بابا خوشين و ياران او
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از نظر اهلحق مهمترين مظهر حقتعالي بابا بعد از حضرت علي(عليه السلام) شاه خوشين(بابا خوشين) است. او مظهر "رحمت" حق معرفي شده است. در روايات و افسانههاي اهلحق بابا خوشين، مبارک شاه، نام داشته است و در روستاي بلوران از توابع لرستان بدون پدر و از مادري باکره به نام "ماما جلاله" زاييده شده است. سال تولد او را در 406 هجري قمري ذکر کردهاند. کساني ديگر سدههاي سوم و چهارم و ششم را نيز بيان کردهاند، او در خانواده يکي از بزرگان اين به دنيا آمده است که زندگي عشايري داشته و بين مناطق گرمسير و سردسير در رفت و آمد بودهاند. شاه خوشين نيز در زندگي درويشي پيشه کرده و بنا بر اشعار، خود را قلندر ميناميده است. درويشان و مريدان او را سپاه نهصد نهصده ناميدهاند. در روايات اهلحق اين سپاهيان در آخر الزمان از لشکريان صاحب الزمان به شمار ميآيند.(رجعت ميکنند) و "قرباني" پيروان مسلک اهلحق در حقيقت قوت ايشان است.[1] نورعلي الهي منظور از نهصد نهصده را در جند روايت تعبير نموده است.[2] هر چه باشد اين سپاه نشان از کثرت ياران وي دارد، که شاه خوشين را در صفرهايش همراهي ميکردهاند. گويا لرستان و کردستان محل تردد خوشين و يارانش بوده است. افسانهها و روايات اهلحق، خصوصا در متون آتشبيگي درباره بابا خوشين و يارانش بيشتر از بزرگان پيشين است. در اين روايات سپاه شاه خوشين بر سپاهيان روم غلبه کردهاند.[3] به درستي معلوم نيست که منظور از اين سپاه ورم چه گروه يا لشکري است. تنها در مجمل التواريخ و القصص سايهاي گذرا از شخصي به نام خوشين ديده ميشود آنهم در ذکر وقايع آل حسنويه که از فرمانروايان کرد، در آن زمان بودند و در قلعه سرماج از توابع شهرستان هرسين در نزديکي دينور کهن، حکمراني ميکردند و بر منطقه غرب تسلط داشتند. در مجمل التواريخ آمده است «پس از سنه خمس اربعانه بدر همي رفت، چون بشنيد که بدر، خوشين را بهزيمت کرد، از راه بازگرديد و بدر خوشين را حصار همي داد، پس چند از کورانان(گورانان) با هم سوگند خوردند که بدر حسنويه را بکشند.»[4] لازم به ذکر است مرحوم ملک الشعراي بهار درحاشيه همين مطلب اشاره کرده که در نسخه مورد نظر ايشان، نقطههاي "شين" در کلمه "خوشين" بعدها نهاده شده است؛ يعني "خوسين" بوده و سپس خوشين شده است. به هر حال اگر اين خوشين را همان شاه خوشين مورد نظر خود فرض کنيم، بايد تولد او را حداقل به اواخر قرن سوم نسبت دهيم.[5] و نيز سپاه رومي که در روايات اهلحق آمده، سپاهيان بدر حسنويه، که البته از ايشان هم شکست نخوردهاند، بدانيم ارتباط شاه خوشين و بابا طاهر عريان همداني هم تا حدودي مشکل مينمايد. با اين وجود به نظر ميآيد دکتر زرين کوب اين احتمال را که خوشين مسعود همان خوشين شاه است، را پذيرفته است.[6]
در تذکره اعلي و نيز در برهان الحق و سرانجام(دوره شاخ خوشين) اشعاري به بابا خوشين و يارانش منسوب است. او به سيد بودن خود نيز اعتراف کرده است. شکي نيست که بسياري از درويشان که به عنوان ياران وي ذکر شدهاند، خو به سادات منتسب شدهاند و احتمالا مذهب جعفري داشتهاند. گمان ميرود اين درويشان مورد توجه جريانهاي فکري عصر خود – که دکتر زرينکوب آنها را وابسته به افکار گنوسي ميداند[7]– قرار گرفته که بعدها در اعتقادات آنها وارد و در مکتب اهلحق آشکار شده است. در يکي از دو بيتيهايمنسوب به بابا خوشين وي خو را "با خدا" دانسته، نه "خدا". هنگامي که "فقيه" از ياران ويژهاش به او ميگويد:
پردهمان ورداشت ديديم خداوند
هر کس خداش ديد سجودش نمود
هر کس نوا چو خوشين خدايه
طلاقش کفته بورقش نيابه
به اين مفهوم که «ما پرده را برداشته و خدا را ديديم، هر کس خدا را ببيند سجودش نمايد، آنکس که نگويد خوشين خداست، بايد او را طرد کرد» اما بابا خوشين در جوابش ميگويد: فقيه ما خدا نيستيم، بلي با خداييم. اصلمان خداست از خوره زاييم[8]
ياران بابا خوشين را در برهان الحق چنين برشمردهاند:1-کاکا ردا 2-قاضي نبي 3-خداداد 4-قرندي 5- بابا بزرگ 6-بابا فقيه(کور فقي)7-هندوله 8-خوبيار 9-ميرزا آمانه(جد مادري شاه خوشين) 10-ماما جلاله[9] اما در تذکره اعلي در کنار کاکا ردا و بابا بزرگ کساني ديگر به نام "حسن گاويار" ديده ميشود که نورعلي الهي او را در کنار ياران بهلول نهاده است.[10]
در برخي از متون اهلحق "بابا طاهر همداني" و "بيبي فاطمه"(که قبرش کنار بابا طاهر است) به ياران شاه خوشين اضافه شده است.
وجود اين افسانهها و روايات سبب شده تا بابا طاهر نيز در زمره ياران شاه خوشين قرار گيرد. آقاي سيد قاسم افضلي در مقاله اهلحق، ياران شاخ خوشين را «کاکا ردا، چلوي، ميي زر و شهربانو»[11] آورده است – که در متون فرقه کاکهاي نيز ذکر شدهاند – گويا وي در ذکر نام ايشان به ياران چهار ملک نظر داشته است، در برخي از متون اهلحق به رابطه باباخوشين و ابودجانه – که مقبره او در استان کرمانشاه مورد توجه خاص اهل تسنن است و گويا وي را از صحابه حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) ميدانند اشاره شده است.[12] وجود اينگونه اسامي (بابا يادگار، ابودجانه، بابا بزرگ) در زمره اصحاب شاه خوشين که هر يک تاريخي جداگانه دارند و انتساب آنها به زمان شاخ خوشين که ممکن است بعضا غير ممکن باشد،[13] گويا مينورسکي را بر آن داشته که انتساب اين پيروان را به بابا خوشين، حاصل ابتکار اعضاي کاردان اهلحق بداند. اين در حالي است که روايات مربوط به زندگاني شاه خوشين، در اهلحق چنان مشوش است که تاريخ او را نميتوان به طور متقن به دست آورد. به هر حال بر اساس روايات اهلحق شاه خوشين هميشه با درويشان و يارانش همراه بوده و گفتهاند در واپسين ساعات عمرش نيز با ايشان بود که ناگهان در آب رودخانه گاماسياب در نزديکي کوه بيستون افتاد و از نظرها غايب شده و در برخي روايات بين ارتباط ذات شاخ خوشين و آب و ذات حق و پنهان بودنش در دُرّ – که ته دريا تصوير شده – مقايسه به عمل آمده است.
منابع:
1-کلام خان الماس، گردآورنده سيد کاظم نيکنژاد، نسخه خطي، 1353 شمسي
2-الهي، نورعلي، برهان الحق، صص 30 و 31
3-مجموعه رسائل و اشعار اهلحق، ص 37
4-مجمل التواريخ و القصص(تاليف 520 هجري قمري) به تخصيح ملک الشعراي بهار، به همت محمد رمضاني، تهران، 1318 شمسي، ص 401
5-مينورسکي هم تاريخ او را به قرن ششم مربوط ميداند.Ivanow. w,opit. P,9
6-زرينکوب، عبدالحسين، جستجو در تصوف ايران، ص 205
7-همان
8-مجموعه رسائل اهلحق، ص 44؛ برهان الحق، ص 183
9-همان
10-رسائل اهلحق(تذکره اعلي)، دوره شاه خوشين
11-افضلي، سيد قاسم، مقاله اهلحق
12-دفتر رموز يارسان، دوره شاه خوشين
13-در تاريخ آمده ابودجانه صحابه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) در جنگ بدر به دفاع از آن حضرت به شهادت رسيد. لذا به نظر ميرسد با ابودجانهاي که در روستاي ريژاب کرمانشاه مدفون است يکي نباشد.
براي مطالعه بيشتر در اين زمينه رجوع شود به کتاب مقدمهاي بر دين و روان با تاکيد بر اهلحق اثر صحبت فرخمنش.
افزودن نظر جدید