چرا پیامبر استغفار می‌کرد ؟

  • 1393/11/13 - 08:39
عصمت پيامبران و ائمه (عليهم السلام) به دلايل عقلی و نقلی در جای خود ثابت شده و در جای خود بايد مطالعه شود ولی توهمّی كه در سئوال به آن اشاره شده در ضمن چهار بند قابل جواب است. آياتی كه پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) را مأمور به استغفار نموده و يا خود پيامبر در مقام طلب آمرزش از گناه بر آمده، هيچ منافات با عصمت پيامبر ندارد، زيرا...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عصمت پيامبران و ائمه (عليهم السلام) به دلايل عقلی و نقلی در جای خود ثابت شده و در جای خود بايد مطالعه شود ولی توهمّی كه در سئوال به آن اشاره شده در ضمن چهار بند قابل جواب است.

- آياتی كه پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) را مأمور به استغفار نموده و يا خود پيامبر در مقام طلب آمرزش از گناه بر آمده، هيچ منافات با عصمت پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) ندارد زيرا مأمور شدن پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) به استغفار دليل بر اين نيست كه او گناهی را مرتكب شده است بلكه پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) همانند سایر مكلفين تكليف دارد و تكليف دليل بر عصمت و عدم عصمت كسی نيست و لذا مأمور شدن پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) به استغفار هيچ محذوری ندارد چون استغفار هر كس به سبب حال خود آن كس می‌باشد و استغفار پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) برای درخواست ادامه مغفرت و تكميل شكرگزاری است چون هر موجود امكانی و همه كمالاتش در حدوث و بقا نيازمند فيض الهی است و لذا اگر امداد الهی نمی‌بود حضرت يوسف گرفتار گناه می‌شد زيرا صدور گناه از معصوم محال عادی است نه محال عقلی، و با كمك خدا به گناه آلوده نشد[1]. به بيان ديگر استغفار پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم)و ائمه(عليهم السلام) برای دفع عارض شدن گناه و غفلت است نه برای برطرف كردن گناهی كه مرتكب شده باشد. در قرآن موارد زيادی مغفرت خدا نسبت به كسانی به كار رفته كه اصلاً گناهی نكرده چون تكليفی نداشته نظير مستضعفينی[2] كه راه نجات از كفر بر آن ها مسدود بوده و كسانی كه از جهاد معذور[3] بوده و نيز كسانی كه مضطر به خوردن از حرام شده اند.[4] از اين قبيل آيات اين نكته بدست می‌آيد كه صفت مغفرت در خدا مثل صفت رحمت و هدايت او است كه به امور تكوينی و تشريعی تعلق می‌گيرد يعنی خدا يك وقتی گناهان را مورد عفو قرار می‌دهد و يك وقتی از وضع حكمی كه اقتضا تشريع را دارد صرف نظر می‌نمايد و گاهی از نزول بلايا و مصائب صرف نظر می‌كند چون حوادث و مصائب هميشه معلول گناه نيست تا بگوييم خدا گناهان مردم را بخشيده است. به دليل قرآنی نيز استغفار انبيا دليل بر عدم عصمت آنها نمی‌باشد زيرا خدا در قرآن برخی از بندگانش را به «مخلًصين» توصيف نموده و معنای آن اينست كه آن‌ها از وسوسه نفس و شيطنت شيطان در امان هستند و روی اين جهت شيطان از دسترسی و اغوای آنان اظهار عجز نموده[5] و خدا درباره عده‌ای از انبيا مثل ابراهيم و يعقوب و اسحاق و برخی ديگر از آنان صريحاً فرموده كه ايشان از مخلصين هستند.[6] و از طرفی ديگر از همين مخلصين كه از گزند گناه مصونند در قرآن حكايت نموده است كه از خدا طلب مغفرت نموده اند[7] و يا مأمور به استغفار شده اند.[8]
حال اگر اين طلب آمرزش آن‌ها دليل عدم عصمتشان باشد بايد بگوئيم با مخلص بودن شان قابل جمع نيست و خدا نعوذ بالله در قرآن متناقض سخن گفته، از يك طرف اين‌ها را از مخلصين شمرده و از طرفی ديگر گفته بايد براي گناهشان استغفار كنند، در حالی كه در قرآن اختلاف و تناقض وجود ندارد و خدا راه نفوذ باطل را از قرآن نفی نموده و عصمت آن را برهانی نموده است.[9]
گذشته از همه اين ها اگر پيامبر به دليل آياتی كه در سوال آمده معصوم از گناه نباشد لازم می‌آيد خدا مردم را به اطاعت از كسانی كه خود ايمن از گناه نيستند امر كرده باشد و چنين دستوری از خدای حكيم محال است در حالی كه می‌بينيم خدا به اطاعت از خود و رسول فرمان داده است[10] و يا فرموده است آن چه را پيامبر آورده بگيريد و از آن چه نهی كرده خودداری نمائيد.[11]
و نيز اگر پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) كه حجت خداست و اطاعت شان لازم می‌باشد، جائز الخطا باشد و در مواردی مردم را به خطا دعوت كند و بعد تقصير آن را به گردن شيطان بيندازد، اتمام حجت و نيز غرض از بعثت حاصل نمی‌شود و خدا حجتی بر خلق نخواهد داشت در حالی كه از جمله اهداف فرستادن پيامبران اتمام حجت است يعنی يكی از فلسفه‌های وجودی حجج الهی اتمام حجت است و اين غرض آن گاه بر آورده می‌شود كه پيامبران و ائمه(عليهم السلام) معصوم باشند.

- گناه و مغفرت هميشه و در همه جا معنای عرفی يعنی مخالفت تكاليف الهی و آمرزش و صرف نظر از عقاب را ندارد و گناه و مغفرتی كه در برخی از آيات به پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) نسبت داده شده به معنايی كه عرف می‌فهمد نيست بلكه گناه و مغفرتی است كه تنها ذوق عشق و محبت آن‌ها را درك می‌نمايد به اين بيان كه علاقه انسان نسبت به محبوب حقيقی هرگاه به حد شيفتگی برسد، حتی اشتغال به ضروريات زندگی از قبيل خوردن و خوابيدن را گناه می‌شمارد چون اين كارها هر چند از ضروريات زندگی است ولی يك يك آن ها اشتغال اختياری به غير خداست و لذا مايه شرمندگی محبّ و بنده خالص خداست.
بندگی ناشی از محبت، كار بنده را به جايی می‌رساند كه ديگر اراده چيزی غير از خواسته‌های خدا را برای انسان باقی نمی‌گذارد و در چنين حالتی انسان احساس می‌كند كه كوچكترين توجه به خود، گناهی عظيم و پرده‌ای است ضخيم كه جز مغفرت پروردگار آن را نمی‌تواند برطرف كند و لذا بيشترين استغفار را پيامبران و ائمه(عليهم السلام) داشته كه نمونه های از استغفار برخی پيامبران و از جمله خاتم المرسلين در قرآن آمده است.[12]
امّا در خصوص آيه دوم سوره فتح از آن جايی كه يك نوع ارتباط بين فتح مبين و مغفرت گناه پيامبر فهميده مي شود (زيرا مضمون آيه 1 و 2 اين است كه خدا فتح مبين را نصيب پيامبر كرد تا گناه گذشته و آينده پيغمبر(صلی الله عليه و آله و سلم) را ببخشد) و می‌دانيم كه بين فتح مبين و مغفرت گناه به معنای اصطلاحی آن هيچ ارتباطی نيست به ناچار بايد گفت به معنای لغوی به كار رفته است. و «ذنب» در لغت به معنای آثار و پيامد شوم عمل می‌باشد حال هر چه باشد و «مغفرت» به معنای پوشاندن و پرده بر افكندن بر چيزی است.
با توجه به معنای اصطلاحی و لغوی اين دو كلمه می‌توان گفت قيام پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) به دعوت مردم و نهضتش عليه كفر و شرك قبل از هجرت عملی بود كه آثار و عواقب خطرناكی برای حضرت داشت و مصداقی بود برای كلمه «ذنب» و عملی بود حادثه آفرين و مسأله ساز و كفار قريش تا قدرت داشتند هيچ گاه پيامبر را مشمول مغفرت خود قرار نمی دادند چون او را مستحق آزار می‌ديدند. بنابر اين قد علم كردن پيامبر عليه كفر، گناهان گذشته او به شمار می‌رفت و گناهان آينده او عبارت بود از عواقب خطرناك ريختن خون‌های مشركين در جنگ بدر و احد و خداوند توسط فتح مبين (فتح مكه يا صلح حديبيه) شوكت مشركين قريش را از آنان گرفت و بدين وسيله گناهانی را كه رسول خدا در نظر مشركين داشت، پوشانيد و عقوبت‌هایی را كه از ناحيه مشركين متوجه پيامبر(صلی الله عليه و اله و سلم) بود ابطال نموده و آن حضرت را از شرّ قريش ايمنی داد. شايد بر اين كه كلمه ذنب در مورد پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) در اين آيه به معنای لغوی به كار رفته اين كلام حضرت موسی است كه خداوند در قرآن حكايت نموده است: «فرعون بر من گناهی دارد كه می ترسم به جرم آن مرا بكشد»[13] در حالی كه موسی از مظلوم حمايت نموده و شر ظالم را دفع كرده بود و اين عمل حضرت موسی پيامدهای شومی از ناحيه فرعون برای حضرت موسی داشت.

- توهم عدم عصمت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) از آيات اول سوره «عبس» به دليل سرزنشی كه از آن استفاده می‌شود، جوابش اين است كه اولاً برخی از مفسرين اهل سنت با اين كه عقاب موجود در آيه را مربوط به شخص پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) می‌دانند و می‌گويند پيغمبر با عده‌ای از مشركين مشغول صحبت بود و آن ها را به اسلام دعوت می‌كرد كه «ابن ام مكتوم» وارد شد و كلام پيامبر را چندين بار قطع نموده و موجب آزار آن حضرت گرديد و حضرت ناراحت شد، و می‌گويد اين ناراحتی پيغمبر(صلی الله عليه و آله و سلم) هيچ گونه صدمه به عصمت آن حضرت نمی‌زند و پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) مرتكب گناهی نشده بلكه بر خلاف احتياط ترك عمل افضل صورت گرفته و چون اين ترك اولی موجب اين توهم شده كه پيامبر(صلی الله عليه و اله و سلم) اغنيا را هر چند مشرك باشند بر فقرا مقدم می‌دارد لذا مورد عتاب خدا قرار گرفته است ولی به هر حال تمسك و استدلال به اين آيه بر عدم عصمت انبيا صحيح نيست.[14]
ثانياً دلالت آيات اوّل اين سوره بر اين كه شخص مورد عتاب پيامبر است روشن نيست بلكه صرفاً داستان كسی را كه با آمدن فقيری چهره‌اش را در هم كشيد و عبوس شد و خود را جمع كرد، نقل می‌نمايد، در حالی كه اين كار از پيامبری كه حتی با مشركين اخلاقش اين نبوده كه خود را عبوس نمايد بدور است چون خدا به طور اطلاق و بدون هر قيد و شرطی اخلاق او را ستوده[15] و محال است بعد از آن ستايش اخلاق نكوهيده‌ای را به او نسبت داده و بفرمايد چرا تو به اغنياء متمايل هستی و برای به دست آوردن دل آن‌ها از فقرا روی بر می‌گردانی‌. بنابراين شخص مورد عتاب غير از پيامبر است و مؤيّد اين ادعا روايتی است كه می‌گويد: «شأن نزول آيات اول سوره «عبس» مربوط به مردی از بنی اميه می‌باشد كه با آمدن «ابن ابی‌مكتوم» عبوس شد...».[16]

- پاسخ توهم عدم عصمت پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) به جهت عتابی كه از آيه اول سوره تحريم فهميده می‌شود اين است كه اين سرزنش در واقع مربوط زنان پيغمبر(صلی الله عليه و آله و سلم است نه خود حضرت و اين امر نياز به توضيح دارد به اين بيان كه آيه 4 همين سوره «از انحراف و دست به دست هم دادن دو زن از زنان پيغمبر عليه آن حضرت سخن گفته و آن‌ها را دعوت به توبه می‌نمايد» و روايات وارده در تفسير آيه می‌گويد مراد از آن دو، حفصه و عايشه است كه از ارتباط پيامبر با همسر ديگرش «ماريه قبطيه» سخت ناراحت بوده و موجب آزار پيامبر می‌شدند و از حضرت می‌خواستند كه سوگند ياد كند كه ديگر به «ماريه قبطيه» سر نزند تا اين كه پيامبر به خاطر آزار آن دو چنين سوگندی ياد نمود و با سوگند ياد نمودن ارتباط با «ماريه قبطيه» را بر خود حرام نمود و خداوند بعد از اين كار او را مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌فرمايد: «اي نبی چرا حلال خدا را بر خود حرام می‌نمائی» و اين خطاب در ظاهر متوجه رسول خداست كه به خاطر رهائی از آزار حفصه و عايشه به وسيله سوگند، حلالی را بر خود حرام نموده، ولی در حقيقت عتاب متوجه عايشه و حفصه می‌باشد و به آن دو گفته می‌شود كه چرا از ارتباط حلال پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) جلوگيری می‌نمايند و چرا آن حضرت را می‌رنجانند. اين گونه سخن گفتن از قبيل ضرب المثل معروفی است كه گفته می‌شود «به در می گويم ديوار تو بشنو» و يا گفته می‌شود. «دخترم به تو می‌گويم عروسم تو بشنو» و در روايات نيز آمده است كه بسياری از خطابات قرآن بر اساس همين ضرب المثل نازل شده و در قرآن نمونه های فراوانی وجود دارد از جمله آن جايی كه خداوند خطاب به عيسي(عليه السلام) می‌فرمايد: «و آن گاه كه خداوند به عيسی بن مريم مي گويد: آيا تو به مردم گفتی كه من و مادرم را به عنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟...»[17] در اين آيه ملاحظه می‌كنيم كه مورد عتاب مسيحيانی هستد كه به پرستش عيسی(عليه السلام) پرداخته اند لكن در ظاهر خطاب به عيسی(عليه السلام) شده است.[18]

پی نوشت:

[1]. علامه طباطبائی، محمد حسین، المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، 1374، ج 20، ص 652.
[2]. نساء : 98.
[3]. مائده : 34.
[4]. مائده : 3.
[5]. حجر : 40.
[6]. ص : 46.
[7]. ابراهیم : 41.
[8]. نصر : 3، محمد : 19.
[9]. نساء : 82، حجر : 9، فصلت : 42.
[10]. نساء : 59.
[11]. حشر: 7.
[12]. المیزان، ج6، ص 533.
[13]. شعرا : 14.
[14]. المیزان، ج 18، ص381.
[15]. تفسیر کبیر، ج 16، ص 56.
[16]. قلم : 4.
[17]. الميزان، ج20، ص331.
[18]. مائده : 116.
[19]. المیزان، ج19، ص 553 و جوادی آملی، عبد الله، تفسیر موضوعی، مرکز نشر اسرا، سوم، 1382، ج 9، ص 42.

منبع: نرم افزار پاسخ، مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.