پیروی از رهبران الهی و غیر الهی (وهابیت)
مسلمانان پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)با حوادثی که در ثقیفه به وجود آمد دچار تشویش خاطر گشتند و در تعیین و پذیرش خلیفه مسلمین در ابتدا به دو گروه و پس از آن نیز به گروهها و فرقههای بیشتری تقسیم شدند و در واقع از مسیری که میبایست بدون حواشی در آن گام بردارند متاسفانه بیشتر ایشان راه را به خطا رفتند. حادثه غدیر حجت را بر مردم تمام کرده بود و اصحاب بیشماری آن را شاهد بودند [1] و شبههای در میان نبود تا اینکه عدهای اندک پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بنا بر مقاصدی خود اقدام به تعیین خلیفه نمودند و حتی این مهم را به رفراندم عمومی نیز واگذار نکردند تا اگرچه بازهم اشتباه بود و مقبولیت عمومی را نیز به عمراه داشته باشند. یک اجتماع چند نفره حرف پیامبر خدا را بر زمین نهاده و نظر خود را بر جامعه اسلامی تحمیل کردند.
حال سئوال اینجاست که باید کدام نظر را پذیرفت؟ نظر چندین نفری را که خود را بر مردم تحمیل نمودند و یا قول پیامبر را به عنوان پیامآور دین اسلام؟ پیامبری که با تعیین ولیّ، دین خود را به گفته قرآن کامل نمود «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ [مائده/3] امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما (به عنوان) آيينى برگزيدم.» آیا افرادی که در امور مادی غوطهور بودند و چشم خود را به جهت منافع مادی بر واقعیات غدیر بستند و نظر دیگری را مطرح ساختند را میتوان پیشوای دینی پذیرفت؟
پینوشت:
[1]. شعیری،جامع الاخبار، نجف، ص 10 و از او در بحارالانوار، ج 37، ص 166 و مناقب آن را از خبر ابوسعید حذرى و از شرف المصطفى از براء بن عازب و از التمهید باقلانى نقل كرده است و معناى آن را هم از سمعانى ذكر كرده است و در بحارالانوار، ج 37، ص 107 از أمالى شیخ صدوق از ابى هریره آمده است و فخر رازى آن را در تفسیر مفاتیح الغیب، ج 3، ص 433 آورده است و علامه امینى در الغدیر، ج 1، ص 272 - 282 به طور مفصل این مطلب را از 60 مصدر نقل كرده است.
افزودن نظر جدید