وقایع کنونی یک بار دیگر دقیقاً برایم اتفاق افتاده !
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ یادآوری گذشته یکی از مهمترین ادلّه مدعیان تناسخ است. در این دلیل ادّعا بر این است که تعدادی از انسانها زندگیهای پیشین خود را به یاد آورده، حتی گاهی گزارشهای صحیحی از گذشته ارائه میدهند. آنها این گزارشها را نشانه صحّت بحث تناسخ میپندارند. برخی نیز بر این باورند حالاتی برای انسان اتفاق میافتد که میپندارد وقایع کنونی یک بار دیگر دقیقاً برایش اتفاق افتاده است. آنها این نوع یادآوریها را نیز محصول جسمهای پیشین میدانند و آنرا دلیل دیگری بر اثبات تناسخ میشمارند. در پاسخ به اینگونه یادآوریها سخنان زیادی گفته شده است. برخی این یادآوریها را محصول رؤیابینی میدانند، برخی نیز آنرا به عالم ذر ربط میدهند. عدّهای هم با برخی پدیدهها که روانشناسان توضیح دادهاند به تبیین این ادعاها میپردازند. در اینجا با بیان چند نکته به بررسی این مسئله میپردازیم:
الف. پدیده روانی کریپتومنسیا(cryptomnesia): بسیاری از مکاتب دیگر نیز که به تناسخ باورمند هستند با ارائه شاهد مثالهایی از کسانی که پیشینههای خود را به یاد میآورند، سعی در اثبات آن دارند. در اینباره سخنان زیادی وجود دارد. گو اينكه این امر از مهمترین اموری است که در دنیای مدرن عدهای را به تناسخ باورمند ساخته است.
خاطرات زندگیهای قبلی به دو صورت بیان شده است؛ عدهای با هیپنوتیزم چنین خاطرههايی را به یاد میآورند و گروهی مستقلّاً ادعا میکنند چنین خاطرههايی را به یاد دارند. در مورد اوّل به نظر میرسد پاسخ «کیت آگوستین» کفایت میکند. وی میگوید: فراروانشناسان شواهدی گردآوردهاند که در آنها افراد، با هیپنوتیزم خاطرههای زندگی قبلی را توصیف میکردهاند. در برخی موارد نیز گزارشهای تاریخی درست و صحیحی ارائه شده است. به نظر آگوستین این شواهد با تبیین پدیده کریپتومنسیا سازگارترند.[1] ملوین هاریس(melvin Harris) این پدیده را اینگونه تشریح کرده است: «برای فهم کریپتومنسیا باید ضمیر ناخودآگاه را انباری بسیار بزرگ و درهمریخته از اطلاعات تصور کنیم. این اطلاعات از كتابها، روزنامهها و مجلات، سخنرانیها، تلویزیون و رادیو، مشاهده مستقیم یا حتی مکالمات جَسته گریختهای که بهطور اتفاقی به گوش ما خورده در ذهنمان گردآوری شده است. در شرایط عادی اکثر این اطلاعات فراخوانده نمیشوند؛ اما گاه این خاطرههای عمیقاً دفن شده بهطور ناخواسته و بدون برنامهریزی قبلی احیا میشوند. موارد بسیاری وجود دارد که با تحقیقات بیشتر، ردّپای اطلاعات مربوط به تناسخهای قبلی در چنین عوامل عادی و پیشپاافتادهای یافت شده است. در حقیقت در تمام مواردی که زندگیهای پیشین به وسیله هیپنوتیزم فراخوانده شده است، یا شخصیتها وجود خارجی نداشتهاند و یا مطالب بیان شده دانستههای پیشین او است که هماکنون کاملاً به فراموشی سپرده شده است و وی را به این پندار رسانده که این ويژگیها مربوط به زندگیهای پیشین اوست.»[2]
در مورد گروه دوم نیز باید گفت این حادثه مطابق تحقیقات انجام شده در دو مورد خاص مشاهده شده است؛ یکی در بچههای حدوداً کمتر از چهار سال که تعدادشان فراوان است و دیگری در افراد معمولی. البته همه اينها را نیز میتوان با پدیده کریپتومنسیا توجیه کرد؛ اما از آنجاکه ادعا شده بسیاری از این موارد مطابق با واقع بوده و قبلاً چنین حادثهای رخ داده بوده است، بهطور مجزّا پاسخ داده شده است. کیت آگوستین در مورد اوّل گفته است شکل دیگری از خاطرههای زندگی پیشین هست که متضمّن سیر قهقرایی هیپنوتیستی نیست. مطابق تحقیقات یان استیونسن (Ian Stevenson) در هند، اینها خاطرههايی هستند که بهطور ناخواسته و بدون برنامهریزی قبلی طی حیات آگاهانه افراد و نه تحت هیپنوتیزم، به وقوع پیوسته است. استیونسن مواردی را پیدا کرده که در آنها بچههای عموماً دو تا چهار سال درباره زندگی قبلیشان و حتی مرگ قبلیشان سخن میگویند. در موارد متعددی شخصیتهای پیشین ادعایی واقعاً وجود داشتهاند و بسیاری از توصیفاتی که این بچهها ارائه دادهاند، درست است. یان ویلسون(Ian Wilson.) نیز درباره این پرونده میگوید که بسیاری از این بچهها ادعا کردهاند به یک طبقه اجتماعی بالاتری تعلّق داشتهاند که در اینجا انگیزه برخورداری از شرایط زندگی بهتر مشهود است و حتی در موردی، بچهای با ادّعای تناسخ پیشین خود، یک سوم از زمین متعلّق به پدربزرگ قبلیاش را طلب میکرد! به دیگر سخن، ویلسون برخلاف استیونسن احتمال شیّادی را در این ادعاها تقویت کرد.[3]
استیونسن از دیوید برکر (Daivid Barker) و نیز چامپ رانسوم(Champ Ransom) که حقوقدان بود برای تحلیل برخی موارد کمک خواست. نتیجهای که رانسوم به آن دست یافت این بود که نمونههای مورد استشهاد استیونسن حتی دلیل نسبتاً مناسبی هم به حساب نمیآیند. از میان حدود 1111 مورد ادعای مجدد فقط يازده مورد پیش از شروع تحقیق، هیچ رابطه و تماسی با خانواده شخصیت ادعایی نداشتهاند. از این يازده مورد نیز هفت مورد از برخی جنبهها جدّاً مخدوش بود؛ یعنی در این موارد نیز دو خانواده سالها پیش از آنکه تحقیقات آغاز شود با یکدیگر آشنایی و ملاقات داشتهاند و احتمال بیطرفانه بودن گواهیها بسیار ضعیف است؛ بنابراین کودکان با اطلاعات قبلی چنین ادعاهایی را مطرح کردهاند. وی این موارد را برای اثبات تولّد مجدّد بیاساس میداند و دلایل آنرا افواهی و شبهداستانپردازی آن هم از ضعیفترین نوعش میشمارد.[4]
اما قسم آخر که در كتابهای فراوانی از آنها به عنوان شاهد استفاده شده است، از لحاظ علمی قابل استناد نیستند. از همه نوشتههايی که در این مورد وجود دارد بیشتر کتابی با عنوان موارد تناسخ مورد اعتماد قرار گرفته است. این کتاب در سه جلد منتشر شده است: جلد اوّل به ده مورد در هند پرداخته، در جلد دوم ده مورد در سریلانکا و در جلد سوم نیز دوازده مورد در لبنان و ترکیه مورد اشاره قرار گرفته است. این موارد به این صورت هستند که مثلاً خانمی در سال 1902 در قسمتی از هند به دنیا آمد و پس از آن وفات یافت و...
جان هیک در پاسخ به این سخنان میگوید: «مرا در دوسالگی و شصت سالگی در نظر بگیرید؛ ببینید چه ملاکی باعث شده است که جان هیکِ دو ساله، همان جان هیک شصت ساله باشد. وی سه ملاک را معرفی میکند که یکی از اينها ميتواند پاسخ باشد: اول، رشته اتصال خاطره؛ دوم، استمرار جسمانی؛ در عین اینكه اتمها و سلولها عوض میشوند، وجود نوعی ارگانیسم که مستمرّا در حال دگرگونی است، مشهود میباشد. سوم، استمرار روانشناختی، الگویی از گرايشهای ذهنی؛ یعنی ويژگیهای روانی انسان همانند غرور، تکبر، تیزهوشی و گرايشهای هنری و امثال اينها.
درباره تناسخ، دو مورد اوّل که مسلّماً وجود ندارد. مورد اوّل به این دلیل وجود ندارد که در بسیاری از این موارد، ادعا شده که فرد امروزی فردی است که مثلاً پانصد سال پیش میزیسته است و کسی راجع به او اطلاعی ندارد. مورد دوم یعنی استمرار جسمانی هم که معلوم است با گذر زمان دیگر وجود ندارد. از این روی تنها رشته اتصالی که باقی میماند گرايشهای روانی است؛ اما این نیز دلیل نمیشود، زیرا اولاً: در بسیاری از موارد ادعا شده تناسخ، گرايشهای روانی متفاوت بوده است. ثانیاً: ما هیچگاه بر اساس وجود گرايشهای روانیِ مشابه در دو نفر، حکم نمیکنیم که اينها یک نفرند؛ مثلاً آیا دو نفر که مغرور و متکبر و در عینحال تیزهوش باشند یک نفرند؟ به عبارت دیگر، باید بین دو نفر چه تعداد گرایش روانی واحد وجود داشته باشد تا بتوان آنها را یک نفر دانست؟ چند نفر از نسل پیش از من، همان خصوصیات عام روانی را دارند که من دارم؟ و آنگاه ميتوان حکم کرد که من همه آنهایم؟» [5] با این توضیحات روشن میشود که هیچ دلیلی برای اثبات ادعاهای تناسخ وجود ندارد و آنها به هیچ عنوان نمیتوانند ادعاهایشان را به اثبات برسانند؛ پس ادعاهای اثبات تجربی نمیتواند به یاری آنها بشتابد.
ب. محدودیت و گزینشی بودن
مدعیان تناسخ بر این باورند که تناسخ برخلاف رجعت، پدیدهای عمومی است و بدون استثنا تمام فرزندان آدم دچار آن هستند. سخن این است که اگر یادآوری و تناسخ یک اصل عمومی باشد باید تمام انسانها پیشینه کارمیک خود را به یاد داشته باشند. همچنین در مورد افرادی که ادعا میشود چنین پیشینهای را به یاد میآورند باید به صورت مکرّر باشد. در این باره دکتر حسین سوزنچی در تبیین نظریه دکتر مصطفی ملکیان مینویسد: «اگر تناسخ صحیح باشد، دو اشکال پیش میآید. یکی اینکه چرا از میان این همه انسان، فقط معدودی (32 نفر از چند میلیارد نفر) این حادثه را به یاد میآورند؟ مثلاً فرض بر این است که دو نفر در یک سوی دیوار ایستادهاند و یکی از آن دو ادعا میكند که آن سوی دیوار نفر دیگری ایستاده است. فرض بر این است که هر دو از سوی دیگر دیوار اطلاعی ندارند. آنها از عده زیادی که آن سوی دیوار را میبینند میپرسند آیا آنسوی دیوار کسی هست یا خیر؟ عدهای پاسخ مثبت و دستهای پاسخ منفی میدهند. در اينجا تنها راهی که برای اثبات ادعا وجود دارد این است که بسنجیم چه تعداد از انسانها جواب مثبت دادهاند. اگر عده بسیار زیادی جواب مثبت داده باشند، این شخص را راستگو میدانیم، ولی اگر عده زیادی جواب منفی دهند، این شخص دروغگو محسوب میشود. در اينجا ما میبینیم 32 نفر از چند میلیارد ادعا میکنند که پیشینههايی داشتهاند و آنها را به یاد میآورند و بقیه چنین ادعایی را تکذیب میکنند! البته بنا نیست که این افراد را دروغگو بنامیم؛ چه بسا آنها در جهل مرکب هستند؛ مثلاً گاهی اتفاق میافتد انسان همراه شخص دیگری است و او عملی را انجام میدهد که انسان دوست دارد خودش انجام دهد؛ پس از مدتی این مطلب به ضمیر ناخودآگاه او منتقل میشود و در این خاطره انسان دخل و تصرفی به عمل میآورد و فکر میکند که خودش این کار را انجام داده است.
اما در پاسخ به اينكه چگونه این تعداد خاطره مشابه بین فرد مدعی تناسخ و فرد درگذشته وجود دارد باید گفت: اوّلاً خاطرات مشترک بین دو همسر و همچنین فرزندان و والدین کمتر از این مقدار نیست. دوم اينكه مطابق تبیین «کریپتو منسیا» این خاطرات میتواند اطلاعات رانده شده مخفی در ضمیر ناخودآگاه باشد که بهطور اتفاقی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و بعید نیست که از هر چند میلیارد نفر تعداد اندکی پیدا شوند که نحوه کنار هم قرار گرفتن این اطلاعات در آنها شبیه هم باشد.»[6]
پینوشت:
[1]. p9، Kieth Augustine, skeptic magazine (1997), vol.5,no2.
[2]. بررسی ادله موافق و مخالف تناسخ، سوزنچی، حسین، نشریه آموزش معارف اسلامی، ش 42.
[3]. P12 ، Paul Edwards. "Introduction". In Immorality, New York:Macmilan, 1992 .
[4]. همان، ص 12.
[5]. فلسفه دین، هیک، جان (1372)، ترجمه بهرام راد، بهاءالدین خرمشاهی، انتشارات بین المللی الهدی، ص 284-269.
[6]. بررسی ادله موافق و مخالف تناسخ، سوزنچی، حسین، نشریه آموزش معارف اسلامی، ش 42.
برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب، فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 114.
افزودن نظر جدید