افزودن نظر جدید

متشکرم محمد طاهای عزیز. در اثار اکهارت بر جامعه غرب سبک زندگی مصرف گرایانه و خالی از معنویت (حالا معنویت به معنایی که ایشان بکار میبرد) نقدهای بسیاری وجود دارد. خود این نقدها این متفاوت اندیشیدن همان از خود برخواستن است و هیچ عملی بالاتر از برخواستن از خود و قیام علیه نفس نیست. حضرت علی (ع) در پاسخ به شخصی که گفت اصحاب کهف را عملی نبود (نتیجه ایمان) می فرمایند چه عملی بالاتر از این که ایشان از خود برخواستند. اساس این حرکت ها و اندیشه های نوین دقیقا بخاطر همین خلاء بزرگ در جامعه امروز غرب بوجود آمده. هر کجا دردی بود درمان همانجا رود. این نیاز به تحول و خستگی و سرخوردگی انسان امروز از سبک زندگی بی روح و خودخواهانه و لذت جویانه صرف او را وادار به جستوی راهی و منفذی برای عبور از این بن بست ها یا بازگشت به راه اصلی کرده است. انسان امروز واقعا بدنیال راهی برای بازگشت به اصل خویش است. بازگشت به آن جنبه الهی و ملکوتی. گرچه غالب آنها متاثر از مکاتب شرقی و باز هم کمی انسان محورانه است و آن وجه توحیدی که مد نظر قرآن است در آنها شاید کمرنگ است. ولی همه اینها نوید بخش آغاز حرکتی نوین و نیاز به تغییر در سبک اندیشه و زندگی انسان عصر حاضر است. از نگاه کلی این روند مثبتی است حتی از منظر روایات اسلامی در باره آنچه حوادث پیش از ظهور و آخرالزمان میدانیم و آن تصویری که از اتفاقات هولناک و جهانی بشدت تاریک و فرو رفته در ظلم داریم. روایاتی داریم با این مضمون که تا زمانی که این آمادگی در انسان بوجود نیاید ظهور اتفاق نخواهد افتاد(لیاقت بحث در مورد آن را در خود نمیبینم آنچه درک شخصی است عرض میکنم) منظور از امادگی قطعا این نیست که شمشیرت را و زین و یراق اسبت را دم دست بگذار و گوش بزنگ باش. آمادگی همان درک و شناخت خود بعنوان انسان است که جوهری ورای این ظاهر قابل مشاهده و لمس دارد (خودشناسی) و حرکت بسمت آن جوهره الهی و آن بعد معنوی و خداگونه است. و این شناخت روز به روز شفاف تر و سیقلی تر و زنگار آن گرفته خواهد شد. باور پذیری اینکه انسانی میتواند هزار و سیصد سال زنده بماند نیاز به شناخت ماهیت حقیقی انسان دارد تا وقتی این شناخت و در نتیجه آن، آن ایمان بدست نیاید آمادگی هم بوجود نخواهد آمد. ببینید حتی معجزاتی که از طرف پیامبران در قرآن ذکر شده یک روند تکاملی دارد. درک و آگاهی انسان در زمان پیامبر اسلام از زمان حضرت موسی بیشتر شده است. انسان زمان پیامبر مفهوم خدا را پذیرفته او راه را اشتباه رفته و در شرک است. او دیگر با عصا و اژدها قانع نمیشود برای تاباندن نور ایمان در او نیاز به معجزه عظیمتری بوده است. انسان امروز نیاز به معجزه ای والاتر دارد و آن خردمندی است. اکهارت تول نه مدعی فرقه و آیینی جدید است نه ادیان را رد یا دعوت به دین دیگری میکند. اکهارت تول لحظه ای درنگ است لحظه ای مکث و سکون در دل شتابزدگی و سرعت. شکافی کوتاه بین دو فکر. میگوید آن لحظه سکون و بی ذهنی تو خودت هستی. تو ورای آن من فکر کننده ای. تو آن نجواهای ذهنی نیستی... متاسفانه شما برای نقد بیشتر واژه ها را ملاک قرار میدهید نه مفهوم را. نفس ذهن و فکر...اکهارت میگوید. این ذهن است که فکر میکند. فکر تجلی انرژی ذهن است. انسان خردمند دایم در حال رفت و آمد بین آن وجود حقیقی و ذهن فکر کننده است و هیچ خلاقیتی هیچ هنری هیچ اثر شگرفی خلق نمیشود مگر در حرکت بین ذهن و بی ذهنی. گاهی فقط مشاهده کنید قضاوت نکنید از اشیاء از دلخوشی ها و لذت ها و از ترس ها و کمبود ها برای خودتان هویت نسازید. باور ها اعتقادات عادات شما برای شما هویت ساخته است. شما آن نیستید منظور او از نفس همین هویتی است که از دلبستگی ها و وابستگی ها ساخته ایم تمام آن منم ها...من مسلمانم من مسیحی هستم من ایرانی یا امریکایی یا ژاپنی هستم. من آدم چنین و چنانی هستم... شما ورای این اشکال و تعاریف هستید به اسم ها و فرم ها خیلی دلخوش نباشید . کما اینکه من با هویت مسلمان بعضا همان خطاها را دارم که انسانی با هویت بودایی یا مسیحی. منظور از نفس این است. شهوت پرستی طمع خودخواهی و... اینها آفت انسان بودن هستند. اگر جهان غرب از پوچ گرایی و نهیلیسم به اوشو و حالا به اکهارت یا وین دایر و سایرین رسیده باشد باز هم این مسیر رشد را نشان میدهد. به فال نیک بگیرید. در آینده ای نه چندان دور دیگرانی متولد میشوند و حرفایی خواهند زد از جنسی که باز هم توحیدی تر است. جهان پویاست و تشنه پذیرش و آن آمادگی که بتدریج حاصل میشود. و شاید آنگونه که ذهن ما دو دو تا چهارتا میکند و مطابق آنچه ما فکر میکنیم عمل نکند. قوانین و سنت های خود را دارد. این روند تکاملی است. حقیقت یک چیز است دوست عزیز شاید ما فقط پای فیل را چسبیده ایم و دیگری گوش یا گردن فیل را.
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.