ابوحنیفه و حمایت از محمد بن عبدالله (نفس زکیّه)

  • 1393/12/24 - 10:10
افرادی که در صدد اثبات ارادت و محبت ابوحنیفه به اهل بیت هستند به ادله‌ای استناد کرده‌اند که یکی از آن ادله حمایت او از محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علي بن ابيطالب (عليهما السلام) معروف به «نفس زكيه» و برادرش ابراهیم بن عبدالله است که در مدينه عليه منصور عباسي قيام كردند. در رابطه با حمایت ابوحنیفه از محمد نفس زکیّه...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شخصیت‌های مهم اهل سنت که در رابطه با او حرف و حدیث‌های زیادی در کتب تاریخی و روایی اهل سنت ذکر شده، نعمان بن ثابت معروف به ابوحنیفه است. یکی از محورهای بحث در رابطه با ابوحنیفه مسأله محبت او به خاندان نبوت و اهل بیت است که هر طرف این ماجرا طرفداران و مخالفینی را به خود اختصاص داده است. بعضی از یک سو کوشیده‌اند محبت او به اهل بیت را اثبات کنند و از این افراد، هستند کسانی که تا سر حدّ نسبت دادن شیعه‌گری به او پیش رفته‌اند و از سویی دیگر بعضی در مسیر مقابل قدم برداشته و قائلند او بویی از محبت اهل بیت نبرده و در فرصت‌ مقتضی رفتارهایی دالّ بر ضدیت با اهل بیت نیز از خود نشان داده است.

افرادی که در صدد اثبات ارادت و محبت او به اهل بیت هستند به ادله‌ای استناد کرده‌اند که یکی از آن ادله حمایت او از محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علي بن ابيطالب (عليهما السلام) معروف به «نفس زكيه» و برادرش ابراهیم بن عبدالله است که در مدينه عليه منصور عباسي قيام كردند. ابوالفرج اصفهاني در مقاتل الطالبیین در رابطه با حمایت ابوحنیفه از محمد بن عبدالله و ابراهیم بن عبدالله آورده است: «كان أبو حنيفة يجهر في أمر إبراهيم جهرا شديدا، ويفتي الناس بالخروج معه.[1] ابوحنیفه در کمک به قیام ابراهیم بسیار کوشید و در این راه فتوا به خروج در معیت او داد.» يا خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد آورده است: «قال لي أبو إسحاق الفزاري جاءني نعي أخي من العراق وخرج مع إبراهيم بن عبد الله الطالبي فقدمت الكوفة فأخبروني أنه قتل وأنه قد استشار سفيان الثوري وأبا حنيفة فأتيت سفيان أنبئه مصيبتي بأخي وأخبرت انه استفتاك قال نعم قد جاءني فاستفتاني فقلت ماذا أفتيته قال قلت لا آمرك  بالخروج ولا أنهاك قال فأتيت أبا حنيفة فقلت له بلغني ان أخي أتاك فاستفتاك قال قد أتاني واستفتاني قال قلت فبما افتيته قال افتيته بالخروج.[2] ابو اسحاق فزاري گفت که خبر مرگ برادرم از عراق به من رسيد كه با ابراهيم بن عبدالله خروج كرده بود. وقتی به كوفه آمدم باخبر شدم كه با ابوحنيفه و سفيان ثوري مشورت كرده است، نزد ابوحنيفه آمدم و از او پرسيدم: آيا از تو استفتاء كرده بود؟ گفت: بلی، گفتم چه فتوا دادی؟ گفت: فتوا دادم كه قيام كنند.»

عده‌ای که از حمایت ابوحنیفه از نفس زکیه و برادرش ابراهیم برای اثبات محبت او به اهل بیت استفاده می‌کنند با کنار هم گذاشتن چند مقدمه به این نتیجه رسیده‌اند که او از مدافعان حریم اهل بیت و حامی ایشان بوده است؛ آن‎ها می‌گویند نفس زکیه نواده امام معصوم بوده و نسبش با دو واسطه به امام حسن (علیه السلام) می‌رسد و ابوحنیفه با ایستادن در مقابل منصور عباسی و حمایت از نفس زکیه و برادرش با به جان خریدن خطرات این حمایت، محبت خود به اهل بیت را اثبات کرده است و حتی بعضی معتقدند ابوحنیفه جانش را نیز در این راه داده است چون اعتقاد دارند منصور عباسی به خاطر همین حمایت، او را به قتل رسانده است. لذا کسانی‌که می‌خواهند با این استدلال محبت او را به اهل بیت اثبات کنند باید به صورت جداگانه برای هر یک از این مقدمات دلائل قانع کننده‌ای ارائه دهند. ما در این مقاله فارغ از اثبات اصل حمایت ابوحنیفه از محمد بن عبدالله و ابراهیم بن عبدالله و قبول این مقدمه که او مدافع محمد و ابراهیم بوده است، در صدد بررسی صغرای این استدلال هستیم که آیا محمد و ابراهیم که هر دو از نوادگان امام معصوم بوده‌اند، در مسیر اهل بیت قدم بر می‌داشتند تا حمایت از آن‌ها حمایت از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محسوب شود یا این‎که مسیرشان متفاوت از صراط امامت و در مقابل امام معصوم بوده است؟

در کتاب شریف کافی که از معتبرترین کتب نزد شیعه محسوب می‌شود روایتی مفصل در این رابطه آورده شده است که در این مجال مختصر به ذکر قسمت‌هایی از آن بسنده می‌کنیم. در این روایت موسی بن عبدالله که برادر محمد نفس زکیه باشد می‌گوید: «چون پدرم شروع كرد براى محمد بيعت گيرد، گفت: من فكر می‌كنم تا جعفر بن محمد (عليهما السلام) را نبينم اين كار درست نشود».[3] پس عبدالله نزد حضرت آمد و به ایشان گفت محمد را به عنوان مهدی تأیید کنید و برای این کار سه مرتبه خدمت حضرت رسیدند و حضرت مخالفت خود را با این‌ها ابراز داشتند و آن‌ها را از این کار نهی کردند و در جلسه آخر وقتی دیدند نصیحت‌هایشان در این‌ها تأثیری ندارد در توصیف محمد بن عبدالله نفس زکیه فرمودند: «فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاهُ أَشْأَمَ سَلْحَةٍ أَخْرَجَتْهَا أَصْلَابُ الرِّجَالِ إِلَى أَرْحَامِ النِّسَاءِ وَ اللَّهِ إِنَّهُ الْمَقْتُولُ بِسُدَّةِ أَشْجَعَ بَيْنَ دُورِهَا وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي بِهِ صَرِيعاً مَسْلُوباً بِزَّتُهُ بَيْنَ رِجْلَيْهِ لَبِنَةٌ وَ لَا يَنْفَعُ هَذَا الْغُلَامَ مَا يَسْمَع.[4] پس به خدا قسم من او را نامبارك‌ترين نطفه‌‏اى ميدانم كه صلب مردان بر رحم زنان ريخته است (زيرا به ناحق ادعاء امامت كرد و موجب كشته شدن و حبس و ذلت خویشان و امامِ زمانش گرديد) به خدا كه او در ميان خانه‌‏هاى سده اشجع كشته مى‌‏شود، گويا اكنون او را برهنه و روى خاك افتاده مى‌‏بينم كه خشتى ميان دو پايش هست، و اين جوان هم هر چه بشنود سودش ندهد.»

این تعابیری است که امام صادق (علیه السلام) در رابطه با وجود پست و دونِ نفس زکیه به کار برده‌اند و از نطفه او به «سلحة» تعبیر کرده‌اند که در لغت به معنای غائط پرندگان آمده است[5] و به پدر او خطاب کرده‌اند که نطفه او پلیدترین کثافتی است که اصلاب مردان در ارحام زنان قرار داده‌اند. حال با توجه به تعابیری که نسبت به محمد بن عبدالله (نفس زکیه) از امام صادق (علیه السلام) رسیده است، آیا می‌توان حمایت از چنین شخصی را از مصادیق محبت اهل بیت عصمت و طهارت قرار داد و قائل شد ابوحنیفه که از او دفاع کرده است و بر جهاد در رکاب او فتوا داده است، از محبین اهل بیت شمرده می‌شود؟

کسی که در طول حیاتش اعمالی از او سر زده که هیچ‌یک مورد رضایت امام زمانش نبوده و در روایات متعددی آمده که مورد نفرین حضرت قرار گرفته و بارها باعث بی احترامی و توهین به حضرت شده است، هر چند از خویشان و اقوام حضرت باشد، اما مانند بسیاری از اقوام نزدیک حضرات معصومین که با آن‌ها دشمنی کردند و از در خصومت وارد شدند، محمد بن عبدالله نیز با چنین خصوصیات و توصیفاتی که در روایات و تواریخ برای او ذکر شده است از دشمنان اهل بیت به شمار می‌آید و حمایت از او اگر دشمنی با اهل بیت محسوب نشود، قطعا دوستی و محبت هم به حساب نمی‎آید؛ لذا نمی‌توان گفت چون ابوحنیفه از محمد بن عبدالله که نوه امام حسن مجتبی (علیه السلام) و عموزاده امام صادق (علیه السلام) بوده حمایت کرده است پس او از محبین و دلدادگان این خاندان محسوب می‎شود.

پی‌نوشت:

[1]. أبو الفرج الأصبهاني، مقاتل الطالبيين، بیروت: دارالمعرفة، ص 310
[2]. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بيروت: دار الكتب العلمية، ج 13 ص 397
[3]. شیخ کلینی، کافی، تهران: اسلامیه، ج 1 ص 359
[4]. همان، ص 360
[5]. فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرين، تهران: مرتضوی، ج‏ 2 ص  374

   

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.