سلام محمدعزیز. ببینید ما مسلمانان بر اساس سه چیز حکم به مسئله ای میکنیم. قرآن، روایات و عقل. اشکال اول: شما گفتید اشکال عمده ما مسلمانان اینه که چرا موضع در مقابل ظلم و ظالم نمیگیرند . ما در روایات داریم «هل الدین الا الحب و البغض» آیا دین غیر از حب و بغض است؟ و شما جواب ندادید چرا نباید آنها از این مسئله حرف بزنند ؟ و چرا نمی زنند؟ بله شاید اشخاصی باشند که ذرهای درک را بدست آورده اند و ما منکر این مسئله نیستیم ولی مسئله اصلی ما انحراف کثیری است که در این مکاتب وجود دارد. البته که شیطان هم میگفت فقط تو را میپرستم و به انسان سجده نمیکنم. یعنی درک فقط سجده برای خدا و سپس همین درک به ضررش تمام شد و شد از کافران. درثانی شما گفتید همه چیز در دایره افکار و اعتقاد ما اتفاق میافتد نه خیر اینچنین نیست انسان به خیلی چیزها فکر میکند و اعتقاد دارد ولی آن چیز اتفاق نمی افتد ثالثا شما گفتید اکهارت دست روی خوب نکته ای گذاشت فکر، ذهن و نفس ... این کلمات هر کدام معنای مغایری با همدیگر دارند ویکی نیستند یعنی فکر ذهن نیست ذهن نفس نیست و... رابعا اساسا بحث ما این نیست که از عذاب وجدان به عزت نفس میرسیم یا نه بحث ما این است که کلا اکهارت عذاب وجدان را نفی میکند و از ریشه قبول ندارد. و خود شما هم قبول دارید که عذاب وجدان باید باشد حالا نتیجه این عذاب وجدان چه خواهد شد بماند. ببینید اینکه در جامعه امروزی معنویت نیست دلیلش فقر وجودی نیست یعنی در شریعت فقر مقوله معنویت وجود ندارد بلکه پیاده سازی و عمل به آن توسط مردم است که بروز و ظهور میدهد. چقدر در فقه و شریعت از دروغ، رشوه، و... منع کردند حال چقدر مردم به آن عمل میکنند؟ خلاصه عیب از مسلمانی ماست
mohammadtaha
1398/07/22 - 11:04
لینک ثابت