اعتقاد بزرگان اهل سنت نسبت به شیعه امامیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آنجایی که شیعه امامیه معتقدند که بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت و جانشینی به حضرت علی (علیه السلام) طبق نص صریح و بعضی آیات قرآن باید میرسید، اما این جانشینی به خاطر هوی و هوس برخی از صحابه از حضرت علی (علیه السلام) دور شد و جامعه اسلامی دچار اختلاف و تشتت آراء گردید، اما این اعتقاد مسلّم پیروان اهل بیت پیامبر، باعث گردید که دیگر مسلمانان از مذاهب اسلامی این گروه را جدای از خود بدانند و با شیعیان به دشمنی بپردازند، هر چند دشمنی اینان کارشان را به رسوایی و فضاحت کشانید، چرا که بر خلاف مبنای اسلام و مکتب صریح قرآن و سنت قطعیه پیامبر گرامی اسلام، با آن همه ادله قطعیه و احادیث متواتره در کتب بزرگانشان مطالبی ثبت و ضبط گردید که جای هیچگونه افتراء و تهمتی را برای آنان باقی نگذاشت، که نزدیکترین فرقه ناجیه در امت پیامبر، همان شیعه امامیه یا دوازده امامی و یا رافضی به زعم آنان است.
اما چون تعصّب جاهلی و خرد غیرمنطقی دارند، همیشه خود را به بیراهه میزنند و در هر زمانی و تحت هر عنوانی سعی میکنند تا شاید بتوان شیعه را مغلوب کنند، لذا از هیچ کوشش و جسارت و توهینی که حاکی از بیمنطقی و ضعف آنان است فروگذار نمیکنند و چه زیبا خداوند در قرآن میفرماید: «فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً.[بقره/۱۰] در قلبهایشان مرض و بیماری است و خداوند هم بیماری آنان را زیادتر میکند».
لذا در این مختصر مقاله نگاهی گذرا به سخنان علمای بزرگ اهل سنت میاندازیم تا اعتقادات آنان را نسبت به تشیّع امامی، مورد بررسی قرار دهیم، هر چند که آنان در مرعی و منظر، سخن از مسلمان بودن شیعیان سر میدهند، اما آیا واقعاً در باطن خود چنین نظری دارند یا خیر؟
مثلاً ابن حجر عسقلانی در مقدمه فتح الباری مینویسد: «والتشیع محبّه علی رضی الله عنه و تقدیمه علی الصحابه، فمن قدمه علی ابیبکر و عمر فهو غال فی تشیعه و یطلق علیه رافضی والاّ فشیعّی...[۱] تشیع عبارت است از محبت به امام علی (علیه السلام) و مقدم داشتن او بر تمامی صحابه و کسی که علی (علیه السلام) را حتی بر ابوبکر و عمر نیز مقدم میدارد، در تشیع غلوّ کرده است و بر چنین کسی رافضی اطلاق میشود، و اگر او را بر شیخین مقدم ندارد، او را شیعی گویند، ولی اگر با وجود تقدم وی بر ابوبکر و عمر صحابه را سبّ کند و بر دشمنی آنها تصریح کند، در رفض خود غلوّ کرده است و اگر چنانچه که اعتقاد به رجعت هم داشته باشد، غلوّ او در درجه اعلی است».
و یا مثلاً فخر رازی در کتاب تفسیرش در ذیل آیه ولایت که خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ [مائده/۵۵] همانا این است و جز این نیست که ولی و سرپرست شما خدا و رسول او و کسانیکه نماز به پا میدارند و در رکوع زکات میپردازند و اینان رکوع کنندگان هستند.» او پس از دلیل پنجم در کتاب تفسیرش مینویسد: «و ذلک یوجب القطع بسقوط هولاء الروافض لعنهم الله...[۲] آنچه در این باب استدلال نمودیم، موجب یقین است بر اینکه استدلال شیعه... با این آیه بر امامت علی (علیه السلام) از حجیت ساقط است و خداوند آنها را لعنت کند».
و یا یکی دیگر از بزرگان آنان شخصی بنام «عبدالرحمن بن حماد آل عمر» است که در کتاب «دین الحق» مینویسد: «و من الفرق الخارجه عن الاسلام و ان کانت تدّعیه و تصلّی، وتصوم و تحجّ فرقه کثیره العدد من فرق الشیعه... و یسمّون انفسهم بالشیعه، ای شیعه آل البیت...[۳] و از جمله فرقههای خارج از اسلام که مدعی اسلام هستند، و نماز میخوانند و روزه میگیرند، و حجّ میروند، فرقه پرجمعیتی از فرقههای شیعه امامیه است،... از علی (علیه السلام) و فرزندانش، در سختی و سستی کمک میطلبند و ایشان را میخوانند نه خدا را، در حالیکه خود را شیعه یعنی پیرو آل البیت میدانند».
و همچنین باز دهلوی یکی دیگر از آنان در کتاب «تحفه الاثنی عشریه»، با وقاحت و بیشرمی تمام مینویسد: «انّ مذهب الشیعه له مشابهه تامه و مناسبه عامه مع الکفر و الفسقه الفجره اعنی الیهود و النصاری و الصابئین و المشرکین و المجوس...[۴] مذهب شیعه، مشابهت و مناسبت تامی دارد با همه فرق کفار، فساق، فجّار. یعنی: یهود و نصاری و صابئین و مشرکین و مجوس».
در نتیجه با این اختصار نگاه به افکار و کتب آنها ملاحظه میکنیم که دشمنی تا چه اندازه ایشان را به تجاسر و خودخواهی وا داشته است و کارشان را در افتراء و رسوایی به کجا کشانده که بر خلاف منطق، و خرد و همه شئون انسانی فقط از جهت همان تعصب جاهلی، شیعه امامیه را دشمن حقیقی اسلام معرفی میکنند و با انواع تهمتها و توهینها، آنان را غیرمسلمان و خارج از اسلام میدانند در حالیکه مذهب شیعه تایید شده گفتار پیامبر است، که فرمود: «یا علی! تو و شیعیان تو رستگارانید.»[5]
پینوشت:
[۱]. هدی الساری فی مقدمه فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ص۴۶۰.
[۲]. تفسیر کبیر، فخررازی، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، (۱۴۱۱ق)، ج۱۲ ص۲۸.
[۳]. دین الحق، عبدالرحمن بن حماد آل عمر، دارالمنصور، ریاض، عربستان، رقم ۵۹۴۸ ج۱ ص۸۸.
[۴]. تحفه الاثنی عشریه، دهلوی، دارمطبعه السلفیه، القاهره، مصر، (۱۳۷۳ق)، تحقیق محب الدین خطیب، ص۲۹۸.
[5]. درالمنثور، سیوطی، بیروت: دارالفکر، ج8، ص589.
افزودن نظر جدید