مقابله با حجاب در بهاییت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسألهای که در جهان امروز به دستاویزی برای قدرتنمایی و برگ برنده برای دولتها و سیاستمداران جهان تبدیل شده است از مسائل مهم جوامع بشر، بلکه یک مسئله دینی و ضامن امنیت و سلامت روحی انسانهاست، ولی چارهای نیست، چرا که همیشه در گذر زمان انسانهایی بودهاند که از مسائل مهم و حیاتی نهایت سوء استفاده را کردهاند تا چند روزی بر افراد بیاطلاع حکمرانی کرده و برای خود مریدانی جمع کنند، همین امر است باعث شد به چند نکته در رابطه با مسئله بسیار مهم و مبتلابه جامعه، یعنی حجاب عنوان کنم و قضاوت را به اختیار خودتان بگذارم.
ابتدای مطلب را به کلام الهی درباره حجاب متبرک میکنم: خداوند متعال فرمودهاند که: «شناخته شدن به نیکی» و نیز «محفوظ ماندن از آزار» از دلایل کلی ضرورت پوشش است:
«هان ای پیامبر! به همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنین، بگو تا جلباب (روپوشهای) خود پیش بکشند، این برای شناخت آنها (به عفاف، پاکی، فضیلت، مسلمانی، کمال و ...) نزدیکتر است، پس در نتیجه اذیت نمیبینند، و خدا همواره آمرزنده رحیم است.»[1]
باید توجه داشته باشیم که پوشش، به ویژه برای زنان، مطلبی نیست که فقط اسلام به آن تاکید کرده باشد، بلکه یک اصل فطری است. [چرا که هیچ زنی حاضر نیست زن دیگری بدن خود را برای مرد او به نمایش بگذارد و همچنین است که گرچه یک مرد از دیدن بدن و جاذبههای جنسی زن لذت میبرد، حاضر نیست دیگران بدن خواهر، مادر و همسر او را دیده و لذت ببرند]. نتیجه اینکه، پوشش نه تنها قبل از اسلام، بلکه از ابتدای خلقت یک اصل ضروری و غیرقابل انکار است.
اگر نگاهی به کتب تاریخی انداخته باشیم خواهیم دید که یهودیان، مسیحیان، اقوام مختلف، صاحبان تمدن و از جمله ایرانیهای قدیم نیز پوشش داشتند.
با توجه به اینکه مورخین برای پوشش هر کدام دلایلی ذکر کردهاند تا بتوانند اصل «حسن ذاتی و ضرورت عقلی» را رد کنند. برای مثال آوردهاند که: یهودیان زنان خود را در چادر سیاهی میگذاشتند و در جعبه (تابوتی) با خود حمل میکردند تا از گزند محفوظ بمانند – مسیحیان حجاب داشتند. و علت این که مسیحیان مدینه حجاب نداشتند نیز این بود که معمولاً بردهی یهودیان بودند و بردهداران اجازه نمیدادند تا بردهها خود را بپوشانند (مانند قدرتمداران و سرمایهداران امروزی) و حجاب فقط مخصوص زنان اعیان و اشراف و درباریان بود.
یا مثال دیگری مثل سخن مورخی که مینویسد: «بله، زنان ایرانی در آن زمان نیز حجاب (تستر) داشتند و حتی حجابشان نیز به شکل چادر بوده است.»[2]
بر پایهٔ متون تاریخی، در تمدنها وادیان پیشین جهان، بهویژه در سلسلههای مختلف ایران باستان، در دورهٔ ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی، حجاب درمیان زنان معمول بوده است؛ و این حقیقت روشن میشود که با ورود اسلام به ایران حجاب وارد ایران نشده است؛ بلکه بانوان ایرانی از دوران باستان حجاب داشتهاند و حجاب آنان با توجه به شرایط اقلیمی، اجتماعی، کار و پیشه، سبک و اسلوب خاصی داشت؛ آنچه بر صحت این ادعا گواهی دارد، نوع پوشش آنها است که میتوان آن را در دوران باستان از روی کتیبههای بهجامانده در مکانهای باستانی (نقش رستم، تخت جمشید، نقش رجب و ...)، ظروف، تندیسها و مجسمههای محافظتشده در موزهها، و در دوران بعد از اسلام از طریق منابع و کتب معتبر مانند شاهنامهٔ فردوسی ـ که آیینهٔ تمامنمای فرهنگ ایرانزمین است ـ مشاهده کرد.
برای درک بهتر این موضوع به بخش کوچکی از اشعار این شاعر شیرین سخن اشاره میکنم چرا که درباره گرفتار شدن دو خواهر جمشید به دست ضحاک میگوید:
دو پاکیزه از خانه جمشید برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو خواهر بدند سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز دگر ماهرویی به نام ارنواز [3]
اما از کسانی که از مسئله ای با این پیشینه عقلی و دینی سوء استفاده کردهاند میتوان به بهائیان اشاره کرد چرا که این گروه در ایران اولین فرقهای بودند که زمزمههای کشف حجاب و اختلاط بیمانع زنان و مردان بیگانه را تحت عنوان حریت نساء مطرح ساختند. در دوران مشروطه فرمانی از عبد البهاء صادر شد که زنان بهائی را از به کار بردن حجاب بازمیداشت و آنچه توسط رضاشاه به زور اجرا شد بدون سابقه نبوده است؛ زیرا بهائیان در عصر مشروطه اولین گامهای آن را برداشته بودند. در لوحی که بهاء نوشته و به لندن ارسال کرده مینویسد: «حریت نساء رکنی از ارکان امر بهائیت! است و من دختر خود «روحا» خانم را به اروپا فرستادهام تا دستورالعملی برای زنهای ایرانی باشد... اگر در ایران زنی اظهار حریت نماید فوراً او را پارهپاره میکنند، معذلک احباب روز به روز بر حریت نساء بیفزایند».[4]
رسیدن این لوح به تهران، بهائیان را به جوش و خروش انداخت و ابنابهر یکی از بهائیان به تشکیل مجلس حریت قیام نمود. در این جریان تاجالسلطنه، دختر ناصرالدین شاه هم در این جلسات شرکت میکرد؛ جلساتی که هم فال بود و هم تماشا. تاجالسلطنه در این مجالس زینتبخش صدر شبستان بود!! بالجمله در این محافل، معدودی از اهل حال به آزادی، دخول و خروج میکردند و بساط انس و الفت و گاهی مشاعره و مغازله میگستردند....
این جلسات تا آنجا مایهی رسوایی شد که برخی از بهائیان خود به مخالفت برخاستند و «محافل را معارض عفت و علمداران کشف حجاب را بدکاره و آنکاره میشمردند». [5] این جریان در برخی از منابع منتشرنشدهی تاریخ مشروطه هم انعکاس یافته است.
با توجه به بیان مطالب فوق سؤال اینجاست که چرا مسئله مهمی مثل حجاب که در هر دوره و در هر مسلکی جزء ارزش بوده است توسط عدهای به ضد ارزش بدل شد و مایه آزمون بزرگی در جامعه برای به انحراف کشیدن انسانها بدل گشت و تا آنجا پیش رفت که افرادی که به حجاب اعتقاد ندارند متمدن و به روز معرفی میشوند در حالی که حجاب از هر حیث به نفع تکامل فرد و جامعه میباشد. قضاوت با شما
پینوشت:
[1]. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ المُؤمِنینَ یُدنینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدنی أَنْ یُعرَفنَ فَلا یُؤذَینَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً [احزاب 59] هان ای پیامبر! به همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنین، بگو تا جلباب (روپوشهای) خود پیش بکشند، این برای شناخت آنها (به عفاف، پاکی، فضیلت، مسلمانی، کمال و ...) نزدیکتر است، پس در نتیجه اذیت نمیبینند، و خدا همواره آمرزنده رحیم است».
[2]. ایران در زمان ساسانیان. نوشته کرستین سن آرتور، ترجمه رشید یاسمی تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۷.
[3]. شاهنامه فردوسی.
[4]. خاطرات صبحی، ص 118.
[5]. خاطرات صبح، ص 118.
افزودن نظر جدید