افزودن نظر جدید
با سلام؛ بخشی از پاسخ های
با سلام؛ بخشی از پاسخ های وبلاگ انصاف (www.ensaaf.blogfa.com ) به جوابیه ی آفای حجامی آورده می شود ، ان شاءالله که به دنبال حقیقت باشیم نه بهانه جویی و... ، چنانچه مایل بودید می توانید سری بزنید؛
" از آنجا که آقای حجامی در حین مطالعه دنبال ایراد گرفتن بوده اند متوجه تفاوت مفهوم تکلم با مفهوم کلمه نشده اند، لذا این موضوع را ایراد می بینند. آقای یعقوبی پیرامون این آیه می فرماید: «آيه و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمات يعني يك تكلم، يعني ابتلاء به كلمات يك تكلم است. قسمت دوم آيه، يعني اينكه خداوند كلمات را به صورت تام بر ابراهيم قرارداد اين هم يك تكلم است خداوند جريانش را بيشتر كرد و كامل و كاملتر كرد تا به صورت تام بر ابراهيم قرارداد اين هم يك شيء صادر است، اين قسمت هم شيء صادر است، پس اين هم تكلم است، محصولش كلمه است. «إِنّي جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا» خداوند مفهومي را بر ابراهيم صادر كرد پس امامت هم ميشود يك كلمه». ابتلاء ابراهیم(ع) به کلمات، یک تکلم خداوند با ایشان است و بعد خداوند جریان همین کلمات را بر ابراهیم(ع) بیشتر می کند تا اینکه این کلمات را که طبق احادیث اهل بیت(ع) تعدادشان چهارده تاست، به صورت تام بر این بزرگوار جاری می کند. هنوز کلمه ای به آن کلمات قبلی اضافه نشده، ولی خود همین «فأتمهن» ماجرایی فراتر از ابتلاء اولیه ابراهیم(ع) به کلمات است و خود نوعی تکلم است! و چون محصول تکلم، کلمه است، لذا امامتی که به ابراهیم(ع) عطا می شود، یک کلمه است!
از منظری دیگر؛ خداوند کلاسهای تربیتی ابراهیم(ع) را در این آیه معرفی می کند. اولین کلاس، ابتلاء به کلمات است!(طبق احادیث، چهارده کلمه). به خاطر اینکه ابراهیم(ع) در این کلاس نمره قبولی می گیرد، خداوند جریان این کلمات را به سمت این بزرگوار بیشتر می کند تا اینکه به صورت تام بر ایشان جاری می شود. ابراهیم(ع) ظرف بسیار قابلی است که توان دریافت، نگه داری و معرفی کلمات چهارده گانه را به صورت تام دارد، لذا خداوند او را وارد کلاس جدیدی به اسم امامت می کند! در حقیقت «کلمۀ علیا» را بر ایشان جاری می کند و در کلاس امامت، تنها امام بر ناس قرار داده می شود. حال معلوم نیست آقای حجامی احتمال وجود شانزده کلمه را از کجای این مطلب برداشت کرده اند!؟
از درون همین آیه 124 سوره بقره می توان فهمید که جایگاه کلمه امامت بالاتر از سایر کلمات اصلی است. زیرا خداوند ابراهیم(ع) را بعد از واجد شدن کلمات چهارده گانه، وارد کلاس امامت می کند. از طرفی اگر امامت نیز یکی از همان کلمات قبلی بود، نیازی به جاری کردن دوباره آن کلمه بر ابراهیم(ع) نبود، چون ایشان در تمام کلاسهای قبلی نمره قابل قبول گرفته بودند.
پیرامون تعریف امامت، درجات امامت، رابطه امامت با سایر کلمات و مقولات نظام خداوندی، و کلاً پیرامون اینکه وقتی گفته می شود اهل بیت(ع) امام هستند یعنی چه، مطالب بسیار عظیمی مظرح شده که اکنون مجالی برای ذکر این موضوعات نیست.
مصادیق کلمات
اما اینکه این موضوعات از باب تفسیر است یا تطبیق!؟ و یا اینکه ارتباط دادن کلمات به اهل بیت(ع) در روایات از باب تطبیق است نه تفسیر، باید گفت که این دسته بندی ها را محققینی وارد کرده اند که به علت عدم فهم دقیق از آیات قرآن و کلام معصومین(ع) و نظام خداوندی، نتوانسته اند ارتباط مقولات مطرح شده در آیات و احادیث ذیل آیات را متوجه شوند و از طرفی دیگر بین این موضوعات و مطالب خودشان در اغلب موارد یا تضاد هست و یا اصلاً ارتباطی وجود ندارد، لذا نیاز به توجیه هست و چه توجیهی بهتر از تطبیق و تفسیر!
و اگر مراد از كلمات در آيه مذكور قضايايي است كه ابراهيم(ع) به آنها مبتلي شده است، مانند ابتلاء به كواكب و آتش و هجرت و ... ، باید این مُراد در آیات دیگر جوابگو باشد یا نه؟! آیا معنی دارد که بگوئیم خداوند به آدم(ع) کواکب و آتش و هجرت را القاء کرد؟! یا بگوئیم خداوند ستاره یا آتشی را به مریم(س) بشارت دارد که وقتی به دنیا آمد اسمش عیسی بن مریم(ع) بود؟! ولی می توان گفت که خداوند ابراهیمش را به مقولاتی مبتلا کرد که ثمره و تبعات این ابتلائات ماجراهایی در زندگی ابراهیم(ع) است مانند بت شکنی، هجرت، آتش و ... .
و اما آنچه که آقای حجامی از معانی الاخبار نقل کرده پیرامون کلمات، آنها نیز تبعات ابتلاء به کلمات هستند و حتی در بعضی موارد شأن ابراهیم(ع) پائین می آید؛ از جمله پیرامون ستاره و ماه و خورشید! """يكي ديگر از آنها، يقين است و اين همان سخن خداست كه فرمود: و كذلك نري ابراهيم ملكوت السموات والارض ليكون من الموقنين[19] يكي ديگر از آنها، شناخت ابراهيم نسبت به وحدانيت و قدم خدا و پاك بودن خدا از تشبيه است. تا آنجا كه به ستارگان و ماه و خورشيد نگاه كرد و از غروب كردن آنها پي برد كه آنها حادث بوده و آفريدگاري دارند.....""" باید گفت که اولاً این ستاره و ماه و خورشید مربوط به عالم مادی نیست، چون در عالم مادی اصلاً این قانون وجود ندارد که ستاره بیاید و افول کند، سپس ماه بیاید و بعد از اینکه ماه رفت، خورشید بیاید! بلکه این قانون مربوط به ملکوت است و هرچه هست، ابراهیم(ع) در ملکوت با این ماجرا مواجه شده، چون در آیات سوره انعام، ابتدا خداوند می فرماید ما ابراهیم(ع) را به ملکوت بردیم و ملکوت آسمانها و زمین را به او نشان دادیم، و در آیات بعد نمی فرماید که ابراهیم(ع) از ملکوت برگشت و سپس با ستاره و ماه و خورشید مواجه شد و نیز نمی فرماید که در حین محاجّه با قومش این ماجرا اتفاق افتاد.
سؤال اینجاست که چرا مطالبی که به این راحتی قابل نقد است، برای آقای حجامی و امثال ایشان جای هیچ سؤالی نیست و به راحتی قابل پذیرش است، ولی معارفی به این قوت و دقت و عظمت که تمام آیات و روایات مربوطه مؤیّد آن است را به خانه زیبا در کنار ماسه زار و خانه عنکبوت و ... تشبیه می کنند؟! آیا این تعصب بیجا و بی انصافی نیست؟! ما دنبال ایراد گرفتن نیستیم ولی می خواهیم در مواجهه با تفکرات و اعتقادات مختلف محققانه وارد شویم، زیرا اصول اعتقادات تحقیقی است! و محقق یعنی کسی که دنبال حق و احقاق حق است! "
حق جو
1393/11/15 - 21:55
لینک ثابت