آیا عمل خبرگان رهبری همانند اهل حل و عقد نیست؟

  • 1396/05/12 - 12:14
یکی از استدلال های محکم و همیشگی ما در مقابل اهل سنت در طول هزار سال این است که؛ منصبی مانند خلافت پیامبر و امامت امت، منصبی الاهی است و تنها شارع و وحی الاهی است که می تواند مصداق آن را تعیین کند، اما آنان به همین واقعه اتفاق افتاده استناد می کنند و اجماع چندین نفر را برای احراز این پست و مقام الاهی و حساس، کافی می دانند!

پرسش
سلام 1400 سال استدلال شیعه مقابل مدرسه خلفا در قبال سوء استفاده آنها از آیه "اولو الامر منکم" چه بود؟ و اگر آنها در این زمان بودند. از چه طریق غیر از کشف و انکشاف برای حفظ و اعتبار دادن به سلطه استفاده می کردند- آنها هم می گفتند اصحاب حل و عقد و لو یک نفر باشند! (چون در قضیه انتخاب عمر به عنوان خلیفه دوم گفتند: حتی اگر یک نفر هم مثل ابوبکر با عمر بیعت کرده کافیست و امر الهی شده است!! پس 1400 سال استدلال ما همگی الکی بود؟ عثمان هم با همین نوع استدلال در مقابل مخالفینش که می گفتند کشور را نابود کردی می گفت این لباس کشف الهی را اصحاب حل و عقد مثلا- شورای 6 نفره ای که عمر تعیین کرد - به تنم کرده پس بیرون نمی آورم. حالا هم ما استدلال کنیم که خبرگان لباس کشف بر ما پوشانده اند- اگر این طور است که خود خبرگان مقدس و نماینده خدا می شوند و خود اولی به حکم هستند دیگر چرا به کس دیگر تفویض و واگذار کنند؟
پاسخ اجمالی
سلام؛ دوست عزیز! ضمن این که منظور خودتان را واضح و شفاف بیان نکرده اید، برخی از اموری که تا حدی مربوط به نتیجه گیری شما است،گفته می شود. استفاده از تاریخ و عبرت گرفتن از آن، یکی از حساسیت های انسان های دانا و عاقل است. به همین علت است که قرآن کریم امر به سیر و سفر در زمین دارد تا انسان ها پند و اندرز گیرند.[1] اما مطلب مهمی که در تحلیل های تاریخی باید مورد توجه قرار گیرد این است که : در وقایع تاریخی رسیدن به اصل و ریشه حوادث ، در تحلیل وقایعی که در حال حاضر یا در آینده می خواهد اتفاق بیفتد، بسیار مهم است. گاهی دو اتفاق تقریبا مشابه در تاریخ واقع می شود ولی با معیار ها و ریشه های مختلف، اگر شخص به خوبی ریشه یابی نکرده باشد چه بسا این دو واقعه را در یک مسیر و از یک سنخ بداند؛ با این که واقعاً چنین نباشد. این که دو واقعه را به صرف برخی از شباهت ها، دارای یک سرنوشت بدانیم و محکوم به یک حکم کنیم، امری دور از فهم و  و به دور از تحلیل صائب است.
یکی از استدلال های محکم و همیشگی ما در مقابل اهل سنت در طول هزار سال این است که؛ منصبی مانند خلافت پیامبر و امامت امت، منصبی الاهی است و تنها شارع و وحی الاهی است که می تواند مصداق آن را تعیین کند، اما آنان به همین واقعه اتفاق افتاده استناد می کنند و اجماع چندین نفر را برای احراز این پست و مقام الاهی و حساس، کافی می دانند! اما به دستور اهل بیت (ع) این مقام بعد از ایشان بر عهده فقهاء و عالمان اسلامی است.[2] ولی در هیچ روایتی نفرموده است که مثلاً در عصر غیبت کبری فلان فقیه،نائب امام(ع) است. بلکه در زمان غیبت کبری نیابت عامه داریم. یکی از فلسفه های تشکیل مجلس خبرگان، به عنوان آگاهان به مسأله فقاهت و ولایت، کشف و تعیین این مصداق است که در واقع عمل به دستورات امامان معصوم(ع) است . قیاس بین تعیین ولی فقیه توسط مجلس خبرگان و بین تعیین خلیفه و جانشین پیامبر(ص) توسط عده ای از اصحاب، همان خطری است که در اول بحث در شیوه استفاده از وقایع تاریخی به آن اشاره کردیم.
طبق عقاید شیعه، از سویی تعیین امام به دست خداوند است؛ یعنی شیعه معتقد است که برای حکومت کردن باید از ناحیه خداوند اذن داده شود و این اذن به امامان داده شده است، پس مشروعیت از ناحیه خداست نه از ناحیه مردم که اهل سنت به آن قائلند. از سویی دیگر کشف و تعیین مصداق ولی فقیه نیز با آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاد فرق دارد؛ زیرا در ولی فقیه نیز مشروعیت از ناحیه مردم نیست و مردم تنها از طریق خبرگان نظر خود را اعمال می کنند و به کشف کسی می پردازند که از طریق نصب عام توسط امامان معصوم به این سمت برگزیده شده است.
پس تعیین ولی فقیه یک عمل مقبول و مورد امضای امامان معصوم است و هرگز با آنچه اهل سنت می گویند قابل قیاس نیست.

برچسب‌ها: 
تنظیم و تدوین