تطبیق گفتار پیامبر به وهابیت در کتب اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از پیامبر بزرگ اسلام روایات گوناگونی نقل شده که برخی از روایات آن جای بس تأمل را دارد، روایاتی که واقعیت حوادث روزگار را به صورت کنایه و یا آشکار به تصویر میکشد و این روایات وارده گفته نشد، مگر اینکه مردم راه را از چاه تشخیص دهند و متوجه وقایع و حوادث آن باشند. و از طرف دیگر کسانی که اهل مطالعه و تحقیق هستند هم بدانند، که دین اسلام آخرین دین و بهترین ادیان الهی میباشد، هر چند این دین خاتم به مذاهب مختلفی تقسیم شد، اما به اتفاق تمام مذاهب موجود در این دین، پیامبر عظیم الشان اسلام گفتارش مطابق با واقعیت و از معجزات الهی است. منتها کدام مذهب به حق و حقیقت نزدیکتر است، را باید از کتابهای موجود و نقل قول علما و دانشمندان این مذاهب دید و شنید،
در کتاب صحیح بخاری که به ادعای خود اهلسنت، اصح کتاب بعد از قرآن میباشد، از عبدالله بن عمر روایت نموده: «عن ابن عمر قال اللهم بارک لنا فی شامنا، اللهم بارک لنا فی یمننا، قالوا، و فی نجدنا، قال اللهم بارک لنا فی شامنا، اللهم بارک لنا فی یمننا، قالوا یا رسول الله و فی نجدنا؟ فأظنّه قال فی الثالثة: هناک الزلازل و الفتن، و بها یطلع قرن الشیطان [1] یعنی عبدالله بن عمر گفت پیامبر فرمودند: خدایا منطقه شام و یمن را بر ما مبارک بگردان! صحابه تا سه مرتبه سؤال کردند: ای رسول خدا! پس منطقه نجد چه میشود؟ بعد ابن عمر میگوید، گمان کنم در مرتبه سوم بود که حضرت فرمود: سرزمین نجد سرزمین زلزلهها و فتنههاست و از همان جا شاخ شیطان ظهور میکند.»
ذیل این حدیث از پیامبر در کتاب صحیح بخاری، عینی یکی دیگر از علمای بزرگ اهلسنت در کتاب خود شرح بر بخاری مینویسد: «والمراد به نجد یطلع قرن الشیطان أیّ، امّته وحزبه [2] یعنی مراد از نجد همان شاخ شیطان، حزب و گروه او میباشد.» (اشاره به فروپاشی عقاید این گروه در آخر الزمان است، لذا اگر کمی دقت کنیم در زمان کنونی، در جغرافیای خاورمیانه خصوصاً سرزمین عربستان و برخی کشورهای اطراف آن، احزاب و گروههایی وجود دارند، که داعیه اسلامی سر میدهند، اما عملاً با اسلام پیامبر اکرم فاصله دارند، چرا که افکار شیطانی و هواهای نفسانی آنان باعث گردیده که فتنهها و درد سرها از این مناطق سر بر آورد و پیامبر از آنها تعبیر به شاخ شیطان کنند).
و در همین رابطه روایت دیگری از رسول خدا در صحیح بخاری به نقل از ابو سعید خدری آمده است که میگوید: «یخرج ناس من قبل المشرق و یقرءون القرآن لا یجاور تراقیهم، یمرقون من الدین کما یمرق السّهم من الرمیّه، ثم لا یعودون فیه حتی السهم الی فوقه. قیل ما سیماهم: قال سیماهم التحلیق، او قال: التسبید ...[3] یعنی افرادی در مشرق زمین خواهند آمد که قرآن را تلاوت میکنند، اما تا حلق و حنجرهی آنان بیشتر تجاوز نمیکند، و از قرآن بهرهای نمیبرند، این گروه همان گونه از دین خارج میشوند که تیر از کمان خارج شده و دیگر به کمان بازنمیگردد، از پیامبر سؤال کردند: این فرقه چه خصوصیات و نشانهای دارند؟ حضرت در جواب فرمودند: از نشانههای این گروه سرهای تراشیده و محاسن بسیار بلند است...». لذا در زمانهای گذشته گروهی با این خصوصیت وجود داشتند، بدون تراشیدن موی سر، که مرام صوفیگری و درویش مسلک بودند، اما به مانند اینها نبودند، بلکه اعتقادات آنها حداقل اگر در مسیر اسلام نبود، به ضرر اسلام هم کاری انجام نمیدادند، و حال آنکه گروه وهابیت تمام اسلام را بازیچه دست خود و افکار پلیدشان قرار دادهاند، و اسلام را در نزد جهانیان منفور جلوه میدهند.
و چه زیبا این عالم سنی حق را بیان نمود و انصاف را رعایت کرد و چهره واقعی وهابیت را روشن ساخت، او یکی از مفتیان مکه به نام (زینی دحلان) است که با اشاره به این روایت میگوید: «ففی قوله سیماهم التحلیق و ... تصریح بهذه الطائف [4] یعنی تصریح پیامبر به این خصوصیات (تراشیدن و ...) از این گروه، نشانه بارزی است بر یکی از شاخصههای فرقه وهابیت، که تنها فرقهای هستند که به پیروان خود دستور میدهند سر خود را بتراشند و محاسن خود را بگذارند و این صفت در هیچ یک از فرقه های خوارج، بدعت گذاران قبل از وهابیت دیده نشده ...». و یا یکی دیگر از مفتیان منطقه زبید به نام سید عبدالرحمن اهدل میگوید: «لا حاجة إلی التألیف فی الرّد علی الوهابیة بل یکفی فی الردّ علیهم قوله (صلی الله علیه و سلم) سیماهم التحلیق، فإنه لم یفعله أحدٌ من المتبدعه غیرهم ...[5] یعنی در نقد عقاید وهابیت نیازی به تألیف کتاب نیست، بلکه همین حدیث پیامبر که از خصوصیات این فرقه (سر تراشیدن، محاسن بلند گذاشتن و ...) را معرفی کرده، برای بطلان عقاید آنها کفایت میکند، چون غیر از وهابیت هیچ یک از فرقههای بدعتگذار این خصوصیت را نداشتهاند».
نتیجه اینکه با وجود گفتار پیامبر در مورد این گروه میتوان صدق گفتار حضرت را دریافت، و آن را تطبیق به این گروه ضاله کرد، که تمام شواهد دلالت بر آنها میکند، و این خود حقانیت شخص پیامبر خاتم و دین اسلام را به جهانیان میرساند، باشد تا ادیان دیگر الهی به این دین چنگ زنند و رستگار شوند انشاء الله.
پینوشت:
[1]. صحیح بخاری، بیروت دار النشر، (1407-1987)، تحقیق مصطفی البغاء، باب ما قیل الزلازل و الآیات، ج 1 ص 351 ح 990.
[2]. عمدة القاری، عینی، بیروت، دار النشر، (1407-1987)، ج 7 ص 59.
[3]. صحیح بخاری، بیروت دار النشر، (1407ـ1987)، کتاب التوحید، باب 57 ج 6 ص 2748 ح 7123.
[4]. فتنة الوهابیة، احمد بن زینی دحلان، استامبول، ترکیه، مرکزالابحاث العقائدیه، (1399 ه.ق، 1978 م)، ص 19
[5]. همان.
دیدگاهها
پورصدوقی
1394/11/25 - 08:27
لینک ثابت
عالی بود.خدا قوت .آیا این
افزودن نظر جدید