فردگرايی در صوفيه قديم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ احکام و مقررات اسلام به گونهای طراحی شده است که یک پیام جمعی در آن نهفته است و هدف مهم آن، دمیدن روح مشارکت اجتماعی در کالبد جامعه مسلمانان و آشنا کردن آنان با فعالیتهای گروهی است. از آداب و مناسک حج گرفته تا مراسم نماز جمعه و جماعت و بسیاری از احکام دیگر که همگی از نوعی روحیه جمعگرایی حکایت دارد و مسلمانان را به نظم پذیری تشویق میکند.
آیات و روایات متعددی مسلمانان را به کار جمعی و گروهی تشویق نموده است. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) نقل شده است که: «الجماعة رحمة».[1] یعنی رحمت و برکت خداوند در (کار) جمعی است. به استناد همین روایت، برخی از فقهای شیعه حتی در نماز استسقاء(نماز طلب باران) نیز برگزاری آن را به صورت گروهی، مستحب دانسته اند.[2] و نیز در روایتی از پیامبر نقل شده است که: «... ما تکرهون فی الجماعة خیر مما تحبون فی فرقه، فی الجماعة رحمة و فی الفرقة عذاب».[3] یعنی مشکلات ناشی از کار جمعی که مورد پسند شما نیست، بهتر است از آنچه که در کار انفرادی میپسندید. چرا که در کار جمعی رحمت است و در کار انفرادی عذاب.
در روایات متعدد دیگری نیز به کار جمعی و حضور در جمع توصیه شده است. البته توجه به این نکته نیز ضروری است که از دیدگاه معصومین(علیهم السلام)، مقصود از حضور در کار جمعی، لزوما تبعیت از اکثریت در تمام امور نیست. بلکه در مواردی، منظور از جمع، حقگریان و حقجویان است. از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) سؤال شد که مقصود از «جماعت امت شما» چه کسانی هستند؟ ایشان در پاسخ فرمودند: کسانی که اهل حقیقت باشند اگر چه ده نفر.[4] اما در اجتماع صوفيه قديم و پيش از به وجود آمدن طريقتهای صوفی، به ويژه در نخستين روزهای جنبش زهدورزي در اسلام، بيشتر به تک روی گرايش داشت. با وجود اين، اولين صوفيان تا آنجا پيش نرفتند که خود را از زندگي اجتماعي جدا کنند و جامعه را به عنوان چيزی محکوم به تباهی و نابودی به حال خود فروگذارند و انزوا يا سرگرداني موقت در نقاط دوردست هميشه آنها را از شرکت در نمازهاي جمعه، زيارت مکه و جهادهای هرازگاهی باز نميداشت. اما انجام اين تکاليف دينی باعث نمیشد که آنها زهد و رياضت را به عنوان دستورالعملی برای زندگی گروهی بر ديگر مسلمانان تحميل کنند. حتی داستان سرايان صوفی که عوام الناس را با وصفهايی از جهنم میترساندند، فقط بر توبه شخصی و عبادت فردی اصرار میورزيدند و تاکيدی بر فعاليتهای جمعی نداشتند. برعکس ناسکان مصر[5] و ابناء سوری ميثاق[6](بني قياما)، هيچ سازمانی آنها را در تلاشهای زاهدانهشان به هم پيوند نمیداد.
اين فرض که هر کس رابطهاي مستقيم و شخصي با خداوند دارد و عقيده به اينکه به عدد نفوس خلق به سوی خدا راه هست، به تائبان راسخ –که مخالف زيادهرویهای جامعه بودند– اجازه نمیداد که وقت خود را صرف نجات ديگران کنند. زاهدهايی بودند که از ديدار مکرر با اجتماعات و سرزدن به بازارها دوری میجستند، چون در اين قبيل جاها موانعی در راه عبادت خالصانه و بیريا میديدند.[7] شعيب بن حرب زاهد به يکي از هوادارانش که مايل بود مدتی در کنار او زندگی کند گفت عبادت جايی برای همکاری و مشارکت نمیگذارد.[8] از ابن مبارک پرسيدند درمان قلب چيست؟ پاسخ داد: «در نديدن آدميان». صوفی ديگری میگفت اتحاد با خدا جدايی از غير خدا، و جدايی از غير خدا اتحاد با خداست.[9] از همين جاست تعريفی که از عارف کردهاند: کائِنٌ بائِن؛ يعنی موجودی منفصل، شخصی که ظاهراً با مردم زندگی ميکند اما باطناً از آنها جداست. اين توضيح نشان میدهد که چرا بعضی از صوفيان نخستين مانند رابعه و ابراهيم ادهم تصوف را به عنوان راهی که به روی همه باز است تبليغ نمیکردند.
در نتيجه صوفيان قديم برخلاف دستورات اسلام که تاکيد زيادی بر اجتماع و حرکتهای اجتماعي مینمود، تمايل به فعاليتهای فردی داشته و هممسلکان خود را از شرکت در فعاليتهای اجتماعی منع میکردند. درست مخالف آنچه که دين اسلام به آن اشاره کرده است و اين يکی از مخالفتهايی است که پايهگذاران اين فرقه با اسلام داشتند.
منابع:
[1]. محقق شیخ جعفر حلی، المعتبر، مؤسسة سید الشهداء، قم، 1364، ج 2، ص 363
[2]. محقق ملا احمد اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1403 ق، ج 3، ص 13
[3]. متقی هندی، کنز العمال، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 3، ص 266
[4]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، انتشارات اسلامی، قم، 1361، ص 154: «... قیل لرسول الله صلی الله علیه و آله ما جماعة امتک؟ قال: من کان علی الحق و ان کانوا عشرة»
[5]. در قرنهای سوم و چهارم، برخی مسیحیان شيوه زاهدانه را پیمودند و شهرهایی، مانند اسکندریه و انطاکیه را رها کردند و زندگی زاهدانه در بیابان را برگزیدند تا در گوشه تنهایی به دعا راز و نیاز بپردازند. به محض آنکه شهرت یکی از راهبان مقدس مقیم در صحرا بالا میگرفت، مردم گروه گروه برای دریافت ارشاد و نصیحت و گذراندن اوقاتی در عبادت و در کنار او، به زیارت وی میرفتند. برخی از این زائران نزد وی میماندند و شیوه زندگی او را برمیگزیدند. بدین گونه، نخستین دستههای رهبانی که دارای زندگی مشترک بودند در اطراف صومعههای ناسکان و گوشهگیران گرد آمدند. این پدیده نخست در بیابان مصر مشاهده شد و به زودی مناطق صحرایی سوریه و جزیرة العرب را فرا گرفت. از پیشگامان تنسّک و گوشهگیری در مصر، آنتونی(متوفای 356 میلادی) و مکاریوس(متوفای 390 میلادی) بودند که سخت ترین گونه زهد را انتخاب کردند. پاکومیوس(متوفای 346 میلادی) یاران و شاگردانی گرد آورند و 9 صومعه بنا کرد که در هر یک از آنها صد راهب به عبادت مشغول بودند. وی نخستین کسی بود که برای سازماندهی زندگی رهبانی گروهی، آیین نامه ای تنظیم کرد. (پطرس بستانی، دایرة المعارف بستانی، ج 8، ص 688)
[6]. ابناء سوری ميثاق در اواخر سده سوم ميلادی مسيحيت در سوريه فرقه يا سازماني تشکيل داد به نام "پسران و دختران ميثاق" که تا نخستين سالهاي قرون وسطي دوام يافت. اعضای اين سازمان سوگند ياد میکردند که در فقر و بیهمسری زندگی کنند. آنها در خانههايی بيرون از اجتماع مسيحی به سر میبردند و در خدمت کشيش محل يا اسقف بودند.
[7]. زرينکوب، عبدالحسين، تصوف ايراني در منظر ايراني آن، مترجم مجدالدين کرمانی، تهران، 1383، انتشارات علمی، ص 72
[8]. ماکسيم گورکی، دشمنان، ترجمه کريم کشاورز(نقد کتاب)، جهان نو، ص 268
[9]. ا.طبری، شکنجه و اميد، (نقد کتاب) جهان نو، ص 267
افزودن نظر جدید