بعد از مراسم حج: بهترین تصمیم من اسلام آوردن بود.

پایگاه جامع فرق،‌ ادیان و مذاهب_ جیمز، مسلمان آمریکایی-اسکاتلندی درباره سفر حج خود می‌گوید: «این سفر شاید یک بار در زندگی‌ام رخ دهد و من خوشحالم که در چنین موقعیتی قرار گرفتم. البته برای من سفر آسانی نبود چون جوان نیستم و اگر بخواهم صادقانه پاسخ دهم عادت به بودن در مکان‌های شلوغ نداشتم اما این سفر ارزش زیادی برای من داشت». جیمز در معرفی خود گفت که ۸۵ ساله است و در کشور اسکاتلند متولد شده و از یک خانواده طبقه متوسط بوده. پدرش دکتر بوده اما اکثر اوقات خارج از کشور به سر می‌برده و جیمز زیاد او را نمی‌دیده است بنابراین با اقوام مسیحی پروتستانی خود در اسکاتلند بزرگ شده و آن‌ها پیش زمینه ای برای پرستش خدا و اعتقاد خدا به او داده‌اند. بعد از آن او به مدرسه کاتولیک‌ها رفته. به همین علت بین مذهب پروتستان و کاتولیک‌ها گیج شده و با هیچ کدام به طور کامل منطبق نشده تا اینکه مذهب جدیدی پیش روی او قرار گرفته است.
جیمز در طول جنگ جهانی دوم پنج سال در نیروی هوایی بوده و با یک شرکت بزرگ در دریای سرخ در خلیج عدن برای کار به توافق رسیده بود. برای یک دوره آموزشی مربوط به کارش یک سال را در لندن گذراند و اینجا اولین باری بود که با مسلمانان برخورد کرد. او قبل از برخورد با مسلمانان با مردم زیادی با عقاید مختلف برخورد داشت. قرآن را از مسلمانان آموخت و در حدود سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۲ با آن آشنا شد. قرارداد کارش با شرکت انگلیسی بعد از اتمام دوره تمدید نشد و برای کار به هنگ‌کنگ رفت و برای مدت کوتاهی در یک شرکت تجاری مشغول به کار شد. در آن زمان کلاً دین را کنار گذاشته بود.
بعد از هنگ‌کنگ به آفریقا و کشور رودزیا رفت که الآن به آن زیمباوه می‌گویند و در آنجا با اداره بهداشت همکاری کرد و شغل عجیب کشتن پشه‌ها را داشت. شرکتی که برایش کار می‌کرد بعد از مدتی ورشکست شد و او مجبور شد به اسکاتلند برگردد و از آنجا هم او را به لندن منتقل کردند. پنج سال در لندن ماند. در اینجا بود که با خود فکر کرد به خدا اعتقاد دارد اما هیچ کاری برای پرستیدن او انجام نمی‌دهد و الآن زمان آن است که کاری صورت دهد. او می‌گوید: «هیچ کس مرا مجبور به دین خاصی نکرد. من همیشه فکر می‌کردم که عیسی مسیح نیز یکی از پیامبران خداست و نه خود خدا و اینجا بود که فهمیدم دین اسلام تنها و بهترین دین برای من است. رفتن کشور به سمت انحطاط و سراشیبی و پول پرستی من را آزار می‌داد بنابراین من تصمیم گرفتم به یک کشور فقیر آفریقایی بروم. خودم هم آدم ثروتمندی نبودم اما از طریق یک معامله اینترنتی مغازه ای را در سومالی خریدم جایی که برادرم در آنجا دکتر بود و من با آنجا خیلی غریبه نبودم». صاحب قبلی کافه ای که خریدم مسلمان بود و او بود و مرا به مراکز اسلامی در سومالی معرفی کرد. من چند بار به آنجا رفتم و با آن‌ها صحبت کردم تا اینکه در روز دهم ژوئن سال ۲۰۰۸ شهادتین را گفتم و مسلمان شدم و این بهترین کاری بود که تا کنون انجام داده‌ام. بخشی از ویدیوی این مصاحبه در ذیل می‌آید: 

کد ویدئو برای استفاده در وبلاگ یا سایت شما:

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.