نقدی بر کتابت گاتها ؛ وقتی اهریمن سخنان اهورامزدا را نوشت!

  • 1392/06/03 - 12:13
موبدان زرتشتی چون در عصر حاضر خود را از توجیه بخش عظیمی از آموزه های کتاب مقدسشان ناتوان دیده اند، مدعی شده اند که این متون تاریخی و عقیدتی توسط عده ای خائن و حتی کسانی که دشمن زرتشت بوده اند، نوشته شده است. این افراد با نسبت دادن خیانت و دروغ به شخصیت های تاریخی و حتی رهبران زرتشتی گری، ناخواسته سند اوستا و حتی گاتها که بخشی از اوستا است را به نازل ترین...

پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ موبدان زرتشتی چون در عصر حاضر  خود را از توجیه بخش عظیمی از آموزه های کتاب مقدسشان ناتوان دیده اند، مدعی شده اند که این متون تاریخی و عقیدتی توسط عده ای خائن و حتی کسانی که دشمن زرتشت بوده اند، نوشته شده است. این افراد با نسبت دادن خیانت و دروغ به شخصیت های تاریخی و حتی رهبران زرتشتی گری، ناخواسته سند اوستا و حتی گاتها که بخشی از اوستا است را به نازل ترین و بی ارزش ترین درجه ی ممکن رساندند. چه اینکه یقیناً نویسندگان و مکتوب کنندگان گاتها، نبودند مگر همانانی که موبد کوروش نیکنام برای توجیه یک مسئله ی جزئی آنان را خائن و دشمن زرتشت نامید! آری؛ موبد کوروش نیکنام در مقاله ی « جایگاه وندیداد در فرهنگ و ادبیات اوستا » وقتی از توجیه تعالیم وندیداد ناتوان گردید، مدعی شد که نویسندگان وندیداد همان مغان مادی و... بودند که در حقیقت دشمنان زرتشت بودند. آنان در زمان زرتشت به خاطر رسیدن به منافع، خود را شبیه به یاران زرتشت درآوردند و پس از زرتشت با رویکردی خائنانه توانستند افکار گذشته ی خود را در دین زرتشتی وارد نمایند. ایشان معتقدند که این مغان برای نهادینه کردن اندیشه های خود در جامعه زرتشتی در ابتدای تعالیم خود به دروغ نام اهورامزدا و زرتشت را نیز نوشتند تا بین مردم نفوذ و مقبولیت یابند. ایشان از قول نیبرگ، دانشمند خاورشناس سوئدی می گویند: « دین زرتشت ابتدا در میان قوم ماد و سپس در بین قوم پارس گسترش یافته باشد. از آثار برجامانده چنین بر می آید که مغان قوم ماد با کنجکاوی بسیار و نگرش سیاسی خود، هنگامی که ازسوی آیین زرتشت متوجه خطر شدند به زودی خود را از هواداران متعصب دین زرتشت معرفی کردند و از آنجا که مغان در میان اقوام و قبیله های ماد آن زمان در جایگاه پیشوای دینی قرار داشته و برگزاری مراسم آیینی را خودشان انجام می دادند و آن را پُشت درپشت به ارث برده بودند، گرایش آنان به اندیشه زرتشت از نظر برداشت و دید مردم طبیعی جلوه کرده بود. به این ترتیب سیاست و پیش بینی مغان درست بود زیرا آنان در دین جدید پا گرفته در سرزمین ایران، جایگاه و موقعیت پیشین خود را همچنان حفظ کردند وبه تدریج تمام باورها، سنت ها، آداب و رفتار خود را به نام آموزش های زرتشت به دین تازه وارد کردند. به این شکل دین زرتشتی و آموزه های پیام آور آن در راه گسترش و تغییرات پس از آن تحت نفوذ مُغان قرار گرفت.» [1] روشن است که بر اساس آنچه ایشان فرمودند، رهبری دینی جامعه زرتشتی پس از زرتشت دگربار به دست همان کسانی افتاد که زرتشت سالیانی دراز با آنان مبارزه کرد. حال که موبد کورش نیکنام و البته بسیاری از دیگر موبدان چنین می پندارند ، تاریخ را بررسی می کنیم تا ببینیم چه کسانی مصداق « مغان » و « منحرف کننده ی آموزه های دین زرتشتی در گذر تاریخ » هستند. نکته ی قابل توجه اینجاست که مطمئناً اوستا قبل از عصر هخامنشیان مکتوب نبود .

به عقيده استاد فقيد عباس اقبال، آريايیان وقتى كه به ايران آمدند، خط و كتابت نداشتند. ولى پس از تشكيل دولت هخامنشى و تحت امر آوردن ملل صاحب خط مثل آرامی ها ، آشوری ها ، بابلی ها و اقوام مصرى و يونانى و فنيقى ، حكومت هخامنشى به حكم احتياج ، پس از وارد كردن تغييراتى در بعضى از خطوط معموله ، خط ميخى و خط آرامى را برگزيد. خط آرامى در معاملات تجارتى و براى نوشتن سكه‏ ها و اسناد روى كاغذهاى پوستى به كار مى‏رفت.[2] یان ریپکا خاورشناس مشهور ، متوفای 1968 میلادی در  « تاريخ ادبيات ايران از دوران باستان تا قاجاريه » می گوید : « راجع به منشأ و تاريخ اوستا فقط چند گزارش كوتاه در سنت‏ هاى ايرانى براى ما باقى مانده است. بنا بر آنچه گفته مى‏شود تعليمات پيامبر را جاماسپ‏ که داماد و شاگرد و جانشين او بود ، يادداشت كرده است. از روى نسخه اوليه كه با آب زر بر پوست گاو نوشته شده بود ، دو نسخه رسمى رونويس شده و در خزانه شاه نگه‏دارى مى‏شد؛ ولى اين دو نسخه بلافاصله پس از تهاجم اسكندر كبير از دست رفت. قطعات پراكنده،  گويا بعداًبه دستور بلاش، پادشاه اشكانى، و اردشير اول پاپكان ( 224 - 241 ميلادى) بنيان‏گذار سلسله ساسانى، جمع‏آورى شده است. در مورد نخستين نگارش اوستا در عهد ساسانيان، در روايات، از تنسر ، كه يك مغ فرزانه اوستاشناس بود سخن مى‏رود ولى اين مجموعه كه مرتب‏كننده آن موبدى به نام آتورپات، پسر مهرسپند ( آذرباد مهراسپندان ، مقارن 340 ميلادى) بود ، فقط در زمان شاپور دوم ( 309 - 379 ميلادى ) از لحاظ دينى رسميت يافت.» [3] استاد حسن پیرنیا می گوید : « آوستا را گشتاسب يا دارا پسر دارا در دو نسخه بر یکصد و بیست هزار پوست گاو با مركبى از طلا نويسانده، يكى را در گنج شاپيگان و ديگرى را در خزانه استخر گذارد. » [4] یان ریپکا نیز درباره ی اوستای زمان هخامنشیان می گوید که اسكندر كبير پس از پيروزى ، دستور داد يكى از نسخه‏ها را سوزانده ديگرى را به زبان يونانى ترجمه كنند. [5] وی می افزاید : « اردشير اول پس از نشستن به اريكه شاهى به جمع‏آورى و تكميل آن فرمان داد و موبد تنسر را به انجام اين مهم گماشت. بنا به روايت ديگرى، ويشتاسپ دستور داد اسناد دينى را جمع‏ آورى كنند و به فرمان دارا دو دست‏نويس نمونه، كه در بالا بدان اشاره شد، از آن تهيه گشت. بعدها ، باقى‏ مانده ‏هاى اين كتاب مقدس جمع‏آورى و تكميل شد؛ نخستين‏بار به وسيله بلاش اشكانى، سپس به وسيله تنسر و سرانجام توسط آتورپات مهرسپند. هم‏چنين، ذكر مى‏شود كه خسرو دوم ، معروف به پرويز ، فرمان داد اوستا و زند را از نو تدوين كنند. » [6]

حسن پیرنیا درباره ی سرگذشت اوستا پس از سوزانده شدن توسط اسکندر کبیر می گوید : « آوستاى زمان ساسانيان در قرون بعد، از سينه‏ ها جمع‏ آورى شد، توضيح آنكه پس از آن اختلالى بزرگ در امور دينى ايرانيان مانند امور سياسى پديد آمد و اوضاع چنين بود، تا اينكه بلاش شاه اشكانى امر به جمع‏ آورى آوستا از سينه ‏ها و تدوين آن كرد، ولى اين كار در زمان اردشير اوّل بابكان به دستيارى مؤبدى تـَـنـسـَـر نام انجام شد. » [7] استاد شادروان ابراهیم پورداود ، پدر اوستاشناسی ایران ، نیز درباره ی اوستایی که پس از زمان هخامنشیان تألیف شد ، می گویند که ولخش اشکانی دستور داد تا اوستای پراکنده را از تمام شهرهای ایران جمع کنند . سپس اردشیر پاپکان ، هیربدان هیربد تنسر را مأمور نوشتن اوستا کرد . مطالب اوستا را از فلسفه یونان و هند و ... جمه آوری نمودند و نوشتند ! سپس شاپور دوم پسر هرمزد به دستیاری پیشوای معروف و بزرگ ، آذربد پسر مهراسپند آن اوستا را مرور و تأیید کردند . [8] و ایشان درباره ی هیربد تنسر می گویند : هرپتان هرپت تنسر مأمور جمع آوری اوستا در زمان اردشیر ساسانی بود . تنسر گرچه فرزند یکی از اشراف بود اما دنیا را رها کرده و به خدمت دین پرداخت. [9]

تا اینجا روشن شد که بزرگانی همچون هیربدان هیربد تـَـنسـَـر و آذرباد مهراسپندان در زمان ساسانیان ، اوستا را که به صورت شفاهی و سینه به سینه منتقل می شد ، مکتوب ساختند . اوستایی که شامل بیست و یک نسک بود و از سه بخش گاسانیک ، هاتک مانسریک و داتیک تشکیل شده بود . [10] و نسک های اوستا امروزی همچون وندیداد ، یشتها ، ویسپرد ، و یسنا که مشتمل بر گاتها است ، جزوی از این کتاب بودند. یعنی بزرگانی همچون موبد تنسر و موبد آذرباد مهراسپندان که جزو بزرگترین رهبران دین زرتشتی و اصلی ترین تألیف کنندگان و مکتوب کنندگان اوستا در عصر ساسانیان بودند ، در هنگام ترجمه ی نسک وندیداد ، آن را به اهورامزدا و زرتشت نسبت داده اند و ده ها و صدها مرتبه در صفحاتی گوناگون از اوستا ( صدها بار در متن وندیداد اوستا و بارها در یسنا و ... ) بر این نکته تأکید کرده اند ( که وندیداد سخنان اهورامزدا و زرتشت است و سزاوار ستایش ). و همواره نیز تعالیم وندیداد در طول تاریخی زرتشتی گری ، مورد عمل رهبران و مردم زرتشتی بود. لیکن در نتیجه ی سخن مورد کورش نیکنام ( و بسیاری دیگر از موبدان امروزی ) نویسندگان اوستا - که تعالیم وندیداد و ... را به اهورامزدا و زرتشت نسبت داده اند - جزو مغان مادی و دشمنان زرتشت اصلی زرتشت محسوب می شوند . و جالب تر اینجاست که کتابت گاتها در عصر ساسانیان به دست همین افراد رخ داد ! به زبانی گویا ، یعنی نویسندگان اوستا و حتی مکتوب کنندگان گاتها در عصر ساسانی همان کسانی بوده اند که موبد کورش نیکنام  و ... آن ها را دشمن زرتشت نامیدند ... ! و البته موبدان زرتشتی به خوبی بر این نکته واقف اند لذا تلاش می کنند تا ترجمه هایی غیر علمی و رنگ و لعاب داده شده از گاتها ارائه کنند . برای نمونه اگر ترجمه موبد رستم شهزادی را با ترجمه های علمی و پژوهشی اساتید اوستاشناس ( همچون ژان کلنز ، پرودز اکتور شروو و ... ) مقایسه بنماییم ، کمتر از ده یا بیست درصد شباهت و همسانی میان آن ها مشاهده می کنیم.  

پی نوشت : 

[1]. موبد کورش نیکنام ، مقاله «جایگاه وندیداد در فرهنگ وادبیات اوستا»
[2]. مرتضى راوندى‏ ، تاريخ اجتماعى ايران‏ ، انتشارات نگاه‏ ، تهران‏ ، چاپ دوم ، ‏ج‏1 ص 481  
[3]. يان ريپكا ، تاريخ ادبيات ايران از دوران باستان تا قاجاريه‏ ، ترجمه عيسى شهابى‏ ، انتشارات علمى و فرهنگى‏ ، تهران‏ ، چاپ اول ، ص 35 
[4]. حسن پيرنيا ، تاريخ ايران باستان‏ ، انتشارات دنياى كتاب‏ ، تهران‏ ، چاپ اول‏ ، ج 2 ص 1516
[5]. يان ريپكا ، تاريخ ادبيات ايران از دوران باستان تا قاجاريه‏ ، ترجمه عيسى شهابى‏ ، انتشارات علمى و فرهنگى‏ ، تهران‏ ، چاپ اول ، ص 69
[6]. همان ، ص 69
[7]. حسن پيرنيا ، تاريخ ايران باستان‏ ، انتشارات دنياى كتاب‏ ، تهران‏ ، چاپ اول‏ ، ج 2 ص 1517
[8]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 71
[9]. همان ، ص 73
[10]. همان ، ص 75

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام. پناه میبریم به خدا از تهمتی که به ما زدید. آنچه گفته شد متکب بر سند است. اما شما گرامی؛ آیا اوستا را از سوی زرتشت میدانید؟

حالا چرا زرتشت را بر حق گرفتی و مغان را ناحق.....شاید زرتشت انحراف در دین مغان بوده(بر عکس).....بخصوص که میگن زاده اورشلیم بوده.....پیشنهاد میکنم برای هدایت واقعی به ایین بزرگ مغ معبد شائولین چین رجوع کنید.....

کتابت قرآن را هم معاویه و عثمان انجام دادند که شما می گویید دشمن پیامبر بودند . مطابق نظر مجلسی به اندازه روایات دال بر امامت در دین شما روایت دال بر تحریف قرآن وجود دارد و علمای بزرگ شما قرآن را دستپخت عثمان و معاویه می دانند پس اول نگاهی به کتاب تحریف شده طاقچه خانه خودتان بیندازید بعد در کار همسایه پاک دین فضولی کنید .

نقد بر دیدگاه جناب منصور: 1. ده‌ها نفر از صحابه کاتب قرآن بودند. در رأس آنان، علی بن ابی‌طالب، ابی بن کعب و زید بن ثابت و... ای کاش جناب منصور این بزرگان را نادیده نمیگرفتند. ضمن اینکه قرآن رسمی و اصیل، مشهور به روایت حفص از عاصم، ربطی به معاویه ندارد. بلکه از حفص از عاصم و در نهایت از علی بن ابیطالب به ما رسیده است. حتی میتوان به قرآنهای چاپ نهادهای وهابی هم نگاه انداخت تا این اعتراف را از آنان شنید که در پایان قرآن دقیقا این نکته را بیان کردند. 2. جاب منصور، دیدگاه علامه مجلسی را ناقص و تقطیع شده بیان کردند. علامه دو حرف در زمینه تحریف قرآن دارند. یک جا میفرمایند روایت دال بر تحریف قرآن به تعداد روایات امامت است. در جایی دیگر میفرمایند که روایات تحریف قرآن اعتبار ندارند چون هر یک به تنهایی خبر واحد هستند و غالباً ضعیف السند یا ضعیف الدلالة هستند. سپس نتیجه گرفتند که قرآن تحریف نشده است. 3. جناب فرمودند که علمای بزرگ ما، قرآن را دستپخت عثمان و معاویه میدانند. ایشان (منصور) میتوانند به کتاب مصونیت قرآن از تحریف، نوشته آیت الله محمدهادی معرفت مراجعه کنند تا ببینند این حرف چقدر بی‌اساس است. 4. گاتها کتابی تحریف شده است و نقد و بررسی علمی و مستند هم در جای خود کاری ضروری و لازم است.

در این زمینه میتوان به مقاله بلندی که یکی از دوستان ما نوشتند مراجعه کرد: (پژوهشی در اصالت تاریخی قرآن و گاتهای اوستا) به آدرس: https://www.adyannet.com/fa/book/29039

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.