علی (ع) شهيد محراب، پاسخی به شبكههای اسلامستيز
پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ امروزه بر فعالين عرصه جنگ نرم، روشن و مبرهن است كه صهيونيسم، براى به زانو درآوردن اسلامِ انقلابى، جريان استحاله فكرى و عقيدتى مسلمين را كليد زده است. لذا از طريق رسانهها دست به كار شده و به شايعهپراكنى و نشر دروغ پرداخته است. در جديدترين سخنپراكنى خود، شهادت مولا على بن ابيطالب (ع) در مسجد كوفه را منكر شده اند. در پاسخ به آنان بايد به چند نكته اشاره كرد.
- منابع تاريخى اعم از شيعه و سنى بر اين عقيده اند كه على بن ابیطالب (ع) در ماه مبارك رمضان به شهادت رسيدند. شيعيان، 21 رمضان و اهل سنت نيز برخى 17 و بعضاً 21 رمضان را روز شهادت حضرت میدانند.[1] همين در ارزش و كرامت امام، كه در ماه خدا به اعلی علّيّين عروج كردند.
- از سویی منابع تاريخى بر اين نظرند كه على بن ابيطالب در مسجد كوفه به شهادت رسيد. ليكن اختلاف منابع روايى درباره مكان دقيق ضربت خوردنِ امام است. پس از وارد شدن به مسجد؟ يا دقيقاً در محراب نماز؟ برخى منابع تاريخى گوياى اين هستند كه حضرت وارد مسجد شده بودند، و در حال بيداركردن خفتگان و فراخواندن آنان به نماز بودند كه ابن ملجم بر فرق ايشان ضربت زد. اما بسيارى ديگر از منابع تاريخى اعم از شيعه و سنّى بر اين عقيده اند كه حضرت در محراب و در حال نماز بود كه فرقش شكافته شد (از همين روى، مولا را شهيد محراب مىناميم).
- علامه ابوالحسن ماوردى، عالم بزرگ اهل سنت مىنويسد: «فَلَمَّا قَامَ إِلَى الثَّانِيَةِ ضَرْبَهُ فِي سُجُودِهِ ضَرْبَةً فَلَقَ بِهَا هَامَتَهُ . فَقَالَ عَلِيٌّ : فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ.[2] هنگامى كه (على بن ابيطالب) از سجده برخاست، در سجده بعدى بر سر او ضربت زد.» (مىگويد كه اين ضربت هنگامى زده شد كه مولا در سجده نماز بود).
- ابن عبدالبر از ديگر علماى اهل سنت مىگويد: «اختلفوا أيضا هل ضربه في الصلاة أو قبل الدخول فيها؟ و هل استخلف من أتمّ بهم الصلاة أو هو أتمها؟ و الأكثر أنه استخلف جعدة بن هبيرة، فصلّى بهم تلك الصلاة، و الله أعلم.[3] اهل علم، اختلاف دارند كه آيا ضربتى كه بر على بن ابيظالب زده شد، در هنگام نماز بود؟ يا قبل از نماز بود؟ و اينكه اگر ضربت در هنگام نماز بود، آيا كسى به جاى على (ع) نماز را تمام كرد؟ يا خود على با همان حال نمازش را ادامه داد؟ (پاسخ اينكه) اكثراً معتقدند كه (ضربت در هنگام نماز بود) و در نتيجه جعدة بن هبيرة در ادامه نماز را تمام كرد. و خدا داناتر است.» توضيح اينكه عبارت درون پرانتز، شرح نگارنده (پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب) است. ابن عبدالبر ميگويد كه جعدة بن عبيرة از على (ع) استخلاف كرد، يعنى پس از اينكه على (ع) در نماز ضربت خورد، خود را كنار كشيد و عدهاى هم طبيعتاً نمازشان را شكستند و ابن ملجم را بازداشت كردند، و چون ركعت آخر نماز بود، جعدة بن هبيرة به نيابت از على (ع) تشهد و سلام را خواند و نماز را تمام كرد. همين كه ابن عبدالبر از «اتمام نماز» توسط كسى ديگر (جعدة بن هبيرة) سخن ميگويد، بدين معنى است كه مولا على (ع) در حال نماز بود ولى نتوانست نمازش را تمام كند.
- شيخ طوسى (از علماى بزرگ شيعه) ميگويد: «عن علي بن الحسين، قال لما ضرب ابن ملجم، أمير المؤمنين علي بن أبي طالب، و كان معه آخر فوقعت ضربته على الحائط، و أما ابن ملجم فضربه فوقعت الضربة و هو ساجد...[4] از امام سجاد (ع) نقل شده است كه هنگاميكه ابن ملجم بر اميرالمؤمنين ضربت زد... مولا على (ع) در سجده بود.»
- سهيل زكار و رياض زركلى (دو تن از محققين نامدار اهل سنت) مىنويسند: «و قد وردت روايات على انّه (علي بن ابيطالب) ضرب و هو في الصلاة.[5] و يقيناً رواياتى وجود دارد كه نشان ميدهد ايشان (امام على) در حال نماز ضرب خوردند». در ادامه روايات متعدد تاريخى (11 روايت) را بيان ميكنند كه گوياى اين است كه مولا على (ع) در حال نماز، ضربت بر فرقشان وارد شد.
- علاءالدين متقى هندى، عالم شهير اهل سنت در كتاب «كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال» مىنويسد: «عن الزهري أن ابن ملجم طعن عليا حين رفع رأسه من الركعة.[6] از زُهَرى نقل شده است كه ابن ملجم به على (ع) ضربت زد در حاليكه او سرش را از ركوع بالا آورده بود (يا اينكه در حال برخاستن از ركعت اول و ورود به ركعت دوم بود).»
- ابن عساكر از علماى بزرگ اهل سنت مىنويسد كه على (ع) در حال خواندن نماز صبح بود كه ابن ملجم با شمشير زهرآلود بر او ضربت زد (عَبدُ الرَحمَنِ بنِ مُلجم ضَرَبَ عَليّاً في صَلاةِ الصُبحِ عَلى دهش بِسيفٍ كان سَمَّهُ بِالسَّم).[7]
- احمد بن حنبل از اعظم علماى اهل سنت روايت ميكند: «أن عبد الرحمن بن ملجم ضرب عليا في صلاة الصبح على دهس بسيف كان سمه بالسم.[8] عبدالرحمن بن ملجم با شمشير زهرآگين بر على (ع) ضربت زد در حاليكه او در حال خواندن نماز صبح بود.»
- أبوبكر عبدالله بن محمد بن عبيد بن سفيان، از ديگر محدثين نامدار اهل سنت مىنويسد: «إن عليا خرج فكبر في الصلاة، ثم قرأ من سورة الأنبياء احدى عشرة آية، ثم ضربه ابن ملجم من الصف على قرنه ...[9] على بن ابىطالب به مسجد رفت و تكبير نماز را گفت (نماز را شروع كرد) سپس قرائت سوره انبياء را آغاز نمود، پس ابن ملجم بر سر او ضربت زد».
- مطهر بن طاهر مقدسى (از علماى اهل سنت) مىنويسد: «چون بامدادى، كه در آن بامداد آن مرد، على را ضربت زد، فرا رسيد، على گفت: ديشب پيامبر را در خواب ديدم. و بدو گفتم: اى پيامبر خدا! چهها كه من از امت تو ديدم. پيامبر گفت: از خدا بخواه تا تو را از دست ايشان آسودگى بخشد. گويند على به مسجد آمد و خفتگان را بيدار كرد. با پايش به ابن ملجم زد و او خود را در عبايى پيچيده بود. بدو گفت: برخيز! مىبينم كه تو همان كسى باشى كه به گمانم مىرسد و دو ركعت نماز بامدادى را آغاز كرد. ابن ملجم آمد و بر فرق او زد.»[10] روشن است كه او نيز معتقد است كه در محراب نماز، بر فرق على (ع) ضربت زدند.
- ابوسعيد گرديزى مىنويسد: «اندرين روز عبد الرحمن ملجم المرادى اندر مسجد آمد بِوَقت نماز ديگر، و مر على بن ابى طالب را رضى الله عنه كه آن حضرت در ركوع بود، او را مجروح كرد و جراحت زشت. و هم از آن جراحت بمرد رضوان الله عليه.»[11] مىگويد كه على (ع) در حال نماز و در ركوع ضربت خورد.
- ابن اعثم كوفى مىنويسد: «چون به ركوع شد و برآمد و سجده كرد و باز نشست و خواست كه ديگر نوبت سجده كند، آن ملعون فرصت يافته شمشير بر فرق مبارك آن حضرت فرود آورد. اتّفاقا آن زخم بر جايى رسيد كه در روز جنگ خندق عمرو بن عبد ود شمشير زده بود».[12]
- مؤيّد عقلى: حقايق تاريخى گوياى اين است كه ابن ملجم شخصيتى كينهاى و ليكن ترسو (و جزو فراريان جنگ نهروان) بود. خشم و كينه سبب شد كه براى كشتنِ على (ع) اقدام كند، اما چنين شخصيت ترسو و كمجرئتى كه در نهروان، فرار را بر قرار ترجيح داد، بعيد است كه رو در روى حضرت بايستد و شمشيرش را بر فرق او فرود آوَرَد! همچنين على بن ابيطالب (ع) دليرمردى بود كه در نوجوانى، گردنكشان عرب (از قبيل عمرو بن عبدوَد و...) را به زانو درآوَرد، و تا آخرين لحظه زندگانى، همچنان در نهايت قدرت جسمانى بود، لذا باوركردنى نيست كه نتواند در مقابل شخصيتِ كمجرئتى مانند ابن ملجم ايستادگى كند. از همين روى، تنها حالتى كه عقلاً قابل قبول است، اين كه ابن ملجم از پشت حمله كرده و اميرالمؤمنين (ع) نيز متوجه به امرى مهم بودند.
پینوشت:
[1]. أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر؛ الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، بيروت، دار الجيل، 1992، ج 2، ص 1127 ؛ عز الدين بن الأثير أبو الحسن على بن محمد الجزرى، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بيروت: دار الفكر، 1989، ج 3، ص 617 ؛ مطهر بن طاهر المقدسى، البدء و التاريخ، بور سعيد، مكتبة الثقافة الدينية، بىتا، ج 5، ص 233 ؛ أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد ابن الجوزى، المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، بيروت: دار الكتب العلمية، 1992، ج 5، ص 172 ؛ ابو الفرج على بن الحسين الأصفهانى، مقاتل الطالبيين، بيروت: دار المعرفة، بىتا، ص 44 ؛ أبو الحسن على بن الحسين مسعودي، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، 1374، ج 2، ص 1؛ ج 1، ص 771 ؛ مجمل التواريخ و القصص، تحقيق ملك الشعراء بهار، تهران، كلاله خاور، بىتا، ص 293 ؛ عز الدين على بن اثير، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خليلى، تهران: مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371، ج 10، ص 219 ؛ منهاج سراج، طبقات ناصرى تاريخ ايران و اسلام، تهران: نشر دنياى كتاب، 1363، ج 1، ص 83 ؛ محمد بن سعد كاتب واقدى، طبقات، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران: انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374، ج 6، ص 458 ؛ ج 3 ص 30 ؛ محمد بن يوسف الصالحى الشامى، سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، بيروت: دار الكتب العلمية، 1993، ج 11، ص 305 ؛ ابو سعيد عبدالحى بن محمود گرديزى، زين الاخبار، تحقيق عبدالحى حبيبى، تهران: نشر دنياى كتاب، 1363، ص 451 ؛ تاريخ اليعقوبى، بيروت: دار صادر، بى تا، ج 2، ص 212 ؛ تاريخ طبرى، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران: انتشارات اساطير، 1375، ج 6، ص 2694 ؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، شمس الدين محمد بن احمد الذهبى، بيروت: دارالكتاب العربى، 1993، ج 3، ص 650 ؛ العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آيتى، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1363، ج 1، ص 636 ؛ شيخ مفيد، الإرشاد، انتشارات كنگره جهانى شيخ مفيد قم، 1413 هجرى قمرى، ج 1، ص 9-17 ؛ امين الاسلام فضل بن حسن طبرسى، إعلام الورى، دار الكتب الإسلامية تهران، ص 154 ؛ تاج الدين شعيرى، جامع الأخبار، انتشارات رضى قم، 1363 هجرى شمسى، ص 22 ؛ ابن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغة، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى قم، 1404 هجرى قمرى، ج 6، ص 116
[2]. ابوالحسن الماوردى، الحاوى في فقه الشافعي، بيروت: دار الكتب العلمية، 1994، ج 13، ص 113. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. ابن عبد البر، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، بيروت: دار الجيل، 1992، ج 2 ص 1125. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. شيخ طوسى، الأمالي، انتشارات دارالثقافة قم، 1414 هجرى قمرى، ص 365
[5]. أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، كتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، 1996، ج 2 ص 492
[6]. علاءالدين علي بن حسام الدين المتقي الهندي؛ كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، بيروت: نشر مؤسسة الرسالة، 1981، نسخه موقع مكتبة المدينة الرقمية، ج 13، ص 190. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. ابن عساكر، تاريخ دمشق؛ نسخه «ملتقى أهل الحديث»، ج 42، ص 557. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[8]. أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة، بيروت: مؤسسه الرسالة، 1983، ج 2، ص 558 ؛ همچنين: ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، بيروت: نشر دار الفكر، 1995، ج 42، ص 557. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[9َ]. أبوبكر عبدالله بن محمد بن عبيد بن سفيان (ابن ابىالدنيا)، مقتل أمير المؤمنين (رواية الحسين بن صفوان البرذعي)، بيروت: دارالبشائر للطباعة و النشر و التوزيع، 2001، ص 4.
[10]. مطهر بن طاهر مقدسى، آفرينش و تاريخ (البدء و التاريخ)، ترجمه محمد رضا شفيعى كدكنى، تهران، نشر آگه، 1374، ج 2، ص 889
[11]. ابو سعيد عبدالحى بن محمود گرديزى، زين الاخبار، تحقيق عبدالحى حبيبى، تهران: نشر دنياى كتاب، 1363، ص 461
[12]. ابن اعثم كوفى، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372، ص 751.
افزودن نظر جدید