فرقه اهل حقّ بر چه اساس بزرگان خود را سیّد می نامند؟

  • 1396/08/01 - 16:08
‌اهل‌حق به رهبران و پیران خود «سید» می‌گویند؛ اما به نظر می‌رسد با توجه به نوشته‌‌های نویسندگان اهل‌حق و ملا‌ک‌هایی که برای اثبات سیادت بایستی وجود داشته باشد، این اطلاق درست نبوده، همۀ رهبران اهل‌حق سید نمی‌باشند. البته اگر شهرت را در اثبات سیادت کافی بدانیم، می‌توان بسیاری از آنها را سید دانست؛ زیرا از قدیم الایام در میان مردم به سیادت شهرت داشته‌اند.

‌اهل‌حق به رهبران و پیران خود «سید» می‌گویند؛ اما به نظر می‌رسد با توجه به نوشته‌‌های نویسندگان اهل‌حق و ملا‌ک‌هایی که برای اثبات سیادت بایستی وجود داشته باشد، این اطلاق درست نبوده، همۀ رهبران اهل‌حق سید نمی‌باشند. البته اگر شهرت را در اثبات سیادت کافی بدانیم، می‌توان بسیاری از آنها را سید دانست؛ زیرا از قدیم الایام در میان مردم به سیادت شهرت داشته‌اند.

آقای محمدعلی سلطانی، شجره‌نامۀ تمام خاندان‌‌های یازده‌گانۀ اهل‌حق (به جز مکتبی‌ها) را در کتاب «تاریخ خاندان‌های اهل‌حق» ذکر کرده است؛ اما به جز خاندان مشعشعی‌‌ها (آتش‌بگی‌ها) شجرۀ هیچ کدام از آنها مورد تأیید علمای این فن قرار نگرفته است.

در کتاب مذکور دست‌خط مبارک مرحوم آیت‌اللَّه العظمی مرعشی نجفی که سیادت سادات مشعشعی را تأیید نموده است، آورده شده که ایشان مشعشعی‌‌ها را از اولاد «سید محمد بن سید فلاح» و موسوی ‌نسب می‌داند که مدتی در خوزستان و اطراف آن امارت و حکومت داشته‌اند.[1]

همان‌ گونه که گفته شد، برخی از نویسندگان اهل‌حق بر این باورند که سید بودن اهل‌حق به معنای فرزند یکی از خاندان‌های یازده‌گانۀ اهل‌حق بودن است. در اینجا نمونه‌‌هایی از نظرات این افراد را ذکر می‌کنیم:

سادات اهل‌حق، سید هاشمی نیستند؛ بلکه از اولاد یکی از سر دودمان‌ها می‌باشند.[2]

در مسلک اهل‌حق، خاندان‌های یازده‌گانه به نام سادات خوانده می‌شوند. بنابراین، در میان آنان، سید به کسی گفته می‌شود که از فرزندان خاندان‌های مزبور باشد.[3]

در هر روستایی یک یا چند نفر سمت پیشوایی دارند که آنها را سید می‌نامند. این سید‌ها به معنی اسلامی کلمه؛ یعنی از خاندان ختمی‌ مرتبت نیستند؛ بلکه به خاطر پیشوایی که بر مریدان تحت نظر خود دارند، سید نامیده می‌شوند.[4]

مجید القاصی می‌نویسد: «هفتن زمان سلطان سهاک هیچ‌کدام سید نبوده‌اند؛ ولی پیر بوده‌اند.»[5]

از نورعلی الهی دو سخن متفاوت نقل شده است. وی در بیان وظایف سیّد در انعقاد جمع می‌گوید: «سید کسی است که از فرزندان خاندان‌های یازده‌گانه باشد.»؛[6] اما در جای دیگر می‌گوید: «سادات ‌اهل‌حق علاوه بر اینکه همگی دارای جنبۀ سیادت حسبی به معنی لغوی بوده‌اند، از جنبۀ سیادت نسبی هم ایرادی نداشته‌اند.»[7] حال در صورتی که ایشان خاندان‌های یازده‌گانه را سید بداند، نظراتش قابل جمع است؛ یعنی وی سیادت نسبی آنها را قبول دارد.

پی‌نوشت:

[1]. تاریخ خاندان‌های حقیقت، ص 146.

[2]. خاکسار و اهل‌حق، ص 145؛‌ به نقل از: اهل‌حق، مالامیری کجوری، ص 44.

[3]. دوره هفتوانه، ص 37.

[4]. دایرة المعارف تشیع، ج 2، ص 610.

[5]. مجموعه آیین و اندرز و رمز یاری (بخش آیین یاری)، ص 100.

[6]. برهان الحق، ص 84.

[7]. برهان الحق، ص 65، پانویس.

بازنشر