بررسی روایت «ابوبکر و عمر سرور پیرهای اهل بهشت!»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دین مبین اسلام در توصیفات قرآنی و روایی به عنوان دین کامل به بشریت معرفی شده است و از خصوصیات یک امر جامع و کامل این است که شبههای در آن وجود نداشته باشد و راه هرگونه ریب و شک به آن بسته باشد، امّا با مختصری تحقیق و مطالعه در آثار برخی از مستشرقین و اسلام شناسانی که با رویکرد نقّادانه در رابطه با اسلام قلم زدهاند، خواهیم دید، دینی که امروزه به عنوان اسلام به دنیا عرضه شده دچار ایرادات و نقائص بزرگی هست که پای جویندگان حقیقت را در ورود به این دین سست کرده است.
در ریشهیابی این مسأله و با بررسی اجمالی تاریخ اسلام میبینیم، علیرغم زحمات فراوان و مشقتهای طاقتفرسایی که نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) و اصحاب باوفای ایشان در سالهای ابتدایی شکلگیری اسلام متحمل شدند، بلافاصله پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و اله)، عدهای از اطرافیان ایشان با جریانی از پیش طراحی شده سمت و سوی هدایت را بر مسلمین بستند و آنها را در تحیّر و سردرگمی قرار دادند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکردند و با القای شبهات، تدلیس و جعل احادیث حقائق اسلام را که همچون خورشید در آسمان روشن و آشکار بود پشت ابرهای ضلالت و گمراهی قرار دادند. اما آنچه مهم است وجود راه هدایت برای حقجویان و حقطلبان است که این راه پس از پیامبر (صلی الله علیه و اله) از طریق اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) علیرغم توطئهها و تلاشهای مخالفین و معاندین به ما رسیده و در هر عصری به نوعی جلوه نموده به طوریکه آنان با بیان حقایق، دودلیها ، شبههها و پندارهای واهی شیاطین و دشمنان اسلام را پاسخ داده و حقیقت را برای همگان آشکار ساختهاند.
راهبریهای اهل بیت (علهیم السلام) و به طور کلی نعمت ولایت آن ذوات مقدسه، همان حلقه مفقودهای است که عدهای، مسلمین را با نفاق و عناد از این نعمت عظیم محروم کردند و به خاطر جلب منفعت شخصی و قومی، راه هدایت را بر جهانیان تا به امروز تیره و تار ساختند؛ دینی که در هیجدهم ذی الحجهٔ سال پایانی عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بالغ و کامل شد، به جای اینکه گستره نفوذش در دلها نیز کاملتر شود و فزونی یابد کارش به جایی رسید که تا به امروز باید پاسخگوی شبهات در رفع تنقیص خود باشد.
معاندین در تحریف راه حق از طرق مختلفی استفاده کردند، یکی از این راهها مصادره و وارونه جلوه دادن فضائل اهل ولاء بود، کسانیکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنها را جانشین خود میدانست و از هر موقعیتی با بیان فضائل و کمالات آنها به معرفیشان میپرداخت که این سیره از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مذاق حزب نفاق خوش نیامد و پس از ایشان دست به تحریف و مصادره این فضائل به نفع خود زدند و کار را تا به جایی پیش بردند و به ابتذال کشاندند که صدای متعصبینی مثل ابن جوزی را هم در آوردند. [1]
به عنوان مثال حدیثی نبوی که در شأن دو تن از اهلبیت عصمت و طهارت از لسان مطهّر رسول الله (صلی الله علیه و آله) تفوّه شده است و در منابع کهن شیعه و سنی هم وجود دارد روایت شریف: «الحَسَنُ و الحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ. [2] حسن و حسین (علیهما السلام)، سرور جوانان بهشت هستند.» میباشد که کوردلان و حسودان مضمون این روایت را برنتافتند و چون دیدند این روایت را از بیخ و بن نمیتوانند انکار کنند دست به معادل سازی این حدیث کردند تا آنها نیز در مقابل روایت واقعی دستآویزی برای محاجّه داشته باشند. در همین راستا روایت جعلیِ: «أبوبکر وعمر سیدا کهول أهل الجنة ما خلا النبیین والمرسلین [3] ابوبکر و عمر، آقا و بزرگ همه پیران و سالخوردگان اهل جنّت به جز نبیّین و مرسلین هستند.» را وضع کرده و پیروان آنها در عصر تألیف متون و جوامع حدیثی آن را در کتب خود آوردهاند.
نکتهای قابل توجه در اینگونه احادیث این است که واضعان، در چنین احادیثی که مربوط به فضائل خلفاء میباشد به خاطر اینکه جذب بالاتری داشته باشد و بسیاری از اشکالات به آن از موافقان و مخالفان وارد نشود آنرا از زبان یکی از اهلبیت (علیهم السلام) نقل کردهاند و این حدیث نیز از این قاعده مستثنی نیست و با مراجعه به کتب روایی خواهیم دید این روایت به نقل از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده است.
با همه این احوال میتوان گفت بر این حدیث جعلی سه دسته نقد وارد است که ما در ادامه به هر کدام از این سه دسته به صورت اجمالی اشارهای خواهیم داشت.
اولین نقدی که به این روایت وارد است، بحث سندی این روایت است که رجالیون اهل سنت مانند هیثمی [4] و ابن جوزی و خطیب به علت وجود افرادی مانند علی بن عابس و عبدالرحمن بن ملک، این روایت را ضعیف پنداشتهاند و شاید به همین علت باشد که بخاری و مسلم هم متذکر این روایت نشدهاند.
دومین نقد به این روایت تصریح بسیاری از اهل سنت مانند ابن جوزی، خطیب بغدادی، سیوطی و بسیاری از رجالیون متأخر اهل سنت به موضوع بودن این روایت است. به عنوان مثال خطیب بغدادی در تاریخ بغداد آورده است: «هذا الحدیث موضوع من عمل القصّاص وضعه عمر بن واصل - أو وضع علیه - والله أعلم [5] این حدیث موضوع و ساختگی است و آنرا عمر بن واصل ساخته یا کسی از زبان او ساخته است.»
اما نقد سوم، نکتهای است که واضعین و جاعلین این حدیث از آن غافل ماندهاند و آن نکته این است که طبق آیات شریفه قرآن و همچنین روایات، در بهشت پیرمرد و ساخوردهای وجود ندارد که ابوبکر و عمر بخواهند سید و آقای آنها باشند، بلکه همه اهل بهشت جوان هستند و شابّ هستند.
در قرآن کریم آنجا که از همسران پاک بهشتی سخن به میان آمده، میگوید: «وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ [ص/52] نزد بهشتیان همسرانی است که فقط چشم به شوهرانشان دوختهاند، همگی جوان و با شوهران خود هم سن و سالاند.»
«اتراب» به معنای «کم سن و سال»، یکی از توصیفات برای زنان بهشتی نسبت به همسرانشان است؛ چرا که توافق سنی جاذبه را میان دو همسر افزون میکند و به بیان دیگر هیچ یک در معرض اختلاف جوانی، پیری و فرسودگی قرار نخواهند گرفت، نه کودکاند و نه پیر و فرسوده. [6]
سیوطی که از معتبرترین مفسّرین نزد اهل سنت به شمار میرود در کتاب تفسیرش «الدر المنثور» روایتی را در باب سن اهل بهشت آورده که میتواند شاهد خوبی بر نقد ما نسبت به روایت جعلی مذکور باشد؛ او مینویسد: «قال رسول الله صلی الله علیه وسلم یدخل أهل الجنة الجنة جردا مردا بیضا جعادا مکحلین أبناء ثلاث وثلاثین [7] رسول خدا (صلی الله علیه وهله) فرمودند: اهل بهشت، داخل بهشت میشوند؛ در حالی که عریان هستند، بدنشان بیمو، صورتشان نورانی، موی سرشان پیچیده و چشمهایشان سرمه کشیده و همه آنها سی و سه ساله هستند.»
نزدیک به همین مضمون را ترمذی نیز در سنن خود آورده است [8] و غیر از این روایت، روایاتی بسیاری وجود دارند که در بیان سن بهشتیان، آنها را جوان توصیف کردهاند که این مختصر، مجال ذکر آنها نیست، ولی به هر حال این نکته، مطلبی است که جاعلین حدیث به خواست خدا از آن مغفول ماندند و فکر چنین رسوایی را نمیکردند.
پینوشت:
[1]. ابن جوزی، الموضوعات، بیروت: دارالکتب العلمیة، ج 1 ص 398
[2]. شیخ صدوق، الامالی، بیروت: موسسة الاعلمی للمطبوعات، ص 57
[3]. ابن ماجة، سنن ابن ماجة، بیروت: دار الرسالة العالمیة، ج 1 ص 71
[4]. الهیثمی، مجمع الزوائد، قاهره: مکتبة القدسی، ج 9 ص 53
[5]. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت: دارالکتب العلمیة، ج 10 ص 356
[6]. ابن عجیبه، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، قاهره: ناشر زکی، ج 5 ص 36
[7]. سیوطی، الدر المنثور، بیروت: دارالفکر، ج 1 ص 118
[8]. ترمذی، سنن الترمذی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج 4 ص 682
افزودن نظر جدید