مناظرات ابوحنیفه و مؤمن الطاق
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ محمد بن علی بن النعمان بن أبی طریفة بَجَلی کوفی، ابوجعفر احول، محدّث، متکلّم، فقیه و شاعر امامی مذهب [1] و یکی از دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) است که در مکتب فقهی ائمه اطهار رشد کرده و از شاگردان برجسته امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) به شمار میرود. امام صادق (علیه السلام) در رابطه با او فرمودهاند: «أربعة أحب الناس إلی أحیاء و أمواتا برید بن معاویة العجلی و زرارة بن أعین و محمد بن مسلم و أبو جعفر الأحول أحب الناس إلی أحیاء و أمواتا. [2] چهار نفر هستند که محبوبترین مردم نزد من به حساب میآیند، برید بن معاویة العجلی و زرارة بن أعین و محمد بن مسلم و أبو جعفر الأحول (مؤمن الطاق)، اینها چه زنده باشند و چه مرده محبوبترین مردم نزد من هستند.»
او در اواسط قرن دوم هـ در بازاری موسوم به «طاق المحامل» در شهر کوفه به پیشه صرافی مشغول بود و لقب گرفتن او به «مؤمن الطاق» و «صاحب الطّاق» یا «طاقی» ریشه گرفته از محل کسب اوست که «طاق المحامل» نام داشته است. دکانش محل مراجعه مردم جهت تبادل درهم و دینار بود و چون در تشخیص درهم و دینار معیوب مهارت خاصی داشت به خاطر این خصیصه ویژه او را شیطان الطاق میگفتند و گفته شده اولین کسی که این لقب را به او داد ابوحنیفه بوده [3] و او باعث شیوع این لقب برای او شده است و مخالفینش نیز تا به امروز این لقب را برای او استفاده میکنند. اما در مقابل، دوستداران او و در رأس آنها هشام بن حکم برای او لقب مؤمن الطاق را برگزیدند و در صدد رفع نقیصهای برآمدند که مخالفین برای اثبات آن تلاش میکردند. [4]
خصیصه مهم مؤمن الطاق در بین اصحاب ائمه قدرت ویژهای بود که در مناظره با مخالفان داشت و پاسخهای کوبندهای به طرف مقابلش در بحث و مناظره میداد. بعضی از مناظرات او در تاریخ ماندگار شده است، نظیر مناظراتی که بین او و ابوحنیفه در گرفته و ابوحنیفه در همه آنها شکست خورده است، هر چند بعضی میخواهند با تحریف تاریخ و کم و زیاد کردن این مناظرات طوری جلوه دهند که پیروز علی الاطلاق در مناظرات بین این دو، ابوحنیفه بوده است. مناظرات او با ابوحنیفه علاوه بر جهت علمی و محتوایی، از جهتی دیگر هم حائز اهمیت بوده و آن اینکه غالباً این مناظرات با طعنه و طنز همراه بوده و تحیر ابوحنیفه را به دنبال داشته است، که در این مختصر به بعضی از آنها اشاره میکنیم.
اسد حیدر در کتابش با نام الامام الصادق و المذاهب الاربعه به نقل از تاریخ بغداد آورده است: «ابوحنیفه خطاب به مؤمن الطاق گفت: شما شیعیان معتقد به رجعت میباشید؟ مؤمن الطاق گفت: بلی، ابوحنیفه جواب داد، پس اینک هزار درهم به من عطا کن تا پس از رجعت هزار دینار به تو بازگردانم. مؤمن الطاق جواب داد: ضامنی بیاور تا ضمانت کند به صورت انسان رجعت میکنی نه به صورت خـوک.»[5] لطـافت این جواب در این نکته است که ابوحنیفه میخواست عقیده شیعیان نسبت به رجعت را به تمسخر بگیرد، در حالیکه مؤمن الطاق با یک جواب دندانشکن عقیده او مبنی بر تناسخ را به باد استهزاء گرفت و با این جواب ابوحنیفه متحیر شد.
یکی دیگر از شبهات ابوحنیفه که توسط مومنالطاق پاسخ داده شد، شبههای است که الآن نیز وهابیت بر ضد تشیع آنرا مطرح میکنند و با این نوع از شبهات قصد تخریب کیان تشیع و بیاعتقاد کردن مردم نسبت به این مذهب حقّ را دارند. ابوحنیفه به مؤمن الطاق گـفت: اگـر واقعاً علی بن ابی طالب (علیه السّلام) پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حقّی داشت چرا حقّ خود را مطالبه نکرد؟ مؤمن الطاق از روی طنز پاسخ داد: میترسید جنیّان او را بکشند هـمان گـونه که سعد بن عباده را کـشتند![6]
لطافت این پاسخ در این است که سـعد بن عباده از بزرگان انصار بود و پس از جریان سقیفه مخالفت خود را با خلافت ابوبکر ابراز داشت و در خلافت عمر نیز بر عقیده خود ماند و خلافت را حق او نمیدانست، او در مقام اعتراض به خلافت عمر راهی زمینهایش در شام شد اما در بیابانهای اطراف مدینه در سال پانزده هجری در پنجاه و شش سالگی به دست خالد بن ولید، مأمور عمر کشته شد. اما طرفداران خلیفه وقت به منظور پیشگیری از مقابله انـصار، بین عامه مردم شایع کردند، او توسط جنیان به قتل رسیده است. مناظره دیگری که بین مؤمن الطاق و ابوحنیفه در گرفت و در آن مؤمن الطاق پیروز شد و باعث تحقیر ابوحنیفه گردید مناظرهای است که زمان آن اندکی پس از شهادت امام جعفر صادق (علیه السّلام) است. در این مناظره که شروع کننده آن ابوحنیفه بود، به مؤمن الطاق گفت: «امامِ تو از دنیا رفت. وی پاسخ داد: بلی، لیکن امام تو تا روز قیامت زنده خواهد بود.»[7] لطافت و نکته این مناظره در اشاره مؤمن الطاق به آیـهای از قـرآن است که درباره شیطان میگوید: «قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرین اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ المَعْلُومِ [الحجر/37،38] فرمود: تو از مهلت یافتگانی! تا روز وقت معیّن». بعضی از طرفداران ابوحنیفه خواستهاند این مناظره را به نفع ابوحنیفه مصادره کنند و در همین راستا دست به تحریف محتوایی این روایت زدهاند، اما چون در این کار تخصّص نداشتهاند، با یک تحریف مضحک بر درجهٔ طنز این مناظره افزودهاند.
احمد طاش در کتاب مفتاح السعادة به نقل از مرغینانی نقلی از این مناظره آورده است که: «أن الإمام اجتمع مع شیطان الطاق فی الحمام، فقال للإمام: أستاذکم مات فاسترحنا منه، و کان قریب العهد بموته، قال الإمام: أستاذنا یموت، و أستاذکم من المنظرین إلی یوم الوقت المعلوم، فتحیر الرافضی و کشف عورته، أغمض الإمام بصره. [8] روزی امام (ابوحنیفه) و شیطان الطاق (مؤمن الطاق) با هم در حمام رو به رو شدند، پس به امام گفت: استاد شما مرد و ما از او راحت شدیم (این قضیه از جهت زمانی نزدیکِ به شهادت امام صادق بوده) امام گفت: استاد ما مرد و استاد شما از منظرین است تا روز وقت معلوم، پس رافضی (مؤمن الطاق) متحیر ماند و از این تحیر کشف عورت کرد و امام (از خجالت) چشمانش را بست.»
در نقد این نقل از ماجرای مناظره ابوحنیفه با مؤمن الطاق باید بگوییم کسانیکه دست به این تحریف زدهاند باید نزد بعضی از متخصصین این فن مانند ابوهریره تعلیم میدیدند تا مرتکب این اشتباهات فاحش نشوند، در این نقل ابوحنیفه از امام صادق (علیه السلام) به «استاذنا» تعبیر کرده است در حالیکه نزد محدثین مورخین شیعه و سنی واضح است، اگر بین این دو کسی بخواهد ادعا کند که امام صادق (علیه السلام) استادش بوده، آن شخص مؤمن الطاق است که امام صادق در شأن او روایاتی دارند که در ابتدا به یکی از آنها اشارهای داشتیم، نه ابوحنیفه که با حضرت در اصول و فروع دین اختلاف داشتند و از ایشان نسبت به ابوحنیفه مذمتهایی وارد شده است.
نقد دوم ما بر نقل مفتاح السعادة این است که در کلام عرب اگر گفته میشود «فلانً کشف عورته» یعنی فلانی آبرویش رفت و رسوا شد نه اینکه به صورت فیزیکی کشف عورت کرده باشد و پس از اینکه در محفلی از جهت علمی مغلوب شود لباسش را از تن بیرون آورد یا دامن لباس عربیش را بالا بزند و عورتش را نمایان کند؛ این نکتهای است که جاعلین و متصرفین در این نقل از آن غافل بودهاند و با آوردن این جمله مرتکب اشتباهی فاحش شدهاند، و الا افراد پست و دونشأن هم پس از رسوایی در بحث، دست به چنین کاری نمیزنند، چه برسد به فردی عالم و با کمالات مثل مؤمن الطاق که بزرگان علم سیرهنویسی و تراجم در مدح او سخنها راندهاند.
داستانی دیگر که در رابطه با مناظرات مؤمن الطاق با ابوحنیفه نقل شده است داستانی است که مرحوم شوشتری در کتاب مجالس المومنین آورده است، او نقل میکند: «روزی ابو حنیفهٔ کوفی با اصحاب خود در یکی از مجالس نشسته بود که ابو جعفر (مؤمن الطاق) از دور پیدا شده متوجه جانب ایشان شد و چون ابو حنیفه را نظر بر او افتاد از روی تعصب و عناد با اصحاب خود گفت که «قد جاءکم الشیطان» یعنی شیطان بهسوی شما آمد، ابو جعفر چون این سخن بشنید و نزدیک رسید این آیه را بر ابو حنیفه و اصحاب او خواند که «اَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا [مریم/83] آیا ندیدی که ما شیاطین را بهسوی کافران فرستادیم تا آنان را شدیداً تحریک کنند؟»»[9]
در اینجا نیز مؤمن الطاق چون فهمیده بود ابوحنیفه او را به لقبی که مخالفین بر او نهاده بودند خوانده، از باب جدل وارد شد و با این آیه قرآن او را از کافرانی خواند که شیاطین به سمتشان فرستاده شدهاند.
علامه مجلسی نیز در بحار الانوار در نقل این مناظرات به چند قضیه اشارده کرده است که یکی از آنها ابن داستان است: «کَانَ أَبُو حَنِیفَةَ یَوْماً آخَرَ یَتَمَاشَی مَعَ مُؤْمِنِ الطَّاقِ- فِی سِکَّةٍ مِنْ سِکَکِ الْکُوفَةِ- إِذَا بِمُنَادٍ یُنَادِی مَنْ یَدُلُّنِی عَلَی صَبِیٍّ ضَالٍّ- فَقَالَ مُؤْمِنُ الطَّاقِ أَمَّا الصَّبِی الضَّالُّ فَلَمْ نَرَهُ- وَ إِنْ أَرَدْتَ شَیْخاً ضَالًّا فَخُذْ هَذَا عَنَی بِهِ أَبَا حَنِیفَةَ. [10] یک روز ابو حنیفه با مؤمن طاق در یکی از بازارهای کوفه گردش میکرد، شخصی فریاد میزد چه کسی بچهای که گمشده است میشناسد و دیده است؟ مؤمن الطاق گفت: بچه گمشدهای را ندیدم؛ ولی اگر پیر گمراه میخواهی بیا و ابوحنیفه را بـگیر!»
پینوشت:
[1]. خویی، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز نشر الثقافه الاسلامیه، ج 17 ص 33
[2]. محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، قم: آل البیت، ج 2 ص 243
[3]. ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت، ج 5 ص 301
[4]. همان
[5]. اسد حیدر، الإمام الصادق و المذاهب الأربعة، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، ج 2 ص 73
[6]. علامه مجلسی، بحار الانوار، تهران: اسلامیه، ج 47 ص 399
[7]. محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، قم: آل البیت، ج 2 ص 426
[8]. احمد طاش کبری زاده، مفتاح السعاده، بیروت: دار الکتب العلمیة، ج 2 ص 184
[9]. نورالله شوشتری، مجالس المومنین، تهران: اسلامیه، ج 1 ص 354
[10]. علامه مجلسی، بحار الانوار، تهران: اسلامیه، ج 47 ص 400
دیدگاهها
babak
1393/12/29 - 19:34
لینک ثابت
مقاله شما هم جالب بود و هم
رضایی رافضی
1403/03/13 - 03:50
لینک ثابت
درود خداوند بر مومن طاق و
افزودن نظر جدید