مصادره امام خمینی به نفع مقاصد تشکیلاتی فرقه تابنده
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به گزارش سایت خبری فرقه نیوز، حجت الاسلام عبدالرحیم بیرانوند، کارشناس و پژوهشگر در حوزه فِرَق، در گفتگو با خبرنگار فرقه نیوز به سوءاستفادههای فرقه صوفیه از نام حضرت امام (ره) اشاره کرد و گفت: «اگر تاریخ قرون معاصر و سدههای اخیر ایران را مطالعه کنیم و پیدایش مذاهب و فرقههای مختلف، به خصوص تصوف فرقهای را مورد بررسی قرار دهیم، میتوانیم دست سران سودجو و دکاندار فرقهٔ صوفیه را در پشت صحنهٔ بسیاری از این گونه تحریفات و بدعتها ببینیم.» این کارشناس حوزه فرق در ادامه افزود که حجت الاسلام سید علی خمینی نوهٔ بزرگوار حضرت امام (ره) در مقالهای تحت عنوان «گذری بر هفت جلوهٔ علمی امام خمینی» مینویسد: «امروز چه گرم است بازار عرفانهای دروغین و چه بسیار شنیدهام که همین دکانداران در دفاع از معتقدات خویش از امام مدد میگیرند و او را نیز عارفی چون خود تفسیر میکنند، حال آن که خدا میداند فاصلهٔ امام تا این دکانداران چقدر است».[1]
حجت الاسلام عبدالرحیم بیرانوند در ادامه به شایعه پراکنی و دروغ پردازی "مصطفی آزمایش" طرد شدهٔ دراویش گنابادی و پناهنده به سرویسهای جاسوسی غرب اشاره کرد و افزود: «وی که حتی در میان دراویش گنابادی جایگاهی ندارد با جعل عناوینی مانند "سخنگوی دراویش گنابادی در فرانسه" همیشه در تلاش است تا با القاء خوشخدمتی و خودشیرینی برای کرسینشینان خانقاه و اربابان غربیاش، جایی برای خود در این دنیای فانی دست و پا کند!» وی ادامه داد: «اخیراً گروهک چند نفره آزمایش در فرانسه، که اعضای آن از انگشتان دو دست نیز کمتر میباشد با پناه بردن به شخصیت حضرت امام (ره) و با هدف أخذ مشروعیت برای گروهکشان، دست به تحریف آرا و شخصیت حضرت امام خمینی (ره) بزنند و در این زمینه به هر شکل ممکن تلاش میکنند تا معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران را به خود نزدیک جلوه دهند!»
حجت الاسلام بیرانوند در ادامه به نظر رهبر کبیر انقلاب در مورد صوفیه پرداخت و گفت: امام خمینی (ره) در دیوان اشعار خود مکرراً صوفیه را رد کردهاند. برای مثال ایشان در رد صوفیه به صراحت اینگونه میسرایند:
«از صوفیها صفا ندیدم هرگز
زین طایفه من وفا ندیدم هرگز
زین مدعیان که فاش انا الحق گویند
با خودبینی فنا ندیدم هرگز».[2]
وی ادامه داد: در جایی دیگر از دیوان اشعار، امام خمینی (ره) از صوفیان ریاکار و اهل بدعت بیزاری جسته و اینگونه منشها را مانع راه خود (و سالکان الی الله) میداند و میفرماید:
«خار راه منی ای شیخ ز گلزار برو
از سر راه من ای رند تبهکار برو
تو و ارشاد من ای مرشد بیرشد و تباه
از بر روی من ای صوفی غدّار برو
ای قلندر منش ای باده به کف خرقه به دوش
خرقهٔ شرک تهی کرده و بگذار و برو».[3]
وی ادامه داد: در جایی دیگر امام (ره) میفرمایند:
«گوش از عربدهٔ صوفی درویش ببند
تا به جانت رسد از کوی دل آواز سروش».[4]
امام (ره) در این بیت ضمن رد مسلک درویشی و صوفی گری، خطاب به سالکان الی الله متذکر میشوند که اگر میخواهید به خدا و حرف حق برسید، مواظب باشید که فریب دراویش دکاندار و پرادعا را نخورید. همچنین حضرت امام (ره) در شعری دیگر، صوفی خودخواه دنیادار را اینگونه ملامت مینماید:
«صوفی صافی اگر هستی، بکن این خرقه را
دم زدن از خویشتن با بوق و با کرنا چه شد
زهد مفروش ای قلندر! آبروی خود مریز
زاهد آر هستی تو، پس اقبال بر دنیا چه شد
مرشد از دعوت به سوی خویشتن بردار دست
لا إلهت را شنیدستم، ولی الّا چه شد».[5]
حجت الاسلام بیرانوند در ادامه افزود: «در این زمینه کافی است نظریات مرحوم امام خمینی (ره) دربارهٔ تصوف فرقهای را در دیگر آثار ایشان بررسی کنیم تا ببینیم که در آثار به جا مانده از ایشان نظیر صحیفه نور و نامههایی که امام به فرزندشان حاج احمد آقا نوشتهاند و دیگر اسنادی که از حضرت امام (ره) در دسترس است، کم نیست مواردی که ایشان اخلاق صوفیانه به سبک دراویش نعمت اللهی و تصوف فرقهای را ردّ کرده باشند.» وی در ادامه به نامه امام (ره) به مرحوم حاج احمد آقا اشاره کرد و گفت: امام خمینی (ره) در این نامه مینویسند: «پسرم! نه گوشهگیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت شاهد گسستن از حق.»[6]
وی ادامه داد: این گفتار و منش حضرت امام (ره) خود بهترین گواه است که عرفان امام، عرفان صوفیانه و انزواطلبانه نبود، بلکه عرفان ولایی و حماسی بود. امام (ره) همیشه در وسط میدان حوادث و ابتلائات و امتحانات الهی بوده و با تمام وجود با جنود شیطان که عینیت پیدا کرده بودند در احزاب، نحلهها، فرقهها، قدرتها و بلوک شرق و غرب، مبارزه میکردند. وی در ادامه به تفاوتهای عرفان امام خمینی (ره) با عرفان بدلی صوفیه پرداخت و تصریح کرد: «امام به ما میآموزد که با ادبیات صوفیانه و فکر و ذکر خالی و همچنین قائل بودن به پلورالیسم و تکثرگرایی و سکولاریسم – که گُرده خوبی برای سواری دادن به دشمنان دین و دنیای مردم است – نمیشود در برابر دشمنان ایستاد. از همین جا میفهمیم که "عرفان" امام راحل از جنس عرفان ائمه (علیهم السلام) است و این تفاوت با عرفانهای منزوی و دروغین کاملاً مشهود است.»
وی در ادامه به نامه امام به یکی از دوستانشان اشاره کرد و افزود: امام در این نامه مینویسند: «به خوش سخنی ارباب تصوف و عرفان رسمی خشنود مباش و به دعاوی و طامّات پر سر و صدای اهل خرقه راه مسپار! چرا که صرف همّت در همهٔ اینها و تکیه بر آنها شکست و هلاکت است».[7] این کارشناس و پژوهشگر در ادامه به نامه دیگری از امام که به آقا میرزا جواد همدانی نوشته بودند اشاره کرد و گفت: امام در نامه ای دیگر و با همین مضمون بعد از توصیه و بر حذر نمودن آقا میرزا جواد همدانی از لذات و شهوات دنیایی و ریاست طلبی و عبادات ظاهری و مفاهیم مبهم فلسفه، به ایشان متذکر میشوند: «نه شیوایی ارباب تصوف و عرفان ظاهری و نظم کلام ایشان را و نه غرّش رعد اهل خرقه و آذرخش ایشان -که ادعای رگبار معارف دارد– هیچکدام را در برابر چشمانت قرار نده که همهٔ آنها حجابی اندر حجاب ظلماتی است، انباشته بر هم و صرف کوشش در آنها مرگ و هلاکت است و چنین کاری زیان آشکار و محرومیت ابدی و ظلمتی است بی پایان».[8]
حجت الاسلام بیرانوند ادامه داد: در همین راستا حضرت امام (ره) به فرزند بزرگوارش مرحوم حاج احمد آقا (ره) متذکر شده و میفرمایند: «آنچه گفتم، بدان معنی نیست که خود را از خدمت به جامعه کنار کِشی و گوشه گیری و کل بر خلق الله (سربار بر مردم) باشی که این از صفات جاهلان متنسک است، یا درویشان دکان دار».[9] وی در ادامه به موضوع استغنا و بینیازی دراویش از شریعت پرداخت و افزود: این عقیده صوفیان باعث شده تا همیشه از طرف فقهای عظیم الشأن شیعه مورد ملامت و سرزنش واقع شوند ازجمله کسانی که این عقیده را مطرح کرده است شخصی است به نام «نورعلیشاه ثانی» قطب دوم فرقهٔ صوفی گنابادی وی در همین زمینه با طرح یک مغالطهٔ آشکار میگوید: «صوفی موحد است و موحد غیر محدود است و مذهب در حد است و صوفی رو به بیحدی است!»[10] وی در ادامه میگوید: «پس از یقین، عبودیت نیست، ربوبیت است و تکلیف نیست!»[11] این در حالی است که علما و فقهای عظیم الشأن شیعه همیشه این تفکر دراویش که منجر به اسقاط تکلیف و اباحهگری میشود را زیر سؤال برده و به شدت به آن انتقاد کردهاند.
وی افزود: حضرت امام خمینی (ره) از زمرهٔ این دسته از فقهاء است که در کتاب شریف «سرّ الصلوة» مینویسد: «آنچه پیش بعضی اهل تصوف معروف است که نماز وسیلهٔ معراج وصول سالک است و پس از وصول، سالک مستغنی از رسوم گردد، امری باطل، بیاصل و خیال خام بیمغزی است که با مسلک اهلالله و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیا صادر شده است».[12] حجت الاسلام بیرانوند با طرح سوالی ادامه داد: تازه اینها تنها بخشی از اسنادی بود که بنده به اقتضای حوصلهٔ مخاطبین ارائه دادم، حال سؤال این است که حضرت امامی که بارها و بارها به صراحت صوفی فرقهدار و دراویش دکاندار را ردّ نموده چطور ممکن است به ادعای شخصی مثل آزمایش به یک باره آنان را تأیید نماید؟؟ دراویش دکان دار که با عرفان اصیل و ناب اسلامی غریبهاند و فرق بین عارف و صوفی را نمیدانند، دست به دست هم داده تا با شیّادی هرچه تمام و با طرح دعاوی پوچ و بیپایه و اساس، شخصیت علمی و معنوی حضرت امام (ره) را به نفع "مقاصد تشکیلاتی" خود مصادره کنند. لذا در روز روشن و مقابل چشمان همهٔ آزاد اندیشان عالم دست به تحریف نظرات ایشان زده، تا شاید بتوانند بازار گرمی کنند.
حجت الاسلام بیرانوند در پایان خاطرنشان کرد: در چنین شرایطی میبایست برای جلوگیری از تحریف، در مقام پاسخگویی برآمد و جایگاه با عظمت حضرت امام (ره) و سیرهٔ عملی و الهی ایشان را به صورت درست در جامعه و به خصوص برای نسل سوم انقلاب تبیین نمود.
منابع:
[1]. مجله حضور ویژه سی سالگی انقلاب، صص 13 و 15، ستون اوّل
[2]. دیوان اشعار امام، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام
[3]. دیوان اشعار امام، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام
[4]. همان
[5]. دیوان اشعار امام، چاپ سوم، ص 20
[6]. همان، ص 176
[7]. وعده دیدار، ص 125
[8]. همان، ص 30، نامه به آقا میرزا جواد همدانی
[9]. همان، ص 79، نامه به فرزند بزرگوارش مرحوم سید احمد خمینی (ره)
[10]. صالحیه، انتشارات حقیقت، ص 233
[11]. همان، ص 411
[12]. سر الصلوة، امام خمینی (ره) ص 13
افزودن نظر جدید