توثیق آوازخوان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در شرح حال علما و راویان احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، در کتابهای رجالی، گاهی خصلتی به یک راوی نسبت داده میشود و گاهی این خصلت هم به آن راوی و هم به اهالی آن شهری که راوی از آن شهر است نسبت داده میگردد؛ وقتی یک ویژگی نامطلوب به یک فرد منتسب شود، برای وثاقت او باید آن ویژگی به صورتی توجیه گردد، که در وثاقت آن شخص و عدالتش خدشهای ایجاد نگردد؛ ولی وقتی در مورد شخصی که یک عادت غیر شرعی نزد مسلمانان در اوست، بگویند این عادت او مطابق با سیره اهالی شهرشان است، رجالیون خود را ملزم به توجیه عمل این فرد برای وثاقتش نمیدانند.
یکی از راویان حدیث که او را موثق میدانند، و روایات بسیاری از او نقل گردیده است، از نوادگان عبدالرحمن بن عوف میباشد. ذهبی در شرح حال ابراهیم بن سعد بن ابراهیم بن عبدالرحمن بن عوف، او را با القابی مانند: امام، حافظ، كبير، وصف مینماید، که این القاب شأن والای ابراهیم را نزد ذهبی ثابت مینماید.[1] از عالمان رجال که ابراهیم بن سعد را توثیق نمودهاند، میتوان احمد بن حنبل، یحیی بن معین، احمد عجلی، ابوحاتم را نام برد و ابن خراش هم در مورد او صداقت را تأیید مینماید.[2]
و ابنحجر به کثرت روایت او اشاره میکنند و از ابنمعین حجیت روایاتش را و از احمد بن حنبل مستقیم و خوب بودن احادیث او را نقل میکنند. شاید علت موثق دانستن او نقل این گونه روایات باشد: «أخبرنا إبراهيم بن سعد حدثنا صالح بن كيسان عن الزهري عن عروة عن عائشة قالت: قال لي رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) في مرضه ادعى لي أبابكر أباك وأخاك حتى اكتب كتاباً فانى أخاف ان يتمنى متمن ويقول قائل انا أولى و يأبى الله و المؤمنون الا أبابكر.[3] ابراهیم بن سعد از عایشه نقل میکند که پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در بیماری آخر عمرشان به من فرمود: پدرت ابوبکر را صدا بزن، تا مطلبی را برای او بنویسم. زیرا میترسم بعد از رحلت من، افرادی ادعای جانشینی مرا بکنند و خود را جانشین من معرفی کنند، در حالیکه خداوند و مؤمنان کسی جز ابوبکر را نمیخواهند و به جانشینی احدی به جز ابوبکر راضی نیستند.»
اما در مورد ابراهیم آوردهاند که او غنا را نیکو میدانست.[4] و از خطیب بغدادی نقل است که ابراهیم بر جواز غنا معتقد بود.[5] ذهبی هم در سیر اعلام النبلاء در جمع بندی خود در مورد ابراهیم بن سعد آورده است: «كان ممن يترخص في الغناء على عادة أهل المدينة، وكأنه ليم في ذلك، فانزعج على المحدثين، وحلف أنه لايحدث حتى يغني قبله.[6] ابراهیم بن سعد طبق عادت اهل مدینه گوش دادن و استماع غنا را جایز میدانست؛ عدهای ابراهیم بن سعد را به خاطر استماع غنا ملامت کردند. وی به خاطر همین مسأله از محدثین ناراحت شد و سوگند یاد کرد، قبل از نقل هر حدیثی، ابتدا آوازخوانی کرده و غنا گوش نماید و سپس حدیث نقل نماید.» و آورده «وكان إبراهيم يجيد صناعة الغناء.[7] ابراهیم بن سعید نواختن و آوازخوانی را خوب بلد بود.»
هیچکدام از علمای رجال که ابراهیم بن سعد را توثیق کردهاند، توجیهی برای آوازخوانی و استماع غنای او نیاوردهاند، و قول به موثق بودن او دادهاند؛ تنها ذهبی برای اینکه کسی چنین سؤال ننماید گفته او طبق عادت اهل مدینه چنین کاری مینمود، و گمان نموده که این توجیه کافی است، ولی خود او اقرار نموده است که عدهای ابراهیم بن سعد را به خاطر استماع غنا ملامت کردند و ابراهیم به خاطر همین مسأله از محدثین ناراحت شد (یعنی محدثین ملامتش نمودند یا محدثین روایات پیامبر در مورد غنا را نقل میکردند.) و سوگند یاد کرد، قبل از نقل هر حدیثی، ابتدا آوازخوانی کرده و غنا گوش نماید و سپس حدیث نقل نماید. (احادیث او چه احادیثی خواهد شد! از برخی محدثین مانند بخاری نقل است که قبل از نگاشتن حدیث دو رکعت نماز خوانده و استخاره مینمود و حدیث نقل میکرد، و این هم شیوه دیگری برای آمادگی برای نقل حدیث است.)
اگر محدثین برای غنا و آوازخوانی او ملامتش نمودند، اگرچه عادت اهل مدینه آوازخوانی و استماع غنا باشد، عدالت و توثیق ابراهیم زیر سؤال میرود، و اگر به خاطر نقل روایت باشد، ما چند حدیث نقل میکنیم، خود قضاوت نمایید، که منافق موثق است: «عن أبيهريرة ان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) قال الجرس مزامير الشيطان.[8] زنگ (ظاهراً مراد، زنگی است كه به گردن شتران ميبستند و موقع حركت به صدا در میآمد) صدای شيطان است.» «عن أبيهريرة ان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) قال: لاتصحب الملائكة رفقة فيها كلب ولاجرس.[9] فرشتگان، با كاروانی كه در آن سگ و زنگ باشد همراهی نخواهند كرد.» «أخبره أن مولاة لهم ذهبت بابنة الزبير إلى عمر بن الخطاب وفى رجلها أجراس، فقطعها عمر، ثم قال: سمعت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) يقول: إن مع كل جرس شيطاناً.[10] با هر زنگی، شيطانی است.» «ثنا سلام بن مسكين، عن شيخ شهد أباوائل في وليمة، فجعلوا يلعبون يتلعبون، يغنون، فحل أبووائل حبوته، وقال سمعت عبدالله يقول: سمعت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) يقول: الغناء ينبت النفاق في القلب.[11] غناء در دل انسان نفاق میروياند.»
پینوشت:
[1]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج8، ص305.
[2]. تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دارالفکر، 1404ق، ج1، ص105؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج8، ص305.
میزان الاعتدال، ذهبی، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر، 1382ق، ج1، ص34.
[3]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، بیروت: دارالفکر، ج7، ص110؛ سنن الکبری، بیهقی، دارالفکر، ج8، ص153.
[4]. میزان الاعتدال، ذهبی، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر، 1382ق، ج1، ص35.
[5]. تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دارالفکر، 1404ق، ج1، ص106.
[6]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج8، ص306.
[7]. همان، ج8، ص309.
[8]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج6، ص163.
[9]. همان.
[10]. سنن ابیداود، سلیمان بن اشعث،دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1410ق، ج2، ص296.
[11]. همان: ج2، ص461؛ سنن الکبری، بیهقی، دارالفکر، ج10، ص223؛ المصنف، عبدالرزاق: ج11، ص4؛ المصنف، ابن ابیشیبه، بیروت: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، 1409ق، ج5، ص132.
دیدگاهها
babak
1394/02/31 - 19:32
لینک ثابت
جالبه علمای وهابی بهترین
افزودن نظر جدید