چیستی هدف، در عرفان کیهانی (حلقه)
عرفان کیهانی (حلقه) جزء جریانهای شبه معنوی است که با ممزوج کردن حق و باطل و تکیه بر مشکلات اساسی زندگی مردم، استفاده از ظواهر دینی و نمایشهای جذاب، موجب گمراهی و بهرهگیری از احساسات عدهای از جویندگان راه معنویت در کشورمان شده است. که هدف خود را در نزدیک کردن انسانها به همدیگر میداند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هدف عرفان اسلامی، معرفت خداست و سیر و سلوک، ماهيتی خدامحور دارد و كمال آدمی در حرکت پيوسته به سوی بندگی محض خدا بوده، اين بندگی در سايه محبتی تامّ به خداوند و خالی ساختن قلب از حبّ خويش پديد میآید؛ اما هدف عرفان حلقه - همانند دیگر عرفانهای کاذب – مطامع دنیوی و انسان بوده و مقصد نهایی سیر و سلوک در حلقه، نزدیک شدن انسانها به یکدیگر عنوان میشود، بدون اینکه سخنی از معرفت خدا، فناء فیالله و بقاء بالله مطرح شود!
طاهری ذیل اصل اول اساسنامه در کتاب عرفان کیهانی، مینویسد: «هدف از این شاخه عرفانی، کمک به انسان در راه رسیدن به کمال و تعالی است؛ حرکتی از عالم کثرت، به عالم وحدت. در این راستا، همه تلاشها برای نزدیکی انسانها به یکدیگر صورت گرفته، از هر عاملی که باعث جدایی انسانها و ایجاد تفرقه بین آنها میشود، اجتناب به عمل میآید.»[1]
تعریفی که وی از عالم کثرت ارائه میکند، مطابق با تعریف مصطلح عرفان اسلامی نیست؛ بلکه آن است که: «انسانها از یکدیگر جدا شدهاند و هر کسی دنبال منافع شخصی و زندگی زمینی خودش است و یکدیگر را تحمل نمیکنند.»[2] از نظر طاهری، عالم وحدت آن است که انسان به درک تن واحده بودن جهان هستی برسد و خود را با تمام اجزای هستی در ارتباط ببیند.
به طور قطع از این عبارات این معنا به دست میآید که هدف عرفان کیهانی «کثرت زدایی» و رساندن انسانها به منافع مشترک و رهاندن آنها از خودمحوری و تضادهای فردی است تا یکدیگر را تحمل کنند؛ اما بدون وجود و نام بردن از خداوند. غافل از اینکه زیربنای فکری و عامل مشترک تمام انسانها، وجود خالق، ناظم و خداوند بوده و تألیف قلوب فقط در دست خداوند است، چنانچه میفرماید: «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ [انفال / 63] و دلهای آنها را با هم اُلفت داد! اگر تمام آنچه را روی زمین است صرف میکردی که میان دلهای آنان الفت دهی، نمیتوانستی؛ ولی خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است.»
طاهری یکی دیگر از اهداف و رسالتهای این عرفان را «ایجاد آشتی بین دنیای مذهب، عرفان و علم و نیز رفع سوءتفاهمهای موجود بین آنها»[3] دانسته است، در حالی که قرآن، عقل و ایمان را نفیکننده یکدیگر نمیداند؛[4] بلکه در دیدگاه اسلامی، به هر دو در زندگی انسان نیاز است. علم و ایمان «همزاد» یکدیگرند.[5] انسان دو منبع الهام و معرفت دارد: یکی دین و دیگری علم , عقل.[6]
امام علی (علیهالسلام) به عنوان امام اول مذهب تشیع، هم عالمترین و دانشمندترین افراد پس از پیامبر اسلام- بودند و هم عارفترین، سالکترین و واصلترین، بعد از وجود رسول اکرم- معرفی شده است.
ابنسینا پزشكی است كه كتاب «قانون» وی تا اندكی پیش در اروپا به عنوان یك منبع در دانشگاهها مورد مراجعه بود و در عین حال، یك عالم دینی است كه در عرفان و فلسفه نیز کتاب نگاشته است.[7] ملاصدرا نیز تصریح میکند که میان مسائل فلسفی و آموزههای شرع تطابق وجود دارد. او بر فلسفهای که مخالف وحی باشد، نفرین میفرستد.[8]
به نظر میرسد بنیانگذار عرفان کیهانی، جایگاه عرفان، علم و مذهب در مذهب تشیع را درک نکرده است که دچار تناقضبینی در این حوزهها گردیده؛ وگرنه چه تناقضی میان مذهب، عرفان و علم وجود دارد که عرفان کیهانی ادعای رفع آن را دارد؟
طاهری بدون توجه به رویکرد انقلاب اسلامی و جایگاه امام خمینی (رحمة الله علیه) -که مکتب عرفانی ایران اسلامی را به جهان عرضه کرده است - ابتدا با ناتوان جلوه دادن عرفان ایرانی، میگوید: «ایران تاکنون نتوانسته است چارچوب قابل فهمی را در این زمینه (عرفان) به دنیا عرضه نماید.» و سپس اعتلای عرفان را هدف عرفان کیهانی جلوه میدهد،[9] غافل از اینکه امروزه عرفان اسلامی شیعی به جویندگان عرضه گردیده است و بسیاری از سالکان حقیقت، این سیره سلوکی را به عنوان راه رهاییبخش انتخاب نمودند و کمکم ثمرات این نوع از عرفان بود که غرب را دچار وحشت نمود و برای مقابله با عرفان شیعی دست به گسترش مکاتب انحرافی در دنیا زدند تا بر عطش جوانان نسبت به حقیقت عرفان با سراب عرفانهای کاذب خرافی سرپوش گذارند. همانطور که خود طاهری نیز در مورد این مسئله میگوید: «امروزه ایران تبدیل به محل و جولانگاه عرفان کلیه اقوام و ملل گردیده است. عرفانهای سرخپوستی، تبّت، چین، ژاپن، فیلیپین، ویتنام و...» در صورتی که هجوم عرفانهای وارداتی، نتیجهی گسترش عرفان اسلامی شیعی مکتب امام خمینی (رحمة الله علیه) در سطح جهان است و دلالت بر توانایی عرفان اسلامی دارد.
پینوشت:
[1]. محمدعلی طاهری، عرفان کیهانی، نشر اندیشه ماندگار، 1385، ص 56.
[2]. همان، ص 57.
[3]. محمدعلی طاهری، عرفان کیهانی، نشر اندیشه ماندگار، 1385، ص 51.
[4]. مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج 4، ص 615.
[5]. فلسفه اخلاق، مرتضی مطهری، ص 241.
[6]. بیست گفتار، مرتضی مطهری، ص 82.
[7]. نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، سید حسین نصر، ص 275.
[8]. اسفار اربعه، ملاصدرا، ج 8، ص 303.
[9]. محمدعلی طاهری، عرفان کیهانی، نشر اندیشه ماندگار، 1385، ص 50.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: سعید صدری، رهزن عرفان، قم: نشر ذکری، 1395، ص 20.
افزودن نظر جدید