وقایع کنونی یک بار دیگر دقیقاً برایم اتفاق افتاده !

  • 1394/03/25 - 13:45
برخی بر این باورند که وقایع کنونی یک بار دیگر (در گذشته) دقیقاً برایشان اتفاق افتاده است. آن‌‏ها این نوع یادآوری‌‏ها را نیز محصول جسم‏‌های پیشین می‏‌دانند و آن‌‏را دلیل دیگری بر اثبات تناسخ می‏‌شمارند. در پاسخ به این‏گونه یادآوری‏‌ها سخنان زیادی گفته شده است. برخی این یادآوری‏‌ها را محصول رؤیابینی می‏‌دانند، برخی نیز آن‏‌را به عالم ذر ربط می‌دهند. عدّه‌‏ای هم با برخی پدیده‌‏ها که روان‌‏شناسان...

پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ یادآوری گذشته یکی از مهم‏‌ترین ادلّه مدعیان تناسخ است. در این دلیل ادّعا بر این است که تعدادی از انسان‏‌ها زندگی‌‏های پیشین خود را به یاد آورده، حتی گاهی گزارش‏‌های صحیحی از گذشته ارائه می‌‏دهند. آن‌‏ها این گزارش‏‌ها را نشانه صحّت بحث تناسخ می‌‏پندارند. برخی نیز بر این باورند حالاتی برای انسان اتفاق می‌‏افتد که می‏‌پندارد وقایع کنونی یک بار دیگر دقیقاً برایش اتفاق افتاده است. آن‌‏ها این نوع یادآوری‌‏ها را نیز محصول جسم‏‌های پیشین می‏‌دانند و آن‌‏را دلیل دیگری بر اثبات تناسخ می‏‌شمارند. در پاسخ به این‏گونه یادآوری‏‌ها سخنان زیادی گفته شده است. برخی این یادآوری‏‌ها را محصول رؤیابینی می‏‌دانند، برخی نیز آن‏‌را به عالم ذر ربط می‌دهند. عدّه‌‏ای هم با برخی پدیده‌‏ها که روان‌‏شناسان  توضیح داده‏‌اند به تبیین این ادعاها می‌‏پردازند. در این‌‏جا با بیان چند نکته به بررسی این مسئله می‌‏پردازیم:

الف. پدیده روانی کریپتومنسیا(cryptomnesia): بسیاری از مکاتب دیگر نیز که به تناسخ باورمند هستند با ارائه شاهد مثال‌‌هایی از کسانی که پیشینه‌‌های خود را به یاد می‌آورند، سعی در اثبات آن دارند. در این‌‏باره سخنان زیادی وجود دارد. گو اين‌‌كه این امر از مهم‌‏ترین اموری است که در دنیای مدرن عده‏‌ای را به تناسخ باورمند ساخته است.

خاطرات زندگی‌‌های قبلی به دو صورت بیان شده است؛ عده‌‌ای با هیپنوتیزم چنین خاطره‌‌هايی را به یاد می‌آورند و گروهی مستقلّاً ادعا می‌کنند چنین خاطره‌‌‌هايی را به یاد دارند. در مورد اوّل به نظر می‌رسد پاسخ «کیت آگوستین» کفایت می‌کند. وی می‌گوید: فراروان‌‌شناسان شواهدی گردآورده‌‏اند که در آن‌‏ها  افراد، با هیپنوتیزم خاطره‌‌های زندگی قبلی را توصیف می‌کرده‌‏اند. در برخی موارد نیز گزارش‌‌‌‌‌های تاریخی درست و صحیحی ارائه شده است. به نظر آگوستین این شواهد با تبیین پدیده کریپتومنسیا سازگارترند.[1] ملوین هاریس(melvin Harris) این پدیده را این‌‏گونه تشریح کرده است: «برای فهم کریپتومنسیا باید ضمیر ناخود‏آگاه را‏‏ انباری بسیار بزرگ و درهم‏‌ریخته‌ از اطلاعات تصور کنیم. این اطلاعات از كتاب‌‌‌ها، روزنامه‌‌ها و مجلات، سخنرانی‌‏ها، تلویزیون و رادیو، مشاهده مستقیم یا حتی مکالمات جَسته گریخته‌‌‌‌‌ای که به‏‌طور اتفاقی به گوش ما ‌خورده در ذهنمان گردآوری شده است. در شرایط عادی اکثر این اطلاعات فراخوانده نمی‌شوند؛ اما گاه این خاطره‌‌ها‏ی عمیقاً دفن شده به‏‌طور ناخواسته و بدون برنامه‌‏ریزی قبلی احیا می‌شوند. موارد بسیاری وجود دارد که با تحقیقات بیش‏تر، ردّپای اطلاعات مربوط به تناسخ‌های قبلی در چنین عوامل عادی و پیش‏‌پا‏افتاده‌‌ای یافت شده است. در حقیقت در تمام مواردی که زندگی‌‌های پیشین به وسیله هیپنوتیزم فراخوانده شده است، یا شخصیت‌‌ها وجود خارجی نداشته‌‌‌‌‌اند و یا مطالب بیان شده دانسته‌‌های پیشین او است که هم‏‌اکنون کاملاً به فراموشی سپرده شده است و وی را به این پندار رسانده که این ويژگی‌‏ها مربوط به زندگی‌‌های پیشین اوست.»[2]

در مورد گروه دوم نیز باید گفت این حادثه مطابق تحقیقات انجام شده در دو مورد خاص مشاهده شده است؛ یکی در بچه‌‌های حدوداً کم‏تر از چهار سال که تعدادشان فراوان است و دیگری در افراد معمولی. البته همه اين‌‌ها را نیز می‌‏توان با پدیده کریپتومنسیا توجیه کرد؛ اما از آن‌‏جاکه ادعا شده بسیاری از این موارد مطابق با واقع بوده و قبلاً چنین حادثه‌‌ای رخ داده بوده است، به‏‌طور مجزّا پاسخ داده شده است. کیت آگوستین در مورد اوّل گفته است شکل دیگری از خاطره‌‌های زندگی پیشین هست که متضمّن سیر قهقرایی هیپنوتیستی نیست. مطابق تحقیقات یان استیونسن (Ian Stevenson) در هند، این‏‌ها خاطره‌‌هايی هستند که به‏‌طور ناخواسته و بدون برنامه‌‏ریزی قبلی طی حیات آگاهانه افراد و نه تحت هیپنوتیزم، به وقوع پیوسته است. استیونسن مواردی را پیدا کرده که در آن‏‌ها  بچه‌های عموماً دو تا چهار سال درباره زندگی قبلی‌‏شان و حتی مرگ قبلی‏‌شان سخن می‌گویند. در موارد متعددی شخصیت‌‌های پیشین ادعایی واقعاً وجود داشته‌اند و بسیاری از توصیفاتی که این بچه‌ها ارائه داده‌اند، درست است. یان ویلسون(Ian Wilson.) نیز درباره این پرونده می‌‏گوید که بسیاری از این بچه‌ها ادعا کرده‌اند به یک طبقه اجتماعی بالاتری تعلّق داشته‌اند که در این‌‏جا انگیزه برخورداری از شرایط زندگی بهتر مشهود است و حتی در موردی، بچه‌ای با ادّعای تناسخ پیشین خود، یک سوم از زمین متعلّق به پدربزرگ قبلی‌اش را طلب می‌کرد! به دیگر سخن، ویلسون برخلاف استیونسن احتمال شیّادی را در این ادعاها تقویت کرد.[3]

استیونسن از دیوید برکر (Daivid Barker) و نیز چامپ رانسوم(Champ Ransom) که حقوق‏‌دان بود برای تحلیل برخی موارد کمک خواست. نتیجه‌ای که رانسوم به آن دست یافت این بود که نمونه‌های مورد استشهاد استیونسن حتی دلیل نسبتاً مناسبی هم به حساب نمی‌آیند. از میان حدود 1111 مورد ادعای مجدد فقط يازده مورد پیش از شروع تحقیق، هیچ رابطه و تماسی با خانواده شخصیت ادعایی نداشته‌‏اند. از این يازده مورد نیز هفت مورد از برخی جنبه‌ها جدّاً مخدوش بود؛ یعنی در این موارد نیز دو خانواده سال‌‏ها پیش از آن‏‌که تحقیقات آغاز شود با یک‏دیگر آشنایی و ملاقات داشته‌اند و احتمال بی‌‏طرفانه بودن گواهی‌ها بسیار ضعیف است؛ بنابراین کودکان با اطلاعات قبلی چنین ادعاهایی را مطرح کرد‏ه‌‏اند. وی این موارد را برای اثبات تولّد مجدّد بی‌‏اساس می‏‌داند و دلایل آن‏‌را افواهی و شبه‌‏داستان‌‏پردازی آن هم از ضعیف‌‏ترین نوعش می‌شمارد.[4]

اما قسم آخر که در كتاب‌های فراوانی از آن‌‏ها به عنوان شاهد استفاده شده است، از لحاظ علمی قابل استناد نیستند. از همه نوشته‌هايی که در این مورد وجود دارد بیش‏تر کتابی با عنوان موارد تناسخ مورد اعتماد قرار گرفته است. این کتاب در سه جلد منتشر شده است: جلد اوّل به ده مورد در هند پرداخته، در جلد دوم ده مورد در سریلانکا و در جلد سوم نیز دوازده مورد در لبنان و ترکیه مورد اشاره قرار گرفته است. این موارد به این صورت هستند که مثلاً خانمی در سال 1902 در قسمتی از هند به دنیا آمد و پس از آن وفات یافت و...

جان هیک در پاسخ به این سخنان می‌گوید: «مرا در دوسالگی و شصت سالگی در نظر بگیرید؛ ببینید چه ملاکی باعث شده است که جان هیکِ دو ساله، همان جان هیک شصت ساله باشد. وی سه ملاک را معرفی می‌کند که یکی از اين‌ها مي‏‌تواند پاسخ باشد: اول، رشته اتصال خاطره؛ دوم، استمرار جسمانی؛ در عین این‌كه اتم‌ها و سلول‌ها عوض میشوند، وجود نوعی ارگانیسم که مستمرّا در حال دگرگونی است، مشهود می‌باشد. سوم، استمرار روان‏شناختی، الگویی از گرايش‌های ذهنی؛ یعنی ويژگی‌‌های روانی انسان همانند غرور، تکبر، تیزهوشی و گرايش‌های هنری و امثال اين‌ها.

درباره تناسخ، دو مورد اوّل که مسلّماً وجود ندارد. مورد اوّل به این دلیل وجود ندارد که در بسیاری از این موارد، ادعا شده که فرد امروزی فردی است که مثلاً پانصد سال پیش می‌زیسته است و کسی راجع به او اطلاعی ندارد. مورد دوم یعنی استمرار جسمانی هم که معلوم است با گذر زمان دیگر وجود ندارد. از این روی تنها رشته اتصالی که باقی می‌ماند گرايش‌های روانی است؛ اما این نیز دلیل نمی‌‏شود، زیرا اولاً: در بسیاری از موارد ادعا شده تناسخ، گرايش‌های روانی متفاوت بوده است. ثانیاً: ما هیچ‏‌گاه بر اساس وجود گرايش‌های روانیِ مشابه در دو نفر، حکم نمی‌‌‌‌‌‌‌‌کنیم که اين‌ها یک نفرند؛ مثلاً آیا دو نفر که مغرور و متکبر و در عین‌‏حال تیزهوش باشند یک نفرند؟ به عبارت دیگر، باید بین دو نفر چه تعداد گرایش روانی واحد وجود داشته باشد تا بتوان آن‌‏ها را یک نفر دانست؟ چند نفر از نسل پیش از من، همان خصوصیات عام روانی را دارند که من دارم؟ و آن‏‌گاه مي‌‏توان حکم کرد که من همه آن‌‏هایم؟» [5] با این توضیحات روشن می‌‏شود که هیچ دلیلی برای اثبات ادعاهای تناسخ وجود ندارد و آن‌‏ها  به هیچ عنوان نمی‏‌توانند ادعاهایشان ‏را به اثبات برسانند؛ پس ادعاهای اثبات تجربی نمی‏‌تواند به یاری آن‏‌ها  بشتابد.

ب. محدودیت و گزینشی بودن

مدعیان تناسخ بر این باورند که تناسخ برخلاف رجعت، پدیده‏ای عمومی است و بدون استثنا تمام فرزندان آدم دچار آن هستند. سخن این است که اگر یادآوری و تناسخ یک اصل عمومی ‏باشد باید تمام انسان‏‌ها پیشینه کارمیک خود را به یاد داشته باشند. هم‏‌چنین در مورد افرادی که ادعا می‌‏شود چنین پیشینه‏‌ای را به یاد می‌‏آورند باید به صورت مکرّر باشد. در این باره دکتر حسین سوزنچی در تبیین نظریه دکتر مصطفی ملکیان می‏‌نویسد: «اگر تناسخ صحیح باشد، دو اشکال پیش می‌‏آید. یکی این‌‏که چرا از میان این همه انسان‏، فقط معدودی (32 نفر از چند میلیارد نفر) این حادثه را به یاد می‌‏آورند؟ مثلاً فرض بر این است که دو نفر در یک سوی دیوار ایستاده‌اند و یکی از آن دو ادعا می‌كند که آن سوی دیوار نفر دیگری ایستاده است. فرض بر این است که هر دو از سوی دیگر دیوار اطلاعی ندارند. آن‏‌ها از عده زیادی که آن سوی دیوار را می‌بینند می‌‏پرسند آیا آن‌سوی دیوار کسی هست یا خیر؟ عده‌ای پاسخ مثبت و دسته‌ای پاسخ منفی می‌دهند. در اين‌جا تنها راهی که برای اثبات ادعا وجود دارد این است که بسنجیم چه تعداد از انسان‌‏ها جواب مثبت داده‌اند. اگر عده بسیار زیادی جواب مثبت داده باشند، این شخص را راست‌گو می‌دانیم، ولی اگر عده زیادی جواب منفی دهند، این شخص دروغ‏گو محسوب می‌‏شود. در اين‌جا ما می‌بینیم 32 نفر از چند میلیارد ادعا می‌کنند که پیشینه‌هايی داشته‌اند و آن‌‏ها را به یاد می‌آورند و بقیه چنین ادعایی را تکذیب می‌کنند! البته بنا‏ نیست که این افراد را دروغ‏‌گو بنامیم؛ چه بسا آن‏‌ها در جهل مرکب هستند؛ مثلاً گاهی اتفاق می‌افتد انسان همراه شخص دیگری است و او عملی را انجام می‌دهد که انسان دوست دارد خودش انجام دهد؛ پس از مدتی این مطلب به ضمیر ناخودآگاه او منتقل می‌‏شود و در این خاطره انسان دخل و تصرفی به عمل می‌آورد و فکر می‌کند که خودش این کار را انجام داده است.

اما در پاسخ به اين‌كه چگونه‏ این تعداد خاطره مشابه بین فرد مدعی تناسخ و فرد درگذشته وجود دارد باید گفت: اوّلاً خاطرات مشترک بین دو همسر و هم‏چنین فرزندان و والدین کم‏تر از این مقدار نیست. دوم اين‌كه مطابق تبیین «کریپتو منسیا» این خاطرات می‌‏‌تواند اطلاعات رانده ‏شده مخفی در ضمیر ناخودآگاه باشد که به‏‌طور اتفاقی در کنار یک‏دیگر قرار گرفته‌اند و بعید نیست که از هر چند میلیارد نفر تعداد اندکی پیدا شوند که نحوه کنار هم قرار گرفتن این اطلاعات در آن‌‏ها شبیه هم باشد.»[6]

پی‌نوشت:

[1]. p9، Kieth Augustine, skeptic magazine (1997), vol.5,no2.
[2]. بررسی ادله موافق و مخالف تناسخ، سوزنچی، حسین، نشریه آموزش معارف اسلامی، ش 42.
[3]. P12 ، Paul Edwards. "Introduction". In Immorality, New York:Macmilan, 1992 .
[4]. همان، ص 12.
[5]. فلسفه دین، هیک، جان (1372)، ترجمه بهرام راد، بهاءالدین خرمشاهی، انتشارات بین المللی الهدی، ص 284-‏‏269.
[6]. بررسی ادله موافق و مخالف تناسخ، سوزنچی، حسین، نشریه آموزش معارف اسلامی، ش 42.
برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب، فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 114.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.