افزودن نظر جدید

ابلهی از نور خورشید بیزار بود چون نور زشتیهایش رابرملا میکرد پس مشتی خاک برداشت و به طرف خورشید پاشید ،خورشید در نظرش تیره و تار شد بیچاره خیال میکرد خورشید را خاموش کرده اما خود کور شده بود ،،،این حکایت امثال این فرد است
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.