گوشه‌ای از عدالت مدّعیان خلافت

  • 1394/09/15 - 00:13
در رابطه با عدالت امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) همین بس که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او فرمود: «دست من و دست علی (علیه السّلام) در گسترش عدالت یکسان است.» بنابراین در این مقاله بر آنیم تا با مقایسه عدالت مدّعیان خلافت که در منابع اهل‌سنت آمده بهتر به جایگاه عدالت آنان پی‌ببریم. ابن عباس گوید: زن دیوانه را که زنا کرده بود نزد عمر آوردند...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در رابطه با عدالت امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) همین بس که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او فرمود: «دست من و دست علی (علیه السّلام) در گسترش عدالت یکسان است.»[1] بنابراین در این مقاله بر آنیم تا با مقایسه عدالت مدّعیان خلافت که در منابع اهل‌سنت آمده بهتر به جایگاه عدالت آنان پی‌ببریم.
- ابن عباس گوید: زن دیوانه را که زنا کرده بود نزد عمر آوردند. او با عده‌ای مشورت کرد و سپس دستور سنگسار داد. هنگامی که او را برای اجرای حدّ می‌بردند، از کنار علی (علیه السّلام) عبور کردند. حضرت فرمود: این زن چه کرده است؟ گفتند: دیوانه‌ای است از فلان قبیله که زنا کرده و عمر دستور رجم او را صادر نموده. حضرت فرمود: او را برگردانید. سپس به عمر فرمود: مگر نمی‌دانی از سه نفر تکلیف برداشته شده: دیوانه تا زمانی که عاقل شود؛ انسان خواب تا بیدار شود؛ بچّه تا به سن بلوغ رسد. عمر گفت: آری، شنیده‌ام. حضرت فرمود: پس این زن را رها کن! عمر تکبیر گفت و او را آزاد کرد.»[2] بخاری، همین روایت را نقل کرده؛ امّا برای آبروداری آغاز و پایان روایت را حذف نموده است: «علی (علیه السّلام) به عمر فرمود: مگر نمی‌دانی از سه گروه تکلیف برداشته: دیوانه تا عاقل شود؛ خوابیده تا بیدار شود؛ کودک تا بالغ گردد.»[3]
- ابن عبدالبر با سند صحیح می‌نویسد: «عمر بن خطّاب بارها از مشکلی که علی (علیه السّلام) در حلّ آن شرکت نداشت، به خدا پناه می‌برد. یکی از این موارد، زن دیوانه‌ای بود که در شش ماهگی وضع حمل کرده و عمر می‌خواست او را سنگسار کند. علی (علیه السّلام) به عمر فرمود: خداوند فرموده دوران بارداری و شیردهی سی ماه است. خداوند سبحان از مجنون رفع تکلیف نمود. در چنین مواردی عمر می‌گفت: اگر علی (علیه السّلام) نبود، هر آینه عمر هلاک می‌شد.»[4] مشاهده همین ماجرا در زمان عثمان اتفاق افتاد و اگر امیرمؤمنان (علیه السّلام) دخالت نمی‌فرمود، زن مؤمنی به همراه فرزند در شکمش، قربانی جهل خلیفه، نسبت به احکام اسلامی می‌گشت: «زنی فرزندش را شش ماهه به دنیا آورد. همسر وی نزد عثمان رفت و داستان را برای او تعریف کرد. عثمان تصمیم به اجرای حدّ گرفت. علی (علیه السّلام) فرمود: حق نداری بر او حدّ جاری کنی، زیرا خداوند می‌فرماید: «زمان بارداری و شیردهی سی ماه است.» همچنین خداوند فرموده: «مادران باید فرزندانشان را دو سال کامل شیر دهند.» و چون دوران شیرخوارگی که دو سال است کم شود برای حمل، شش ماه می‌ماند. عثمان با شنیدن این سخنان آن زن را رها کرد.»[5]
با تمام این روایات امّا همچنان می‌بینیم برخی با نادیده گرفتن این قاعده، بنای مذهب خویش را برخلاف آن گذارده‌اند: ابن ابی الحدید معتزلی در آغاز شرح خویش بر کتاب شریف نهج‌البلاغه می‌نویسد: «حمد و سپاس خدای را که شخص ناشایست را بر شایسته مقدّم داشت.»[6] و ابن حجر عسقلانی یکی از علمای معتبر اهل‌سنت در این باره می‌گوید: «اهل‌سنت اجماع دارند بر صحت رهبری شخص ناشایست در حالی که فرد شایسته‌ای میان جامعه اسلامی هست؛ چرا که اجماع دارند خلافت عثمان، صحیح می‌باشد.»[7] همین کلام از سوی بسیاری دیگر از بزرگان اهل‌سنّت نیز تکرار و مبنای اعتقادی مذهبشان گردیده: ابی حجر هیثمی گوید: «اهل‌سنت بر صحت امامت مفضول با وجود فاضل اجماع دارند؛ زیرا با وجود اختلافی که در افضلیت عثمان بر علی (علیه السّلام) هست بر صحت خلافت عثمان، اجماع دارند؛ اگر چه اکثرا بر این باورند که عثمان از علی (علیه السّلام) افضل است.»[8] عضد الدین ایجی می‌گوید: «فصل ششم در رهبری شخص ناشایست در حالی که در میان قوم شخص شایسته‌ای هست: این عمل را گروهی همچون شیعیان امامیه از نظر عقلی قبیح دانسته‌اند... امّا اکثریت مسلمانان (اهل‌سنّت) آن را جایز شمارده‌اند... .»[9]

پی‌نوشت:
[1]. لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، مؤسسة الأعلمی، للمطبوعات بیروت، ج 1، ص 286.
[2]. سنن أبی داود، ابو داود سجستانی، دارالفکر، بیروت، ج 4، ص 140.
[3]. صحیح البخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 6، ص 2499.
[4]. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ابن عبدالبر، دار الجیل، بیروت، ج 3، ص 1103.
[5]. تفسیر القرآن، سمعانی، دار الوطن، ریاض، ج 1، ص 236.
[6]. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 9.
[7]. الصواعق المحرقة، ابن حجر هیثمی، مؤسسة الرسالة، لبنان، ج 1، ص 110.
[8]. الصواعق المحرقة، ابن حجر هیثمی، مؤسسة الرسالة، لبنان، ج 1، ص 110.
[9]. المواقف، عضد الدین ایجی، دار الجیل، بیروت، ج 3، ص 641.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.