تهمت زدن به اصحاب ائمه و ساختن فرقه به نام آنها
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در بسیاری از کتب فرق و مذاهب مختلف اسلامی، خصوصاً اهل سنت[1] و همچنین در برخی از کتب فرقه شناسی شیعه[2] به تبع از کتب ملل و نحل اهل سنت، به نام برخی از اصحاب بزرگ و بسیار ارزنده امامان معصوم مانند حضرت امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) فرقههایی از غُلات را نسبت دادهاند، لذا با مطالعه دقیق در این کتب درباره این فرقههای ساختگی و جعلی خواهیم فهمید که این فرق، به بزرگترین متکلمان شیعه و کسانیکه حافظ حریم اهل بیت پیامبر و ولایت آنان بودند، نسبت داده شده است. افرادی که شاگردی امامان اهل بیت پیامبر را نمودهاند و با برهان و دلیلهای محکم و قاطع به مناظره و بحث با دیگر اصحاب فرق و مذاهب مانند معتزله و اشاعره و... میپرداختند و آنان را محکوم به شکست میکردند. شخصیتهای بزرگی همچون زراره و هشام و دیگران که متکلمان مذاهب دیگر تاب مقاومت در برابر آنان نداشتند.
لذا برای بیرون راندن این قهرمانان مناظرات علمی اصحاب ائمه معصومین (علیهم السلام) از میدان، شروع به تهمت و بعضاً غلوّ درباره آنان میکردند، یکی از همین افراد معروف زرارة بن اعین تمیمی است که دو فرقه زراریه و تمیمیه را به نام او نسبت دادند و بعد بلافاصله عقایدی را به او نسبت دادند، در حالیکه خود او قائل به آن نبود، تا ضربات کاری را به او وارد کنند، لذا درباره او گفتهاند که: او معتقد است که خدا در آغاز سمیع و بصیر و علیم نبود، بلکه بعداً این صفات را برای خود خلق کرد.[3] یا درباره او گفتهاند که او معتقد به تناسخ است.[4] و یا گفتهاند که او میگفت: خداوند مصمّت است، یعنی پر و بیجوف است.[5] حال همین زراره کیست که اینطور نسبت به او هجمه وارد میکنند؟ پس به معرفی مختصر این شخصیت بزرگ شیعی براساس آنچه که در کتب رجالی شیعه و اهل سنت آمده است، میپردازیم تا دروغ بودن اینگونه ادعاها نسبت به او ثابت شود.
او یکی از بزرگترین اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بهشمار میرود، نجاشی این چنین او را معرفی میکند: او شیخ اصحاب ما در زمان خود بود و بر همه اصحاب پیشی گرفته است. او فردی قاری، فقیه، متکلم، شاعر، ادیب، بهشمار میرود و در او خصلتهای فضل و دین جمع شده است. او در آنچه روایت میکند، راستگو است.[6] مرحوم آیتالله خویی به نقل از کشی درباره او میگوید: فقیهترین اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) شش نفرند که در میان آنها، زرارة بن اعین تمیمی از همه آنها فقیهتر است.[7] از امام صادق (علیه السلام) وارد شده است که اگر زراره نبود، این احتمال میرفت که احادیث پدرم از بین خواهد رفت، و در حدیث دیگری او را به همراه ابوبصیر و محمد بن مسلم از مصادیق آیه شریفه: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ.[واقعه/10-11] آنان پیشی گرفتند، آنان به حقیقت مقربان الهی هستند.» شمرده است.
البته شایان ذکر است که برخی از رجالیون و دیگران، روایاتی را درباره زراره و بدگویی به او نیز نقل کردهاند که در جواب آن روایات باید گفت که: اولاً برخی از آن روایات، دلالت بر مذمت از زراره ندارد. ثانیاً بسیاری از آن روایات، دارای اسناد ضعیف میباشند. ثالثاً: امکان جعل روایات از سوی مخالفین زراره وجود دارد، تا به این وسیله بهطور غیر مستقیم ائمه معصومین (علیهم السلام) را مورد هجمه و تهاجم قرار دهند.[9] و ممکن است برخی از روایات از روی قصد و عمدی از ناحیه امام معصوم در مذمت زراره وارد شده باشد، تا حکومت را گمراه کنند و ضرری از طرف حکومت متوجه ایشان نشود.[10]
پس نتیجه اینکه با این مناقب و یا مذمتی که از ناحیه امام (علیه السلام) وارد شده، تغییری در حال او و امثال او بهوجود نیامده، چرا که او یکی از بزرگترین متکلمان شیعه است، بهخاطر اینکه او چیزی جز سخن امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) نمیگوید، و این سخنانی که به او نسبت میدهند، تماماً دروغ محض است و بزرگان اهل سنت مانند ذهبی و دیگران در کتابهای خود از او به بزرگی یاد میکنند.
پینوشت:
[1]. الاعتصام، فحمی عرناطی، مطبعه السعاده، قاهره، مصر، (1332ق)، ص169.
خطط مقریزیه، مقریزی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، محمد علی بیضون، ج3 ص301.
[2]. تاریخ شیعه، محمد جواد مشکور، نشر اشراقی، قم، ایران، (1379ش)، ص172.
[3]. مقالات الاسلامیین، دارالنشر، بیروت، لبنان، ص33.
[4]. تبصره العوام، داعی حسنی رازی، نشر اساطیر، قم، ایران، (1364ش)، ص176.
[5]. تاریخ شیعه، محمد جواد مشکور، نشر اشراقی، قم، ایران، (1379ش)، ص172.
[6]. رجال نجاشی، نجاشی، موسسه نشر اسلامی، قم، ایران، (1424ق)، شرح حال زراره بن اعین.
[7[. معجم رجال حدیث، آیت الله خویی، مرکز نشر الثقافه، قم، ایران، (1372ش)، ج7 ص218-219.
[8[. همان، ج7 ص222.
[9]. تبصره العوام، داعی حسنی رازی، قم، ایران، (1364ش)، ص173-174.
[10]. معجم رجال حدیث، آیت الله خویی، مرکز نشر الثقافه، قم، ایران، (1372ش)، ج7 ص234
افزودن نظر جدید