حوادث تلخ بعد از رحلت پیامبر

  • 1394/07/07 - 10:29
در عصر کنونی که عصر نبرد فرهنگ و تفکر اصیل همراه با استدلال و برهان قاطع در هر مکتب و مذهبی است، مذهبی موفق است که ایده‌های خود را منطقی و با مستندات کتب و تفکرات طرف مقابل خود بیان کند، پس مکتبی در این عرصه پیشتاز خواهد بود و بر اندیشه جهانیان اثر خواهد گذاشت که نگاه استدلالی منصفانه و به دور از اغراض و امیال نفسانی داشته باشد، و این میسر نیست مگر اینکه...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در عصر کنونی که عصر نبرد فرهنگ و تفکر اصیل همراه با استدلال و برهان قاطع در هر مکتب و مذهبی است، مذهبی موفق است که ایده‌های خود را منطقی و با مستندات کتب و تفکرات طرف مقابل خود بیان کند، پس مکتبی در این عرصه پیشتاز خواهد بود و بر اندیشه جهانیان اثر خواهد گذاشت که نگاه استدلالی منصفانه و به دور از اغراض و امیال نفسانی داشته باشد، و این میسر نیست مگر اینکه علمای هر دین و مذهبی مستدل و با استناد به کتب موجود شواهد خود را عرضه کنند و قضاوت را بر عهده خوانندگان بگذارند، پس معتقدیم که عرضه‌ی درست و موشکافانه و استوار فرهنگ اهل‌ بیت (علیهم السلام) می‌تواند گذشته‌ی ماندگار میراث خاندان پیامبر و حوادث تلخ را که به بوته‌ی فراموشی سپرده شده را احیاء و در کالبد دنیای خسته از جهالت روشن کند.
مقاله‌ی حاضر به بررسی اجمالی و فشرده‌ حادثه بعد از رحلت پیامبر از زبان برخی از علمای اهل‌ سنت که در کتب خود آورده‌اند اشاره دارد و قضاوت را به خوانندگان آن واگذار می‌کند.

ابراهیم بن محمد جوینی از شخصیت‌های بزرگ حدیثی اهل‌ سنت است، او شیخ و استاد بزرگ ذهبی متعصب است و ذهبی در کتاب تذکرة الحفاظ درباره‌ی او می‌گوید: «سمعت من الامام المحدث الاوحد الاکمل فخرالاسلام صدر الدین ابراهیم بن محمد جوینی و کان شدید الاعتناء بالروایه ... دیناً صالحاً.[1] من از امام محدث، یگانه، کاملترین، مایه فخراسلام ... جوینی حدیث شنیدم، او بسیار عنایت و توجه به روایت و تحقیق جزوه‌های حدیثی داشت و... دیندار و شایسته بود». و همچنین در کتاب المعجم المختص در مورد وی نوشته شده است: که ابراهیم بن محمد جوینی امام بزرگ و استاد استادان و فحل در احادیث که کسی به پای او نرسد.[2]
امام جوینی در کتاب خود متذکر این حدیث می‌شود که پیامبر زمانی که فاطمه دخترش بر او وارد شد، شدیداً گریست، او در کتاب خود چنین آورده است: «... و أنی لما رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی کأنّی بها وقد دخل الذل بیتها وانتهکت حرمتها وغصب حقّها و منعت ارثها وکسر جنبها واسقطت جنینها وهی تنادی یا محمداه فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث فتکون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علی محزونةً مکروبةً مغمومةً مغصوبةً مقتولة.[3] هنگامی که وی را دیدم، یاد ستم‌هایی که بر وی وارد می‌شود افتادم، گویا او را می‌بینم در حالی که خواری در خانه وی وارد شده، حرمت او هتک و حق وی غصب و ارث او منع و پهلوی وی شکسته و فرزند جنین وی سقط شده است و فریاد می‌زند: یا محمداه! کسی وی را پاسخ نمی‌دهد و استغاثه می‌کند، کسی به داد او نمی‌رسد. او اولین کسی است که از خاندانم به من ملحق می‌شود و در حالی که اندوهناک و غصه دار و حق وی غصب شده است به شهادت می‌رسد و بر من وارد می‌گردد».
حال این حدیث در کتاب یکی از دانشمندان بزرگ اهل‌سنت که خود استاد ذهبی بوده آمده است، و ستم‌هایی که به فاطمه زهرا(علیها السلام) وارد شده است، یادآوری شده و برخی از مسائل تلخ دیگر مثل مسئله منع ارث و غصب حق او و اولادش و شکسته شدن پهلو و سقط فرزند و هتک حرمت و در نهایت شهادت آن حضرت مطرح شده است. علمای دیگر اهل‌ سنت در کتب خود صراحتاً و یا به صورت کنایه برخی حوادث بعد از رحلت پیامبر را ذکر کرده‌اند که عبارتند از: ذهبی در کتاب تاریخ الاسلام،[4] گنجی شافعی در کتاب کفایة‌الطالب، محمد بن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤال،[5] قاسم بن سلام در کتاب الاصول، صفدی در کتاب الوافی بالوفیات،[6] مسعودی در کتاب مروج الذهب، یعقوبی درکتاب تاریخ یعقوبی،[7] و سیوطی در کتاب مسند فاطمه، ابن عبدربه در کتاب عقد الفرید، متقی هندی در کتاب کنز العمال، طبرانی در کتاب معجم الکبیر و... و از علمای بزرگ شیعه مانند: مرحوم شیخ صدوق، ابن شاذان، طبری، شیخ حر عاملی، علامه مجلسی، بحرانی و ... هم این حوادث تلخ را در کتب خود آورده‌اند.

پی‌نوشت:

[1]. تذکرة الحفاظ، ذهبی، دارالکتب العلمیه، بیروت، (1419 ق 1998 م) ج 4 ص 1505.
[2]. المعجم المختص، ذهبی، مکتبه الصدیق، چاپ طائف، عربستان، (1408 ق 1988 م) ، تحقیق محمد الحبیب الهیله، ص 65.
[3]. فرائد السمطین، جوینی حموی، دارالفکر، بیروت، طبق نسخه سید علی نقی حیدری، ج2، ص 34 و 35.
[4]. تاریخ الاسلام،‌ ذهبی، دارالکتب العربی، بیروت، لبنان، ص 310.
[5]. مطالب السؤال فی مناقب آل الرسول، محمد بن طلحه شافعی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ص 9.
[6]. الوافی بالوفیات، صفدی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج 4، ص 164.
[7]. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، دار صادر، بیروت، لبنان، ص 137.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.