افزودن نظر جدید

با سلام خدمت شما از عرایض پر بار شما بسیار ممنونم محضر شما عرض شود که استناد به نامه 62، برای مصداق بیعت با عثمان نبود بلکه برای اهمیت مساله دوری از آشوب و فتنه و تفرقه در جامعه اسلامی نو پا بود. اما در مورد وحدت که فرمودید «که این وحدت و دوری از تفرقه در عصر خلفا با وحدت در امروز متفاوت است» نکته‌ای که حائز توجه است این است که در عصر عثمان نیز خطرات بسیاری برای حکومت نوپایه اسلام وجود داشت. آیا شما وجود دشمنان خارجی و داخلی را انکار میکنید؟! تازه حدود 13 سال از وفات پیامبر گذشته و بخشهایی از روم و ایران فتح شدند و خیل کثیری از بردگان و موالی کافر به سرزمین اسلامی گسیل گشتند و علاوه اینکه هنوز دشمنان یهودی و مسیحی و منافق در درون سرزمین اسلامی حضور دارند آیا با وجود چنین خطراتی آیا شایسته بود تفرقه و آشوب در میان جامعه اسلامی ایجاد شود؟! فرمودید: «اگر بیعت حضرت با عثمان برای وحدت بود پس چرا امیرالمومنین علیه السلام با عائشه و صحابه بزرگی مانند طلحه و زبیر جنگید» تفاوت این دو مساله به وضوح آشکار است. اولا: امیرالمومنین متصدی امر خلافت شدند و علاوه بر مقبولیت سیاسی و پذیرش حاکمیتش توسط مردم، قدرت سیاسی یافتند و حکمشان در نزد مردم نفوذ داشت. ثانیا: جنگ را عائشه و طلحه و زبیر بر حضرت و حکومتش تحمیل کردند یعنی ندای تفرقه از جانب آنها بلند شد و اگر در تاریخ مطالعه بفرمایید مشاهده میکنید که چقدر امیرالمومنین برای گریز از بروز جنگ و تفرقه در میان مسلمین بارها به طلحه و زبیر و عائشه پیام فرستاده تا آنان از شورش و آشوب دست بکشند و آنگاه که مشاهده فرمود توضیه‌هایشان برای وحدت، ثمری ندارد دست به حذف عناصر تفرقه‌افکن زدند پس در واقع جنگ امیرالمومنین با عائشه نیز برای حذف تفرقه و تفرقه‌افکنان بود. جنگ صفین و جنگ جمل را نیز در همین راستا میتوان بررسی کرد. پس امیرالمومنین هرگز جنگ ایتدایی نداشته و سه جنگ بر ایشان تحمیل شده و ایشان ناچار به دفاع و مبارزه با تفرقه شدند. ثالثا: فرمودید: «که امیرالمومنین فرمود اگر من چهل نفر داشتم قیام میکردم». بفرمایید این چهل نفر را آیا داشتند و قیام نکردند؟! طبیعتا ما نیز قبول داریم که اگر حضرت در زمان خلفای از قدرت و حمایت گسترده برخوردار میبود و احتمال پیروزی میرفت حتما بر علیه انحراف و غصب خلفا قیام میکرد اما پس نبودن حتی چهل نفر یار خالص، منجر به سکوت و پذیرش بیعت با عثمان شد و نمی‌توانست با وجود یقین بر شکست قیام، با تعداد یاران اندکش قیام کند و تشیع در همان بدو تولدش ریشه‌کن شود. رابعا: الان انقلاب اسلامی حدود چهل سال است که به پیروزی رسیده و هرگز نتوانتسه در طی این چهل سال به طور کامل بر تمامی دشمنان خارجی فائق آید و دشمنی منافقان و وهابیت و یهود و غرب مسیحی، بزرگترین موانع پیشرفت ایران شیعی است. حال اگر ایران شیعی بخواهد بر طبل تفرقه با اهل سنت دامن بزند قطعا آنان را به دامان وهابیت سفاک گسیل می‌کند و نمی‌تواند براحتی در جهان اسلام به راهش ادامه دهد. بیش از ده میلیون اهل سنت در ایران حضور دارند و اکثریت مسلمانان را اهل سنت تشکیل می‌دهند آیا میتوان ندایی غیر از وحدت با اهل سنت سر داد؟! ندای تفرقه با اهل سنت، منجر به حذف قدرت شیعه و نفوذش در جهان اسلام خواهد شد. ندای وحدت یعنی اتکا به نقاط مشترک نه دست کشیدن از نقاط غیر مشترک. وحدت جهان اسلام بی شک توان اسلام را در برابر دشمنان غیر مسلمان تقویت خواهد کرد تحلیل جنگ کربلا هم این چیزی نیست که شما فرمودید. اولا: معاویه با جانشینی یزید عهدنامه را نقض کرد و خلافت یزید نامشروع و برخلاف عهدنامه توافقی بین دو جریان اسلامی بود. ثانیا: بیعتهای فراوانی برای امام در شهرهای مختلف عراق گرفته شده بود که جریان علوی خواهان پذیرش ولایت امام بودند و از این‌رو امام برای ولایت‌امری به سمت عراق رهسپار شدند و باقی ماجرا بر شما آشکار و روشن است و نیاز به توضیح نیست که چه شد و چگونه در کربلا جنگ را به امام تحمیل کردند که یا با یزید بیعت کند و یا آنکه خونش ریخته شود. با عرض تشکر از نظرات شما
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.