زنانی که از گریه پیامبر(ص) بر امام حسین(ع) سخن گفتند
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با توجه به آیات و روایات فراوانی که در کتب فریقین موجود است، همه مسلمانان عقیده دارند که سیره و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در تمام ابعاد برای ما الگو و سرمشق است، درباره عزاداری نیز که یکی از مسائل مهم فکری و مورد ابتلای جامعه مسلمین است، روش و رفتار آن حضرت بهترین راهنما میتواند باشد، چرا که در سیره آن حضرت میتوان مواردی را جستجو کرد که از وقوع حوادثی محزون بودهاند و یا نسبت به پیشامدهای آینده و تلخی و ناگواری آنها ابراز ناراحتی مینمودند. که این ناراحتیها، گاه در میان اهل بیت، و گاه در میان زنان و همسران خود، و گاه در میان اصحاب و افراد جامعه بروز مینمود.
ما در این نوشتار مختصر به نمونههایی از سیره آن حضرت درباره عزاداری او برای فرزندش امام حسین (علیه السلام) با استفاده از منابع اهل سنت، از زبان زنانی که خود شاهد رفتار و گفتار پیامبر اکرم در این موضوع بودهاند اشاره میکنیم.
ام سلمه میگوید: حسن و حسین (علیهما السلام) در جلوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خانهی من مشغول بازی بودند، جبرئیل نازل شد و گفت: «یا محمد، ان امتک تقتل ابنک هذا من بعدک و اوما بیده الی الحسین فبکی رسول الله و ضمّه الی صدره ثم قال رسول الله یا ام سلمه ودیعه عندک هذه التربه و قال رسول الله یا ام سلمه اذا تحولت هذه التربه دماً فاعلمی ان ابنی قد قتل.[1] ای محمد! امت تو فرزندت حسین را شهید خواهند کرد، آنگاه رسول خدا گریست، سپس حسین را در آغوش گرفته و به سینه چسبانیده و فرمود: این تربت در نزد تو امانت باشد. خاک را بوییدند و فرمودند: ای ام سلمه! هرگاه این تربت رنگ خون به خود گرفت، بدانکه فرزندم حسین به شهادت رسیده است.»
ام الفضل بنت حارث میگوید: به محضر رسول خدا وارد شدم و عرض کردم دیشب خواب ناراحت کنندهای دیدم، و بعد خواب خود را برای پیامبر اکرم تعریف کرد، و گفت گویا قطعهای از بدن شما جدا و در دامن من گذاشته شد، حضرت فرمود: «رایت خیراً تلد فاطمه غلاماً فیکون فی حجرک. فولدت الحسین فکان فی حجری کما قال رسول الله... فقال یا نبّی الله بابی انت و امی مالک قال: اتانی جبرئیل علیه الصلاه و السلام فاخبرنی ان امتی ستقتل ابنی فقلت هذا؟ -یعنی الحسین- فقال نعم و اتانی بتربه من تربته حمراء...[2] خواب خوبی دیدهای، از فاطمه فرزندی بهدنیا میآید و در دامن تو رشد میکند، چندی بعد فاطمه حسین را بهدنیا آورد، چنانچه رسول خدا فرموده بود. روزی بر آن حضرت وارد شدم، حسین را در دامن خود نشاند و چشمانش پر از اشک شده و گریست. عرض کرده پدر و مادرم به فدایت، ای رسول خدا! شما را چه شده است؟ فرمودند: جبرئیل نازل شد و خبر داد که امتم فرزندم حسین را به قتل میرسانند، گفتم این فرزند را؟ فرمودند: آری! سپس خاک سرخی را به من دادند، و این خاک همان خاکی بود که سالیان بعد حسین بر روی آن به شهادت رسید.»
زینب بنت جحش میگوید: «انّ النبی کان نائماً عندها، و حسین یحبو فی البیت... و قال انّ جبرئیل اتانی فاخبرنی انّ ابنی یقتل قلت: فارانی اذا فاتانی بتربه حمراء.[3] در یکی از روزهایی که رسول خدا در منزل من بود، امام حسین که تازه راه افتاده بود، در آنجا بود، وارد اتاق رسول خدا شد، او را گرفتم، فرمود رهایش کن، او را رها کردم، آنگاه وضو گرفته و به نماز ایستادند و همچنان او را در آغوش داشتند، هرگاه به رکوع میرفتند، او را بر زمین مینهادند. پس از نماز نشستند و گریستند، وقتی نماز تمام شد، عرض کردم، یا رسول الله! امروز موضوعی را از شما دیدم که تاکنون مثل آن را ندیده بودم، فرمودند: جبرئیل آمد و خبر داد که امتم این کودک را میکشند، به جبرئیل گفتم، تربت او را به من نشان بده، جبرئیل خاک سرخ رنگی برایم آورد.»
عایشه میگوید: «دخل الحسین بن علی، علی رسول الله و هو بوحی الیه فنزا علی رسول الله و هو منکب و هو علی ظهره فقال جبرئیل لرسول الله: اتحبّه یا محمد؟... یا محمد، انّ امتک ستفتلنّ بعدک و یقتل ابنک هذا من بعدک... و قال فی هذه الارض یقتل ابنک اسمها الطف... فقالوا ما یبکیک یا رسول الله فقال: اخبرنی جبرئیل انّ ابنی الحسین یقتل بعدی بارض الطف و جائنی بهذه التربه...[4] روزی جبرئیل بر پیامبر نازل شد و به آن حضرت وحی نمود، حسین نزد پیامبر وارد شد و از شانه و پشت آن حضرت بالا میرفت و بازی میکرد، پس جبرئیل فرمود، ای رسول خدا! آیا حسین را دوست داری؟... ای محمد! بهزودی امت تو فتنه میکنند و این فرزند کوچک تو را پس از تو خواهند کشت. آنگاه جبرئیل دست برد و خاک سرخ رنگی آورد و گفت: فرزندت در این سرزمین کشته میشود که نام آن طف است. پس از آنکه جبرئیل از نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفت، آن حضرت در حالیکه خاک را در دست داشت گریه میکرد، تا به گروهی از اصحاب خود که ابوبکر و عمر و حضرت علی (علیه السلام) و حذیفه و عماریاسر و ابوذر در بین آنها حضور داشتند، وارد شدند، و فرمودند: جبرئیل به من خبر داده که فرزندم حسین پس از من در سرزمینی به نام طف کشته میشود و این خاک را به من نشان داده که محل شهادت و قبر او در این خاک خواهد بود.»
البته شایان ذکر است که به همین مضامین روایات فراوانی از این زنان از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده و این حادثه را بیان کردهاند که در کتب علمای اهل سنت وارد شده است و ما به همین مقدار اکتفاء کردیم.
پینوشت:
[1]. مجمع الزوائد، هیثمی، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1425ق)، ج9 ص303، حدیث 15118. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
ذخائر العقبی، محب الدین طبری، دارالمعرفه، لبنان، بیروت، ص147، باب ذکر رویا ام سلمه و ابن عباس.
[2]. مستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، کتاب معرفه الصحابه، ج3 ص176. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
کنز العمال، متقی هندی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، (1405ق)، ج12 ص123 حدیث34300.
[3].مجمع الزوائد، هیثمی، دارالفکر بیروت، لبنان، (1425ق)، ج9 ص302، حدیث 15115. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. الصواعق المحرقه، ابن حجرهیثمی، شرکه الطباعه الفنیه، قاهره، لبنان، ص192، (فصل ثالث فی الاحادیث الوارده...) جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
مقتل الحسین، خوارزمی، انوار الهدی، قم، ابران،(1418ق)، ج1 ص159.
افزودن نظر جدید