ترس بزرگان اهل سنت از بیان فضایل امیرالمؤمنین

  • 1394/02/08 - 18:47
علل و انگیزه‌های نقل اندک روایات فضائل اهل‌بیت (علیهم السلام) در صحاح را می‌توان به دو علت اصلی و فرعی، تقسیم کرد. علت و انگیزه اصلی، که همان سیاست قدرت حاکم است؛ و البته باید منع تدوین حدیث را نیز داخل آن دانست؛ چرا که یکی از مظاهر سیاست قدرت حاکم، همین منع از تحدیث و تدوین روایات است. و علت فرعی، چیزی است که میان خود محدثان...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ علل و انگیزه‌های نقل اندک روایات فضائل اهل‌بیت (علیهم السلام) در صحاح را می‌توان به دو علت اصلی و فرعی، تقسیم کرد. علت و انگیزه اصلی، که همان سیاست قدرت حاکم است؛ و البته باید منع تدوین حدیث را نیز داخل آن دانست؛ چرا که یکی از مظاهر سیاست قدرت حاکم، همین منع از تحدیث و تدوین روایات است. و علت فرعی، چیزی است که میان خود محدثان و اهل‌سنت گذشته است، که آن ترس علما و مجبور شدن به مخفی نمودن فضایل امیرالمؤمنین است؛ البته باید گفت که این علت در واقع فرعی نیستند و خود، علت بسیار مهمی در کمی روایات فضائل‌اند؛ ولی به جهت تقابل این علت با علت اصلی و نیز اهمیت و بزرگی سیاست قدرت حاکم، از آن به فرعی یاد می‌شود.

مثلاً در مورد ترس علما از حجاج، می‌توان ماجرایی که مالک بن دینار از سعید بن جبیر نقل نموده را بیان نمود، «... مالک بن دینار قال: سألت سعید بن جبیر، فقلت: یا أباعبدالله! من کان حامل رایة رسول الله (صلی الله علیه وآله)؟ قال: فنظر إلی، وقال کأنک رخی البال؛ فغضبت وشکوته إلی إخوانه من القراء. فقلت: الاتعجبون من سعید، انی سألته من کان حامل رایة رسول الله (صلی الله علیه وآله) فنظر إلی، وقال: إنک لرخی البال. قالوا: آنک سألته وهو خائف من الحجاج وقد لاذ بالبیت. فسله الآن فسألته، فقال: کان حامل‌ها علی (علیه السلام). [1] مالک بن دینار می‌گوید: هنگامی که از سعید بن جبیر پرسیدم: پرچمدار سپاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چه کسی بود؟ سعید بن جبیر نگاهی به من انداخت و گفت: مثل اینکه خیالت راحت است (و از چیزی نمی‌ترسی.)؟ مالک بن دینار می‌گوید: از نحوه برخورد و پاسخ سعید بن جبیر ناراحت شدم و نزد دوستان سعید از برخورد او گله نمودم. دوستان ابن‌جبیر علت پاسخ ندادن و این‌گونه برخورد نمودن او را این‌طور بیان کردند: سعید بن جبیر از حجاج می‌ترسد و به همین دلیل خانه نشین شده است، (و در ملأ عام و آشکارا نمی‌تواند پاسخ دهد، اگر در خلوت از او بپرسی، پاسخ خواهد داد.) مالک می‌گوید: در خلوت و تنهایی، سؤالم را از سعید بن جبیر پرسیدم، و او پاسخ داد: حضرت علی (علیه السلام) پرچمدار سپاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بود.»

و همچنین جریانی را که یونس بن عبید از حسن بصری نقل می‌کند، نیز ترس راویان از نقل احادیث حضرت علی (علیه السلام) را می‌رساند، «یونس بن عبید، قال: سألت الحسن، قلت: یاأباسعید! إنک تقول: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) وإنک لم تدرکه؟ قال: یا ابن أخی! لقد سألتنی عن شیء، ما سألنی عنه أحد قبلک، ولولا منزلتک منی ما أخبرتک، إنی فی زمان کما تری (وکان فی عمل الحجاج) کل شئ سمعتنی أقول: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله)، فهو عن علی بن أبی طالب، غیر أنی فی زمان لا أستطیع أن أذکر علیاً. [2] یونس بن عبید از حسن بصری پرسید؟ چگونه می‌گویی: پیامبر اکرم فرمود، در حالی که او را درک نکردی؟ حسن به یونس می‌گوید: چیزی را سؤال کردی که کسی از من نپرسیده، هر کجا شنیدی گفتم: (قال رسول الله)، بدان حدیث از حضرت علی (علیه السلام) است، ولی چون در زمانی (دوران حکومت حجاج) به سر می‌برم که نمی‌توانم نام حضرت علی (علیه السلام) را ببرم، آن را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می‌کنم.»

و ماجرای ابوالازهر هم نشان می‌دهد، علمایی مانند عبدالرزاق، استاد بخاری، حدیث فضیلت امیرالمؤمنین را به هر کسی نقل نمی‌کند، و وقتی یحیی بن معین یقین به نقل این روایت از طرف عبدالرزاق می‌کند، سؤال می‌کند: چرا عبدالرزاق این حدیث را به تو گفته و به دیگران نگفته، «... لما ورد أبوالأزهر من صنعاء وذاکر أهل بغداد بهذا الحدیث أنکره یحیی بن معین. فلما کان یوم مجلسه، قال فی آخر المجلس: أین هذا الکذاب النیسابوری الذی یذکر عن عبدالرزاق هذا الحدیث. فقام أبوالأزهر، فقال: هوذا انا. فضحک یحیی بن معین من قوله وقیامه فی المجلس، فقربه وأدناه. ثم قال له: کیف حدثک عبدالرزاق بهذا ولم یحدث به غیرک. فقال: اعلم یا أبازکریا انی قدمت صنعاء وعبدالرزاق غائب فی قریة له بعیدة فخرجت إلیه وانا علیل. فلما وصلت إلیه سألنی عن امر خراسان فحدثته بها و کتبت عنه و انصرفت معه إلی صنعاء فلما ودعته، قال لی: قد وجب علی حقک فانا أحدثک به حدیث لم یسمعه منی غیرک. فحدثنی والله بهذا الحدیث لفظاً. فصدقه یحیی بن معین و اعتذر إلیه. [3] هنگامی که ابوالازهر احمد بن ازهر بن منیع بن سلیط از صنعای یمن برگشت، و حدیث نبوی (یا علی أنت سید فی الدنیا، سید فی الآخرة، حبیبک حبیبی و حبیبی حبیب الله، و عدوک عدوی و عدوی عدو الله، و الویل لمن أبغضک بعدی.) را برای اهل بغداد نقل نمود، یحیی بن معین آن را انکار نمود. پس هنگامی که مجلسی داشت، یحیی بن معین گفت: این دروغگوی نیشابوری کجاست که این حدیث را از عبدالرزاق نقل می‌کند؟ ابوالازهر بلند شد و گفت: آنکه این طور خطاب کردی من هستم. یحیی بن معین از کلام و برخاستن ابوالازهر خنده‌اش گرفت، پس به او نزدیک شد، سپس به او گفت: چگونه این حدیث را عبدالرزاق برای تو نقل نموده است و برای دیگران نقل ننموده است. ابوالازهر داستان نقل حدیث را بیان نمود و گفت: وقتی به صنعا رسیدم، عبدالرزاق در روستایی بود و در صنعا حضور نداشت. به سوی او رفتم در حالی که مریض بودم. هنگامی که به او رسیدم از من در مورد خراسان سؤال نمود، پس صحبت‌هایی نمودم و از او احادیثی نوشتم و با او به صنعا برگشتیم، پس هنگام خداحافظی به من گفت: بر گردن من حقی پیدا کردی، پس حدیثی برای تو نقل می‌کنم که کسی غیر تو از من نشنیده است. پس والله این حدیث را با این الفاظ برای من نقل نمود؛ یحیی بن معین ابوالازهر را تصدیق نمود و از او عذرخواهی نمود.»

بنابراین با جستجو در تاریخ می‌یابیم که سیاست جلوگیری از نقل فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام)، همچنین لعن ایشان با بخشنامه رسمی و حتی جلوگیری از نامگذاری به نام آن حضرت؛ و جعل احادیثی در فضیلت سایر خلفا و دیگران، از طرف حکومت؛ با همراهی بزرگان و علما در مخفی نگه داشتن روایات و فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام)، که می‌بایست طبق برنامه طراحی شده نامی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) برجای نگذارد، نقش بر آب شد و کوشش‌های مستمر آنان نتیجه معکوس داد و آفتاب وجود امیرالمؤمنین (علیه السلام) را از ورای اوهام و القائات خطیبان دستگاه اموی به روشنی درخشیدن گرفت. و اصرار و انکار دشمن نه تنها از موقعیت و محبت حضرت علی (علیه السلام) در دل‌های بیدار نکاست، بلکه سبب بررسی بیشتر و قضاوت به دور از جنجال‌های سیاسی در مورد شخصیت امام علی (علیه السلام) گردید.

پی‌نوشت:

[1]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3، ص 137
[2]. مزی، تهذیب الکمال، بیروت: مؤسسه الرسالة، 1413 ق، ج 6، ص 124
[3]. المستدرک، الحاکم النیسابوری: ج 3، ص 128

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.