دیدگاه ابن عباس-دانشمند این امت- نسبت به چهار خلیفه
عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، یکی از اصحاب و یاوران دانشمن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و پسر عم آن پیامبر بوده و سه سال قبل از هجرت در زمانی که پیامبر در شعب ابوطالب در محاصره بود به دنیا آمد، او بر اثر هوش و ذکاوت و جدیت فراوان در کسب دانش و همچنین دعای پیامبر اکرم به جایی رسید که به او –حبره الامّه- یعنی دانشمند امت اسلامی میگفتند[1] و مسلمانان در مسائل مشکله به او رجوع میکردند، او به علوم تفسیر و فقه و شعر و تاریخ و ریاضیات تسلط عجیبی داشته است. خصوصاً در علم حدیث حریص بود، لذا بعد از رحلت پیامبر و در دوران خلافت خلفاء مقام افتاء را بر عهده داشته و از نظرات او بهره میجستند خصوصاً خلیفه اول و دوم[2] و از اصحاب خاص حضرت علی(علیه السلام) و یار و همراه دلدادهی این امام همام بود و در خلافت این امام معصوم یکی از کارگزاران امام در بصره بود.[3] و نهایتاً در سن 70-71 سالگی در شهر طائف بدرود حیات گفت و محمد بن حنفیه بر او نماز خواند و همانجا دفن شد.[4]
در احوالات او وارد شده که از او دربارهی خلفا و دیدگاهش نسبت به آنها سئوال کردند و او جواب قابل تاُمّلی را بیان کرد و این حکایت در کتاب یکی از بزرگان اهل سنت آمده است به این که: ابن عبد البرّ قرطبی در کتاب –استیعاب- در شرح حال حضرت علی(علیه السلام) از طریق طارق نقل میکند که: گروهی از مردم نزد ابن عباس آمدند و گفتند، آمدهایم از تو سوالی بپرسیم، او گفت از هر چه میخواهید بپرسید، گفتند ابوبکر چگونه مردی بود؟ گفت همهی او خیر و خوبی بود. یا گفت همهی او به مانند خیر و خوبی بود با وجود تندی و خشونتی که داشت. باز گفتند عمر بن خطاب چگونه مردی بود؟ گفت مثل پرندهی محتاطی بود که میپنداشت در هر راهی دامی برایش گذاشته شده است، با این وجود از اولی خشنتر و بدخوتر بود. باز گفتند عثمان چگونه مردی بود؟ گفت مردی بود که خوابش او را از بیدار شدن و به خود آمدن مشغول کرده بود و بیمبالات در تمام امور. باز گفتند حضرت علی چگونه مردی بود؟ گفت او درونش از حکمتها سرشار بود، آگاه به علوم ماکان و مایکون، شجاعت و نیرومندیش آنچنان پر بود که احدی به همپای او نرسد، با رسول خدا خویشاوندی نزدیک داشت و میدانست که دستش را به سوی چیزی دراز نمیکند مگر این که آن را به دست میآورد و دستش را به سوی چیزی دراز نکرد مگر آنکه آن را بدست میآورد.[5]
در نتیجه دانشمند این امت و دیدگاه او را میبینیم که پیرامون خلفاء به آنچه که ایمان و اعتقاد قلبی داشته، چقدر جواب راحت و در خور تاُمّلی را بیان داشت و در جواب کسانی که از او دربارهی آنها سئوال کرد حق مطلب را اداء نمود و خوی و خصلت هر یک از خلفا را از زمانی که آنها را شناخته بود ابراز کرد با اینکه از طرف تمام خلفای وقت، صاحب مقام فتوا و مسئول بیت المال و حکمرانی بلاد مسلمین را بر عهده داشت اما باعث نگردید که حق را نگوید و روی باطل سرپوش بگذارد.
پینوشت:
[1]. حلیهّ الاولیاء، ابونعیم اصفهانی، دار الکتاب العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص316.
[2]. تاریخ کبیر، بخاری، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج5 ص5.
[3]. الثقات، ابن حبان، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج3 ص207.
[4]. صفوهّ الصفوهّ، ابن جوزی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج1 ص323.
[5]. استیعاب، ابن عبد البرّ قرطبی، چاپ نهضه مصر، قاهره، مصر، ج3 ص1129 رقم1855.
افزودن نظر جدید