وقایع تلخ روزهای ابتدایی ماه ربیع الاول
ماه ربیعالاول به خاطر اینکه بعد از ماه صفر که ماه حزن و اندوه اهلبیت (علیهم السلام) است واقع شده، هماره به عنوان ماه مبارک نامیده میشود ولی وقایع تلخی در روزهای ابتدایی این ماه صورت گرفت که دل هر مسلمانی را به درد میآورد. با رجوع به منابع مهم تاریخی فریقین، به دست میآید که دو واقعه تلخ تاریخی در روزهای ابتدایی این ماه اتفاق افتاده است...
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ماه ربیعالاول به خاطر اینکه بعد از ماه صفر که ماه حزن و اندوه اهلبیت (علیهم السلام) است واقع شده، هماره به عنوان ماه مبارک نامیده میشود ولی وقایع تلخی در روزهای ابتدایی این ماه صورت گرفت که دل هر مسلمانی را به درد میآورد. با رجوع به منابع مهم تاریخی فریقین، به دست میآید که دو واقعه تلخ تاریخی در روزهای ابتدایی این ماه اتفاق افتاده است.
- تدفین مظلومانه پیکر نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)
ﺩﺭ ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ ﺍﻭﻝ ماه ﺭﺑﻴﻊﺍﻟﺎﻭﻝ، ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ(ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) بدون حضور انصار و مهاجرین و با کمک عده معدودی از خواص، ﺑﺪﻥ ﻣﻄﻬﺮ ﺧﺎﺗﻢ ﺍﻟﺎﻧﺒﻴﺎﺀ(صلی الله علیه و آله و سلم) ﺭﺍ غسل و ﺩﻓﻦ نمود.[1]
ﻣﺼﻴﺒﺖ ﻭ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺭﺣﻠﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ(ﺻﻠﻰ ﺍلله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ و سلم) ﺍﺯ ﻳﻚ ﻃﺮﻑ ﻭ ﺑﻰحرمتی ﺑﻪ جسم مبارک ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻏﺴﻞ ﻭ ﻛﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ایشان ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ، ﺩﺍﻏﻬﺎﺋﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ علی(علیه السلام) ﺳﻨﮕﻴﻨﻰ ﻣﻰﻛﺮﺩ.[2] ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ در مورد خاطرات تلخ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩﺍﻧﺪ: «ﺁﻳﺎ ﺑﺪﻥ ﺷﺮﻳﻒ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻣﻰﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﻧﻨﻤﻮﺩﻩ و ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻭ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺰﺍﻉ ﻣﻰﻛﺮﺩﻡ»؟[3]
ﺷﻴﺦ ﻣﻔﻴﺪ در خصوص وقایع بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ﻣﻰﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «ﺍﻛﺜﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺩﻓﻦ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺸﺪﻧﺪ، ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻧﺪ، ﭼراکه ﺑﻴﻦ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﻭ ﻣﻬﺎﺟﺮﻳﻦ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩ ﺩﺭ ﺍﻣﺮ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺑﻮﺩ.[4]
ابن شهر آشوب در کتابش کلامی از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل میکند که حضرت فرمودند: «ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ﻭ ﺷﺐ ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﺪﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ، ﻭ ﻋﻤﻮﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﺘّﻰ ﺧﻮﺍﺹ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻜﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮ ﺑﺪﻥ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻴﭽﻴﻚ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺳﻘﻴﻔﻪ ﺑﺮ ﻏﺴﻞ ﻭ ﻛﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺸﺪﻧﺪ. ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ، ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺍﺳﻠﻤﻰ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﺰﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﻭﻟﻰ ﺍﻋﺘﻨﺎﺋﻰ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻓﻦ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻴﻌﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ».[5] ﻋﺎﻳﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦﺑﺎﺭﻩ سخنی ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺟﺎﻟﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: «ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﻓﻦ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﻧﺸﺪﻳﻢ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺻﺪﺍﻯ ﺑﻴﻞ ﻭ ﻛﻠﻨﮓ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺍﺯ ﺣﺠﺮﻩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ».[6] ﻳﻌﻨﻰ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻓﻦ بدن مطهرﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪند.
حال سؤالی که مطرح است این است که آیا مزد رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و جانفشانیهای حضرت این بود که بدن مطهرش را رها کنند؟ آیا امر خلافت مهمتر بود یا تدفین نبی خدا؟ آن هم امر خلافتی که بارها و بارها تکلیفش از سوی شخص رسول خدا(صلی الله عليه و آله و سلم) مشخص شده بود.
دردناک تر از همه اینکه عایشه به عنوان همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، تجهیز ایشان را رها نموده و برای امر خلافت پدرش سعی و تلاش میکند و علی(علیه السلام) را در این امر خطیر تنها رها میسازد. البته از کسی که بارها از سوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مورد عتاب و سرزنش قرار گرفته و کینه آن حضرت و وصی او را بر دل دارد؛ بیش از این انتظاری نیست.
- هجوم به خانه حضرت زهرا
واقعه تلخ دیگری که در روزهای ابتدایی ماه ربیع الاول به وقوع پیوست این بود که ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻫﺠﻮﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ(علیه السلام) در این ایام ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در واپسین لحظات عمر شریفشان طی وصیتی به حضرت علی(علیه السلام) ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: «ﻋﻠﻰ ﺟﺎﻥ، ﺗﺎ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﺸﻮ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﻯ ﻛﻦ...»[7] ﺩﺭ ﺍﻳﺎﻡ کوتاه بعد از رحلت نبی خدا، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺣﻀﺮﺕ علی و زهرا(علیهما السلام) ﻫﺠﻮﻡ ﺁﻭﺭﺩه شد.
- ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺑﻴﻊ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ اخذ ﺑﻴﻌﺖ به خانه حضرت هجوم آوردند ﻭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﻗﺴﻢ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺟﻤﻊآوری ﻗﺮﺁﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﻴﺎﻳﻢ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ را راضی به ﺑﺎﺯﮔﺸت کرد.[8]
- ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻫﻔﺖ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ تدفین ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺯﺑﻴﺮ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ(علیه السلام) ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ که خلیفه دوم در معیت اعوانش به خانه حضرت هجوم آورد. ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺯﺑﻴﺮ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻛﺸﻴﺪ ﺗﺎ ﻋﻤﺮ ﺭﺍ ﺑﻜﺸﺪ.[9]
- ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ تقریبا پنجاه روز بعد از رحلت نبی خدا بود که منجر به آن واقعه دردناک شد. ﺑﻪگونهای که ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺯﺩﻥ ﺩﺭب ﻣﻨﺰﻝ ﻭ ﺿﺮﺏ ﻭ ﺟﺮﺡ ﺻﺪﻳﻘﻪ ﻃﺎﻫﺮﻩ(ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻠله ﻋﻠﻴﻬﺎ) ﻭ سقط جنینش، ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ(علیه السلام) ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﺴﺘﻪ به مسجد بردند تا برای خلیفه بیعت بستانند.[10]
حال آیا میتوان به خاطر میمنت و مبارکی ماه ربیع الاول این حوادث تلخ و جانسوز را نادیده گرفت؟
پینوشت:
[1]. «والله لتوفی رسول الله و انه لمستند الی صدر علی....» ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺍﺑﻦ ﺳﻌﺪ، محمد بن سعد واقدی، انتشارات دار الفکر، بیروت: ﺝ1، ﺹ 531
ﻣﺴﻨﺪ ﺍﺣﻤﺪ، احمد بن حنبل، دارالفکر، بیروت: ﺝ 6، ﺹ 62، 242، 274
ﺳﻨﻦ الکبری، ابیبکر ﺑﻴﻬﻘﻰ، دارالفکر، بیروت: ﺝ 3، ﺹ 409.
[2]. ﺧﺼﺎﻝ، شیخ صدوق، جامعه مدرسی حوزه علمیه قم، قم: ﺹ 372.
[3]. «یا هؤلاء أکنت ادع رسول الله مسجی لا اواریه و اخرج انازع فی سلطانه» ﺍﺣﺘﺠﺎﺝ، شیخ طبرسی، نشر مرتضی، مشهد: ﺹ74
[4]. ﺍﺭﺷﺎﺩ، شیخ ﻣﻔﻴﺪ، نشر اسلامیة، تهران: ﺝ 1، ﺹ 189
[5].ﻣﻨﺎﻗﺐ آل ابی طالب، ﺍﺑﻦ ﺷﻬﺮﺁﺷﻮﺏ، دارالأضواء، بیروت: ﺝ 1، ﺹ 297.
ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ، علامه مجلسی، موسسة الوفاء، بیروت: ﺝ 22، ﺹ 524
[6]. «عن عمره عن عائشه قالت: ما علمنا بدفن رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم)حتی سمعنا صوت المساحی لیلة الثلاثاء فی السحر» ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺍﺑﻦ ﺳﻌﺪ، محمد بن سعد واقدی، انتشارات دار الفکر، بیروت: ﺝ 1، ﺹ 560
ﻣﺴﻨﺪ ﺍﺣﻤﺪ، احمد بن حنبل، دارالفکر، بیروت: ﺝ 6، ﺹ 62، 242، 274
[7]. ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻓﺮﺍﺕ، فرات بن ابراهیم کوفی، وزارت فرهنگ و ارشاد، تهران: ﺹ 398.
[8]. ﻛﺘﺎﺏ ﺳﻠﻴﻢ، سلیم بن قیس هلالی، انتشارات دلیل ما، قم: ﺹ 128.
[9]. ﺗﻮﺣﻴﺪ، شیخ ﺻﺪﻭﻕ، موسسة الاعلمیة، بیروت.
[10]. ﻛﺘﺎﺏ ﺳﻠﻴﻢ، سلیم بن قیس هلالی، انتشارات دلیل ما، قم: ﺹ 249
الکامل فی التاریخ، ﺍﺑﻦﺍﺛﻴﺮ جزری، دارالفکر، بیروت: ﺝ 2، ﺹ 326.
«و الله لاحرقن علیکم او لتخرجن علی البیعة» ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻃﺒﺮﻯ، محمد بن جریر طبری، دارالفکر، بیروت: ﺝ 3، ﺹ 254
نویسنده: محمد یاسر بیانی
افزودن نظر جدید