نگاه به خلافتی که اهل سنت معتقد به آن هستند
...
خلافت و امامت نزد اهل سنت ریاستی عمومی برای تدبیر لشکریان، بستن و حفظ مرزها، جلوگیری از ظلم ظالم و گرفتن حق ظلم، برپایی حدود، تقسیم غنائم جنگ میان مسلمین و پرداخت آن به آنها برای هزینه کردن در حج و جهاد میباشد، و نداشتن علم که بیشتر از مردم نباشد شرط نیست، بلکه او و سایر امت در داشتن علم دین برابرند و مقدار علمی که یک قاضی باید دارا باشد کافی است و امام با ارتکاب فسق و ظلم و جور و ستم بر کنار نمیشود به هر حال اطاعت از او واجب است چه فاسق و چه نیکوکار و هیچ کس نمیتواند با او مخالفت کند و علیه او قیام کند و بر همین اساس بود که خلفا در هنگام قضاوت و فتوا دادن از حکم کتاب و سنت عدول میکردند و مانعی نداشتند و کسی هم آنها را امر به معروف و نهی از منکر نمیکرد.
لذا بر همین اساس بود که معاویه بن ابوسفیان توانست در کوفه برای بیعت گرفتن بنشیند و مردم بر بیزاری از علی بن ابیطالب با او بیعت کردند.[1] و بر همین اساس بود که عبدالله بن عمر به بیعت با یزید شرابخوار اقرار کرد.[2] و بر همین اساس بود سخن اسود بن یزید به عایشه که گفت: آیا تعجب نمیکنی از مردی که جزء طلقاء-آزاد شدگان- است، با اصحاب محمد در خلافت بر نزاع برخاسته؟ عایشه گفت: «و ما تعجب من ذلک؟ هو سلطان الله یوتیه البرّ و الفاجر، و قد ملک فرعون اهل مصر اربع مائه سنه[3] تعجبی ندارد، این سلطنت خداست و به نیکوکار و بدکار میدهد، همانا فرعون بر اهل مصر چهار صد سال حکومت کرد». و بر همین اساس سخن مروان بن حکم توجیه میشود که گفت: «ما کان احد ادفع عن عثمان من علی... قال انّه لایستقیم لنا الامر بذلک[4] هیچ کس بیشتر از علی(علیه السلام) از عثمان دفاع نکرد، به او گفته شد پس چرا روی منابر او را دشنام میدهید؟ گفت حکومت جز با این کار برای ما باقی نمیماند».
و بر همین اساس است که عذر آوردن شمر بن ذی الجوشن قاتل امام حسین(علیه السلام) تمام و کامل شمرده میشود. ابو اسحاق میگوید شمر بن ذی الجوشن با ما نماز میخواند، سپس میگفت: «اللهم انّک شریف تحّب الشرف و انّک تعلم انّی شریف فاغفر لی... ویحک فکیف نصنع؟ انّ امراءنا هولاء امرونا بامر فلم نخالفهم و لو خالفهم کنّا شرّاً من هذه الحمر الشقاه[5] خدایا تو شریف هستی و شرف را دوست داری و میدانی که من شریف هستم، پس مرا بیامرز، گفتم خداوند چگونه تو را بیامرزد در حالی که بر کشتن فرزند رسول خدا کمک کردهای؟ گفت وای بر تو چه باید میکردم؟ این امیران ما بودند که دستور دادند و ما مخالف نکردیم و اگر مخالفت میکردیم بدتر از الاغهای بدبخت بودیم».
در نتیجه به گفتهی وتری بغدادی یکی از علمای اهل سنت که گفت: اکثریت اهل سنت بر این باورند که افضل مردم پس از پیامبر اکرم ابوبکر و سپس عمر بن خطاب و سپس عثمان و بعد علی(علیه السلام) است و هر که در خلافت مقدم بوده، در فضیلت هم مقدم است، چرا که تقدم مفضول بر فاضل محال است و صحابه در امر حکومت مراعات افضلیت را میکردند کما اینکه ابوبکر تصریح به خلافت عمر پس از خود را کرد و...[6] لذا به ابوبکر متمایل شدند و او را خلیفه قرار دادند.
پینوشت:
[1]. البیان و التبیین، جاحظ، دار و مکتبه الهلال، بیروت، لبنان، ج2 ص72.
[2]. صحیح بخاری، بخاری، مطبعه الهندی، دمشق، سوریه، ج6ص2603حدیث6694.
[3]. در المنثور، سیوطی، دار الفکر، بیروت، لبنان، ج7 ص383.
[4]. الصواعق المحرقه، ابن هجر هیثمی، مکتبه القاهره، مصر، ص55.
[5]. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دار البشیر، دمشق، سوریه، ج23ص189شماره2762.
[6]. روضه الناظرین، وتری موصلی بغدادی، مطبعه المعارف، بغداد، عراق، ص2.
افزودن نظر جدید