجاج بده و خطاب به نصر بن حجاج گفت: ای نصر! طبق حکم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نصیب تو فقط این سنگ است؛ زیرا آن حضرت فرمودند: «الولد للفراش و للعاهر الحجر؛ فرزند برای شوهر یا همان پدر است و زانی برایش سنگ است» نصر بن حجاج خطاب به معاویه گفت: چرا در ماجرای زیاد بن ابیه، آنجا که بر سر انتساب زیاد اختلاف بود، تو او را به پدرت ملحق کرده و فرزند ابوسفیان خواندی و به این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل نکردی؟ معاویه که در مقابل استدلال نصر بن حجاج مبهوت و مقهور شده بود، به مخالفت خود با سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراف کرد و گفت: آنچه در مورد زیاد بن ابیه اجرا شد، حکم معاویه بود اما آنچه اکنون حکم کردم، حکم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد.[2]
پینوشت:
[1]. «و من هنا ذهب من ذهب من الفقاء إلی ترک بعض المستحبات إذا صارت شعارا لهم... .» منهاج السنة النبویة، ابنتیمیه حرّانی، مؤسسة الریان، بیروت، ج 2، ص 615.
[2]. «لمّا طالت خصومة عبدالرحمن بن خالد بن الولید و نصر بن حجاج عند معاویه فی عبدالله بن حجاج مولی خالد بن الولید، أمر معاویه حاجبه أن یؤخر أمرهما حتّی یحتفل مجلسه، فجلس معاویة و قد تلفّع بمطرب خزّ أخضر و أمر بحجر... .» العقد الفرید، ابن عبد ربه اندلسی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 6، ص 133 ـ 134.
افزودن نظر جدید