افزودن نظر جدید

من نمیدونم شما چجوری نتیجه گرفتی که زرتشت مردم رو در انتخاب دین ازاد نمیگذاشت ه و تعصب داشته؟؟(احتمالا بخاطر کج فهمی شماست).من در این مورد پاسخ شایانی دارم. بنابر پیام زرتشت به هرکس چه مومن و چه بی دین و چه اشه ون و چه درگونت, می بایستی مزد و پاداش به نسبت کردار و گفتار او داده شود.حتی در اوستای متاخر اثر این تعلیم وجود دارد.اشاره میکنم به دستوری از نیرنگستان 4, 9/1 (که حتی به یک دیو پرست و گناهکار باید در مقابل کاری که میکند دستمزد عادلانه داده شود) ..... زرتشت کمک به طبقه ی ضعیف و گروهی که زیر فشلرند را واجب شمرده و شرط ان را اشه ون بودن ندانسته.در 46/5 به صراحت امده: که نیرومند باید از روی محبت و انساندوستی تقاضای در مانده را اجابت کند هرچند پیرو راستی نباشد و باید که از روی مهر و محبت او را به راه راست هدایت نماید و به نیروی دانش خود(مرد دانا و توانایی که بنا به دستور خداوند و یا از راه مهر و عواطف انسانی خواستاران کمک را خواه از هواخواهان راستی یا دروغ به گرمی پذیرا شود .او پیرو را اشا بوده و زندگیش سرشاز از زاستی و دستی است .ای هستی بخش دانا , او بخردی است که با نیروی دانش گمراه را ازتباهی و نیستی رهانیده و اورا به خود شناسی و اتکای به نفس رهبری خواهد کرد.ترجمه ی اذرگشسب). با توجه به این بند و سرودهای متعددی که زرتشت انسان را به محبت و رافت و راهنمایی با دانش و معرفت نتیجه این میشود که پیامز رتشت مخالف تعصب است و انسان ازاده و راست دین, با اراده و خوداگاهی راستی را برمیگزیند و این کار را بریا رضایت کلیسا و حتی خدا نمیکند بلکه برای دستیابی به سعادت درونی و بخاطر انکه چنین راهی کمال بخش است انجام میدهد . زرتشت در هات 46 به درگاه خدا ناله براورده و از تنگ دستی خود گله میکند و استطاعت کم و قدرت زیاد دشمنانش را به خداوند عرضه میدارد.شکایت میکند که او را ازخانه و کاشانه اش رانده اند و به سبب خواسته کم و قلت پیروانش با دشمنان قدرت مقابله ندارد.او همچون دوستی عاشق از پروردگار طلب کمک میکند .از خدا می طلبد جوانمردانی را به یاری فرستد که پیروان دروغ از هر سو بر او تاخته اند.کرپن ها و کاویها مردم را به کژ میبرند و در جامعه فساد برپا میدارند و با کردار زشت خود زندگی مردم را تباه میسازند و.... ولی جالب این است که با این همه سختی ها و درد ها و گله و شکایت باز هم زرتشت به ترس و ضعف و ذلت تن در نمی دهد و چون ابرمردی پاکدل و عارفی اندیشمند از خداوند به جای ((ارتش و قدرت و ثروت)), طلب قدرت نیک اندیشی و اموزش راستی و نظام حق میکند تا به ان وسیله ماموری الهی را به پایان رسانده و مردمان را به راه حق هدایت کند و انها را خوشبخت و سعادتمند سازد.((از این گفتار میتوان نتیجه گرفت که زرتشت جنگ و کشتار را دستور نمی دهد و با سلاح پندار به مبارزه برمیخیزد)) گله و شکایتش برای محروم شدن از زر و زور نیست بلکه ترس از این است که مبادا در وظیفه ی انسانی خود ناموفق گشته و ماموریت خداوند را به درستی انجام ندهد. من نمیدونم شما چجوری به این نتیجه رسیدی که زرتشت برای حقانیت خودش به کشت و کشتار دستور داده
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.