دیدگاه فرقه اهل حقّ پیرامون مسأله توحید و خدایی امام علی (ع) چیست؟
به اعتقادات اهلحق دربارۀ وحدانیت و خالقیت خدا نمیتوان ایراد خاصی گرفت؛ بلكه میتوان ادعا كرد آنان اجمالاً توحید را پذیرفتهاند؛ الّا اینكه در فروع و صفات مربوط به توحید، اشكالهایی به آنان وارد است
از بزرگترین مشکلاتی که قضاوت را دربارۀ اهلحق دشوار کرده، ابهام در اعتقادات آنان، مخصوصاً دربارۀ اصل توحید است و در اینکه اینان واقعاً مسلمان هستند یا نه، نظرات و دیدگاههای متفاوتی وجود دارد و حتی فتاوای بزرگان و علما نیز یکسان نیست.
اهلحق اجمالاً اصول پنج گانه شیعه را پذیرفتهاند و در برخی منابع خود صراحتاً به آن اعتراف کردهاند، ضمن اینکه در میان رهبران آنان نیز کسی به صراحت این اصول را رد نکرده است؛ اما حقیقت این است که در اعتقاد آنها به هر کدام از این اصول، مشکلاتی وجود دارد که گاهی با ادعای آنها تناقض دارد.
صدیق صفیزاده دربارۀ اساس توحید در «بارگهبارگه» (یکی از بخشهای نامۀ سرانجام)، میگوید: اساس و سرچشمۀ همۀ هستی یافتگان، خداوند بزرگ و بیهمتاست. او نمودار خیر و برکت خوبی و زیبایی است و او گردانندۀ چرخ گردون و رخشندۀ خورشید و ماه و ستارگان و پدیدآورندۀ آب و آتش و باد و خاک و انسان است و همۀ خیر و خوشی از آن اوست و همۀ جانداران و گیاهان از آدم گرفته تا حیوانات و پرندگان، در زیر فرمان او هستند و اوست که پیامبران را برای هدایت عالم بشریت فرستاد تا همه به راه راست هدایت شوند.[1]
مجید القاصی، از نویسندگان اهلحق، میگوید: اگر کسانی بگویند که طبیعت یا ماده موجب این نظم و عدالت است. میگوییم: همان ماده و طبیعت كه دارای قدرت و شعوری است، خداوند است؛ زیرا معتقدیم كه ذات حق در جزء و كل موجودات به نسبت تكامل وجود دارد.[2]
و میگوید: مردم یارستان ذات خداوندی را در تمام موجودات و جهان و كرات محاط دانسته و توحید را با قبول مظهر حق در هر زمانی نافذ میدانند.[3] و در جایی دیگر میگوید: قدرت كردگاری در وجودهای مختلف ظهور نموده كه بعد از حضرت سلطان سهاک 12 دوده و خاندان، مركز تجلی ذات و دیدهدار بودهاند.[4]
از لوازم اعتقاد به حلول این است که وقتی خدا در قالب اشخاص حلول کرد، جسم خواهد شد، مخصوصاً اگر تجلی و حلول خداوند تام باشد. اهلحق معتقدند که خداوند در جسم حضرت علی (ع) شاهخوشین، سلطان سهاک، شاهویسقلی، بهلول ماهی و... تجلی و حلول تام داشته است[5] که نتیجۀ آن تشبیه و تجسیم خداوند است.
نورعلی الهی مینویسد: نمیگوییم علی خداست؛ اما مظهر است؛ یعنی محلّ ظهور است. ذات خدا و وجه خدا در او جلوه میکند.[6]
وی در پاسخ به این پرسش که: اگر علی مظهر ذات خداست؛ چرا دعا و نماز میخواند؟ مینویسد: این برای آموزش مردم بوده است. وی در ادامه مینویسد: او ذاتش ذات خدا بود؛ ولی در مقابل جسم هم وظیفهای داشت...[7]
در جای دیگر میگوید: جسم علی آینه و ذاتش ذات خداست.[8]
با توجه به آثار اهلحق، روشن میشود كه مراد آنان از خدایی حضرت علی حلول یا تجسد خدا در جسم اوست، نه اینکه حضرت را اصالتاً خدا بدانند.
درست است كه در برخی از کتابهای قدمای اهلحق خدایی امام علی (ع) مشهود و صریح است؛ اما هم در کتابهای جدید اهلحق و هم در افواه و اظهار نظرهایشان، بیشتر آنان از این انتساب گریزانند. بنابراین، اطلاق علیاللَّهی بر اینان با مسامحه همراه است؛ زیرا اهلحق مدعی هستند علیاللَّهیها گروه دیگری غیر از اهلحقاند.
این در حالی است که از بدیهیات و ضروریات دین است که طبق آموزههای اسلامی، خداوند منزه از جسم، مكان، زمان و... بوده و بلکه خالق همۀ اینها و تمام ممكنات است.
پینوشت:
[1]. نامه سرانجام، ص 30.
[2]. مجموعه آیین و اندرز و رمز یاری (بخش اندرز یاری)، ص 69.
[3]. همان (بخش رمز یاری)، ص 112.
[4]. همان (بخش اندرز یاری)، ص 32.
[5]. سرسپردگان، ص 13؛ شاهنامه حقیقت، ص 137.
[6]. آثار الحق، ج 2، ص 349.
[7]. همان، ص 94.
[8]. همان، ج 1، ص 446.