ابنعباس میگوید: «قارون پسر عموى حضرت موسی علیهالسلام بود و همواره در جستجوى علم بود، تا آنکه دانش بسیارى جمع کرد؛ ... تا اینکه روزى حضرت موسى علیهالسلام به او فرمود: «خداى تعالى به من دستور داده که از بندگانش زکات بگیرم؛ تو هم باید زکات مالت را بدهى». قارون نپذیرفت و به مردم گفت: حضرت موسى میخواهد مال مردم را بخورد؛ اول دم از نماز زد. شما اطاعتش کردید و دستورهایى دیگری داد و همه را پذیرفتید؛ آیا باز هم حرفش را گوش کرده و اموالتان را به او میدهید. مردم گفتند: نه! ولى چاره چیست؟! قارون گفت: از یکى از زنان فاحشه بنىاسرائیل میخواهیم که حضرت موسى علیهالسلام را متهم به زنا با خود کند! بنیاسرائیل هم به آن زن بدکاره گفتند: اگر شهادت دهى که موسى با تو زنا کرده است، هر چه بخواهى به تو میدهیم، زن هم پذیرفت.
قارون نزد حضرت موسى علیهالسلام آمد و گفت: از بنىاسرائیل بخواه تا جمع شوند و آنان را به آنچه خدایت فرموده، آگاه کن! حضرت موسى علیهالسلام قبول کرد و به بنىاسرائیل فرمود: «پروردگارم به من دستور داده تا به شما بگویم، تنها خدا را بپرستید؛ چیزى را شریک او مگیرید؛ صله رحم کنید؛ اگر کسى زنا کرد، در صورتى که زن داشته باشد، سنگسارش کنید». بنیاسرائیل گفتند: هر چند که خودت باشى؟ فرمود: بله! گفتند: تو زنا کردهاى و باید سنگسار شوى! حضرت موسى علیهالسلام با تعجب پرسید: «من زنا کردهام؟!» اطرافیان قارون آن زن را برای شهادت حاضر کردند. پرسیدند درباره حضرت موسى علیهالسلام چه شهادت میدهى؟ حضرت موسى علیهالسلام از او پرسید: «تو را به خدا سوگند، راست بگو». زن گفت: چون مرا به خدا سوگند میدهى [راستش را میگویم] این مردم با پرداخت رشوه، از من خواستند که تو را متهم به زناى با خود کنم، ولی گواهی میدهم که تو پاکی و پیامبر خدایی!
موسى با چشم گریان، به سجده افتاد؛ خدا وحى فرستاد که چرا میگریى؟ با اینکه من زمین را مسخر تو کردهام؛ به زمین فرمان بده تا قارون را ببلعد.
حضرت موسى علیهالسلام به زمین گفت: «قارون و اطرافیانش را بگیر»، زمین پاهایشان را در خود فرو برد، آنان با وحشت و التماس، از حضرت موسى علیهالسلام کمک خواستند! حضرت موسى علیهالسلام دوباره به زمین فرمان داد که آنان را ببلعد! زمین آنان را تا گردنهایشان فرو برد؛ مجدداً فریادشان بلند شد، بعد از فرمان سوم حضرت موسى علیهالسلام، زمین آنان را به صورت کامل بلعید! خدا به موسى وحى فرستاد که بندگانم هر چه نزد تو التماس کردند، پاسخشان ندادی! به عزتم سوگند اگر مرا میخواندند، پاسخشان را میدادم».
mansur
1402/10/23 - 08:37
لینک ثابت