شایستگی سیاسی امام سجاد (ع) در منظر علمای اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حضرت امام سجاد چهارمین پیشوای شیعیان، بعد از شهادت پدرش امام حسین (علیه السلام) و جوّ خفقان و حاکم در آن زمان که زمامداران جور و ستم آشکارا به احکام اسلام دهن کجی میکردند و جامعه را چنان به فساد آلوده کرده بودند که قیام و اصلاح ناممکن شده بود، از اینرو امام سجاد (علیه السلام) برای انجام رسالت خود که هدایت و تربیت انسانها بوده است، با توسل به شیوه دعا و نیایش از مکتب غنی تشیع علوی پاسداری کرد، مکتبی که بهخاطر آن بهای سنگینی را پدر بزرگوارش و اصحاب آن حضرت پرداخته بودند، لذا آن حضرت به منظور مقابله با افکار انحرافی عصر خویش و دخالت نکردن مستقیم در مسائل سیاسی با این شیوه شروع به تبیین اندیشه اصیل اسلامی کرد.
اندیشهای که تمام بزرگان مذاهب اسلامی، خصوصاً اهل سنت در مورد آن حضرت اظهار نظر کردند و آن یگانه دوران را ستایش نمودند، پس در این مختصر مقاله نگاهی به نوشتههای بزرگان اهل سنت میاندازیم تا ببینیم چگونه نسبت به آن حضرت ابراز عقیده و علاقمندی میکنند.
برای پی بردن به مقام و شایستگی حضرت در امور سیاسی شنیدن سخن صاحب نظران برجسته اهل سنت قابل تامل است، از جمله این صاحب نظران، شمس الدین ذهبی است که درباره امام سجاد (علیه السلام) اینگونه میگوید: «جلالت شگفتانگیزی داشت و به خدا سوگند چنین جلالتی سزاوار او بود، همچنین به جهت برتری نسب و بزرگی مقام والای او و علم و عبادتگرایی او و برخورداری از عقل کامل، به امامت و خلافت مسلمانان سزاوار بود».[1]
و همچنین جاحظ این عالم اهل سنت که در عثمانی بودن شهرت دارد، درباره محبوبیت امام سجاد (علیه السلام) میگوید: «لم ار الخارجی فی امره الاّ کالشعی و لا العامی الاّ کالخاصی.[2] درباره علی بن الحسین خوارج مانند شیعیان و عوام مانند خواص داوری میکنند».
ابن خلکان یکی دیگر از عالمان اهل سنت، در مورد جایگاه سیاسی و مقام و منزلت امام سجاد در نزد مردم، قضیه قصیده فرزدق و عصبانیت هشام بن عبدالملک را مینویسد: «به فرزدق یک جوانمردی و مکرمتی نسبت داده شده که امید است در اثر آن به بهشت برود و آن اینکه هشام بن عبدالملک در زمان پدرش برای انجام مناسک حج به مکه آمد، طواف کرد و تلاش نمود که خود را به حجرالاسود برساند و آن را استلام کند، اما کثرت ازدحام جمعیت، مانع شد. آنگاه در مسجدالحرام منبری برای او نصب کردند، بر بالای منبر قرار گرفت و به حُجاج نگاه میکرد در حالیکه جمعی از بزرگان شام دور او را گرفته بودند، در این هنگام امام سجاد (علیه السلام) نمایان شد، صورتش بسیار نیکو بود و در میان مردم بهخوبی دیده میشد و عطری دلپذیر داشت که فضا را پر کرده بود. پس از طواف چون به حجرالاسود رسید، مردم به ملاحظه هیبت و جلالت آن حضرت راه باز کردند تا بهراحتی استلام حجر نمود، هشام بن عبدالملک با دیدن این منظره به غضب آمد و مردی از اهل شام چون این ماجرا را بدید، از هشام پرسید این شخص کیست؟ هشام در جواب آن مرد شامی گفت: نمیشناسم. فرزدق در آنجا حاضر بود و گفت من او را میشناسم، آن مرد شامی گفت: ای ابوفراس او را معرفی کن و فرزدق امام سجاد را با سرودن قصیدهای زیبا معرفی کرد. هشام هم با شنیدن این قصیده، فرزدق را زندانی کرد و جایزه او را هم قطع کرد. این خبر به امام (علیه السلام) رسید، دوازده هزار درهم برای او فرستاد، اما فرزدق آن را قبول نکرد و پیغام داد که این قصیده را برای صله و جایزه نگفتهام و فقط برای خدا سروده بودم، حضرت آن هدیه را دوباره برگردانید و فرمود: ما از اهل بیتی هستیم که وقتی چیزی به کسی ببخشیم پس نمیگیریم، بعد از این سخن حضرت، فرزدق آن را قبول کرد.[3]
اوج شایستگی سیاسی امام سجاد (علیه السلام) در حادثه عاشورا بود که برای اثبات حقانیت اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) بیشترین بهرهها را از آن برد. مثلاً در منابع اهل سنت آمده است که: وقتی اسیران را بر دروازه ورودی شهر دمشق نگه داشتند، مردی از اهل شام برخاست و گفت: سپاس خدایی را که شما را کشت و نابود ساخت، امام سجاد (علیه السلام) به او گفت: ای مرد آیا قرآن خواندهای؟ عرض کرد آری، بعد حضرت فرمود: آیا سوره شوری را خواندهای؟ گفت: چگونه ممکن است قرآن را تلاوت کرده و آن را نخوانده باشم؟ پرسید: آیا این آیه را خواندهای: «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى.[شوری/23] بگو ای رسول ما به آنها که هیچ چیزی از شما نمیخواهم مگر محبت و دوستی با اهل بیت من». آن مرد شامی با شگفتی پرسید: آیا شما همان نزدیکان پیامبر هستید؟ امام سجاد فرمودند: آری ماییم اهل بیت پیامبر».[4] و همچنین در کتاب تاریخ دمشق وارد شده است که امام سجاد (علیه السلام) در مدت بیست سال با هر بهانهای از شهیدان کربلا یاد میکرد تا حرکت قیام سیاسی امام حسین به بوته فراموشی سپرده نشود، لذا وقتی از او میپرسیدند که چرا چنین گریه میکنید؟ در پاسخ میفرمود: مرا ملامت نکنید زیرا یعقوب نبیّ تنها مدتی از فرزندش یوسف دور ماند و اینکه میدانست زنده است و نمرده، اما آنقدر در فراق فرزندش گریه کرد، که نابینا شد، من چگونه گریه نکنم، با اینکه خاندانم را در یک روز در بیابان کربلا با سرهای بریده دیدهام، آیا خیال میکنید، اندوه داغ آنان هرگز از دل من بیرون میرود.[5]
و ناگفته نماند که عصر امام سجاد (علیه السلام) یکی از پر اختناقترین دوران تاریخ سیاسی اسلام بود که شیعیان در آستانه فروپاشی تشکیلات خود بودند، اما موضعگیریهای بهجا و بهموقع امام (علیه السلام) در برابر قیامها و شورشها تاثیر بهسزایی در ساماندهی تشکیلات شیعه داشت. مثل قیام مردم مدینه (واقعه حرّه)[6]، قیام توابین[7]، قیام مختار[8]، شورشهای پراکنده خوارج، و قیام عبدالله بن زبیر که امام سجاد (علیه السلام) نظر موافقی نداشت، چرا که دیدگاه خصمانه و کینهتوزانه و اعمال ناشایست ابن زبیر نسبت به بنیهاشم و اهل بیت (علیهم السلام) را خوب میدانست، لذا تأیید نکرد، بلکه از فتنه این گروه نسبت به اهل بیت و شیعیان بیم داشت و از آن اظهار نگرانی میکرد و اطرافیان خود را آگاهی میداد.[9]
در نتیجه این چنین بود مشی سیاسی امام سجاد (علیه السلام) که حاکمان ستمگر همواره از ایشان احساس خطر میکردند و او را تحت نظر شدید داشتند.
پینوشت:
[1]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، ج4 ص398. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. العلم الشامخ، جاحظ، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، طبعه الاولی، (1412)، ص10.
[3]. وفیات الاعیان، ابن خلکان، مکتبه النهضه، قاهره، مصر، ج5 ص145،ص147. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. تفسیر درالمنثور، سیوطی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج7 ص300. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. تاریخ دمشق، ابن عساکر، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج41 ص386. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، موسسه الحلبی و شرکاء، قاهره، مصر، ص230، ص232.
[7]. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، موسسه الاعلمی، بیروت، لبنان، ص372.
[8]. الفتوح، ابن اعثم کوفی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ص244،ص245.
[9]. حلیه الاولیاء، ابونعیم اصفهانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج3 ص143.
افزودن نظر جدید