افزودن نظر جدید

سلام. این آیه تنها و تنها خصوص واقعه ای خاص است و هیچ ربطی با تفاسیر باطل إبن تیمیهٔ ندارد، زیرا؛ ۱- سیاق بر هم خورده؛ چون عبارت ﴿ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ ﴾ در آیهٔ قبل، یعنی در آیهٔ ﴿ وَ لَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَـٰةَ وَ ٱلۡإِنجِيلَ - وَ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ - ﴾ نسبت به مردم است و در واقع مراد شریعت است که به دست مردم رسیده. اما به خودی خود، جملهٔ ﴿ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ ﴾ در عبارت ﴿ يَـٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ ﴾ نسبت به محمد (ص) است، و بزرگ تر از شریعتی است که به مردم می رسد؛ چون آن چه بر قلب رسول (ص) نازل می شود می تواند شامل رموزی بین خدا و ایشان هم بشود که حق ندارد به مردم ابلاغ کند. این یک تناقض است، از طرفی نباید برخی اسرار را برای مردم فاش کند و از طرفی موظف است ابلاغش کند. این جاست که باید از قرینهٔ خارجی کمک گرفت و دایرهٔ ﴿ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ ﴾ را کوچک تر کرد، پس ادعای سیاق در این آیه بی معناست و سیاق هیچ کاری نمی تواند بکند و این قرینهٔ خارجیست که حلال مشکل ما خواهد بود. ۲- اگر مقصود از ﴿ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ ﴾ را تمام وحی بدانید، فساد بزرگی در آیه قائل خواهید شد: در این صورت خدای کائنات با آن فصاحتش به بهترین مخلوقش می فرماید: « ای محمد (ص)! دین را ابلاغ کن! اگر دین را ابلاغ نکنی، دین را ابلاغ نکردی! » یا بفرماید: « اگر رسالتت را ابلاغ نکنی، رسالتت را ابلاغ نکردی. » و ...، که می دانیم خداوند هیچ گاه این طور حرف لغو نخواهد زد. زمانی معنا درست خواهد شد که خداوند (مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ) را در خصوص جزء نازل کند و (فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ) را خصوص کل، و بگوید: ای پیامبر (ص) این یک چیز را ابلاغ کن، اگر همین یک چیز را ابلاغ نکنی، گویی هیچ چیز از رسالت ابلاغ نکردی! (یعنی این با رسالتت برابری می کند.) ۳- در این جا فعل ماضی (أنزل) آمده و نشان می دهد مراد وحی نازل شده قبل از نزول این آیه است، و نه بعد آن، پس شامل تمام رسالت نیست، بلکه بخشی از رسالت است. از طرفی باید هم زمان، فعل های (نزل) و (بلغ) را یا به حال می آورد، یا به ماضی. برای مثال می فرمود: « آن چه بر تو نازل می شود (حال) را ابلاغ کن (حال). » یا می فرمود: « باید ابلاغ (ماضی) می کردی آن چه بر تو نازل شده (ماضی). » اما در اینجا فعل امر که برای حال است در کنار فعل ماضی آمده. یعنی معنا چنین خواهد شد: ای محمد (ص)، هر آن چه از دین از اول تا الآن بر تو - نازل شده - [دوباره و الآن] ابلاغ کن. می بینیم معنا نمی دهد؛ چرا پیامبر دوباره باید همه چیز را ابلاغ کند؟ اما اگر سیاق قطع شده، دلیلی بر آن نیست دیگر رابطه ای هم میان آیات نیست، بلکه ما معتقدیم با ادغام آیات قبل و این آیه، نکته ای زندگی ساز برداشت می شود: در ابتدا خصوص امت های گذشته می فرماید: وَ لَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ... مَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ - لَأَكَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۚ ( و اگر آن چه بر آنان نازل شده از سوی پروردگارشان را به پا میداشتند، از بالا سرشان و زیر پایشان نعمت می بارید - ) سپس روی به سوی پیامبر و امت می کند و می فرماید: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ (فی علی علیه السلام) و بدان معناست که ترک این حکم موجب قهر نعمات الهیست و آیات قبل در مقام بیان هشدار و نصیحت بودند که بگویند: مبادا شما مؤمنان هم به مصیبت شریعت های گذشته دچار شوید. این همچون سخن حضرت زهرا سلام الله علیها است که فرمود: « اگر ولایت علی علیه السلام را قبول می کردید از آسمان و زمین بر شما نعمت می بارید [ و دچار فتنه و فقر نمی شدید ]. »
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.