نگاه فقهی علمای اهل سنت به عزاداری
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شکی نیست که گریه بر اموات، بهخاطر روایات متعددی که به حدّ تواتر معنوی رسیده، جایز و مباح است، و از طرف دیگر فتاوای فقهای فریقین به همینگونه است، منتها در نوع سوگواری و عزاداری، بعضاً نظرات بزرگان نسبت به یکدیگر فرق میکند، اما در مجموع اینگونه سوگواری و عزاداری کردن مشروع و مورد پسند میباشد. لذا در روایات وارده از کتب فریقین میتوان این قبیل روایات را شاهد بر مدعای خود ذکر نمود. مثلاً گریهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر حمزه سیدالشهداء و همچنین فرزندش ابراهیم از ماریه قبطیه، یکی از زنان پیامبر و همچنین گریه فاطمه (سلام الله علیها) برای پدرش و مادرش و یا گریه امام سجاد (علیه السلام) برای پدرش امام حسین (علیه السلام).
پس نوحه سرایی در صورتی که همراه با باطل نباشد جایز است، و در غیر این صورت اشکال دارد. مثلاً در روایتی از حضرت علی (علیه السلام) وارد شده که حضرت فاطمه یک مشت از خاک قبر پیامبر را برداشت و بر چشمان خود نهاد و آنگاه چنین گفت:
«ماذا علی المشتم تربة احمد -------- ان لایشم مدی الزمان غوالیا
صبت علی مصائب لو انها --------- صبت علی الایام صرن لیالیا.[1]
آن کس که بوی خوش تربت پیامبر را میبویید اگر در زمان طولانی بوی خوش دیگر نبوید چه خواهد شد. آن چنان باران غم و اندوه بر جانم ریخته که اگر بر روزهای روشن میریخت، آن روزها مانند شب تیره و تار میگردید.»
برای تبیین نظر فقهای اهل سنت در مورد عزاداری، به نقل از چند کتب مهم فقهی اهل سنت بسنده میکنیم.
در کتاب «فتاوی الهندیه فی مذهب الامام ابی حنیفه» چنین آمده است: «و یکره النوح و الصیاح و شق الجیوب فی الجنازه و منزل المیت فامّا البکاء من غیر رفع الصوت فلاباس و الصبر افضل.[2] در تشییع جنازه و در منزل میت، نوحه، گریه و شیون و پاره کردن گریبان مکروه است. اما گریه بدون فریاد اشکال ندارد، ولی صبر و شکیبایی بهتر است.»
همچنین در همین کتاب آمده است: «اما النوح العالی فلایجوز و البکاء مع رقه القلب فلاباس به و یکره للرجال تسوید الثیاب و تمزیقها للتعزیه ولاباس بالتسوید للنساء و اما تسوید الخدود و الایدی و شق الجیوب و خدش الوجوه و نشر الشعور و نشر التراب علی الروس و الضرب علی الفخذ و الصدر و ایفاء النار علی القبور فمن رسوم الجاهلیه و الباطل و الغرور.[3] گریه و نوحهی بلند روا نیست. اما گریهای که از سوز قلب باشد، مانعی ندارد. لباس سیاه برای مردان مکروه است، ولی برای خانمها اشکالی ندارد. سیاه کردن گونهها و دستها، پاره کردن گریبان، زخمی کردن صورت، پریشان کردن موی، ریختن خاک بر سر، زدن بر سینه و ران و روشن کردن آتش بر سر قبرها، از رسومات دوران جاهلیت بوده و باطل است.»
در کتاب «فتوای غیاثیه» آمده است: «یکره النوح و الصیاح لنهی النبّی و البکاء لاباس به کما روی انّ النبّی بکی علی ابنه ابراهیم.[4] شیون و زاری و فریاد زدن مکروه است و پیامبر از آن جلوگیری فرموده است، اما گریه اشکالی ندارد، زیرا روایت است که پیامبر در مرگ فرزندش ابراهیم گریست.» فقهای اهل سنت گریه بدون فریاد زدن را مباح میدانند، اما گریهی با صوت در بین ایشان محل اختلاف است. حاصل آن اینکه شافعیه و حنابله بر این باورند که چنین گریهای اشکال ندارد، اما مالکیه و حنفیه اجازه آن را نمیدهند.
عبدالرحمان الجزیری از بزرگان اهل سنت میگوید: «یحرم البکاء علی المیت برفع الصوت و الصیاح عند المالکیه و الحنفیه، و قال الشافعیه و الحنابله انّه مباح اما هطل الدموع بدون صیاح فانّه مباح باتفاق.[5] از دیدگاه مالکیه و حنفیه گریه با صدا و فریاد زدن حرام است. اما از نظر شافعیه و حنبلیها مباح و جایز است، چنانکه اشک ریختن بدون صدا به اتفاق علما مباح است.»
زرکلی در کتاب اعلام خود به نقل از سبکی از علمای دیگر اهل سنت میگوید: «اگر گریه برای دلسوختن بر میت و ترس از عذاب خداوند باشد، کراهت ندارد، اما اگر برای جزع و تسلیم نشدن در برابر قضای الهی باشد مکروه و یا حرام است. این حکم در صورتی است که گریه با صدا باشد، اما بدون صدا هیچ اشکالی ندارد.[6] و همچنین از روایات چنین به دست میآید که گریه پیش از مرگ جایز است، چنانکه پس از مرگ نیز میباشد، زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) نزد قبر یکی از دخترانشان گریه کردند و همچنین در زیارت قبر مادر بزرگوارشان آمنه همراه با اصحاب خود گریستند.[7]
در نتیجه اینکه گریه و عزاداری و سوگواری همراه با نوحه و شیون اگرچه از دیدگاه علمای اهل سنت مباح و در بعضی از اقسام آن مکروه است، اما اشکال ندارد و این ادله از قرآن و کتب روایی و فقهی بزرگان اهل سنت ثابت گردیده است.
پینوشت:
[1]. المغنی، ابن قدامه، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج2 ص547.
[2]. فتاوی الهندیه فی المذهب الامام ابی الحنیفه، مولانا شیخ نظام، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج1 ص162 .
[3]. همان، ج1 ص 162- ص163.
[4]. فتوای غیاثیه، قاضی غیاث الدین هروی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ص45.
[5]. الفقه علی المذاهب الاربعه، عبدالرحمان الجزیری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج1 ص484 .
[6]. الاعلام، زرکلی، دارللملایین، بیروت، لبنان، ج2 ص688.
[7]. ارشاد الساری، دارالفکر، بیروت، لبنان، باب قول النبّی انا بک المحزونون، ج2 ص414. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید