چرا امام علی در برابر جسارتهایی که به همسرش شد سکوت کرد؟
برخی از پیروان اهل سنت بر خلاف دیدگاه علمای خویش، معتقدند که جریان آتش زدن خانه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، افسانه و دروغی بیش نیست، چرا که با قبول این جریان، باید امام علی (علیهالسلام) را فردی - نعوذ بالله - ترسو فرض کرد، به عبارت دیگر، کدام عقل باور میکند که کسی مثل عمر، به ناموس رسول خدا حمله کند و خانهاش را آتش بزند، ولی علی (علیهالسلام) نتواند از همسرش دفاع کند و از خود عکس العملی نشان دهد؟
در پاسخ به این شبهه لازم است به چند نکته توجه کرد
نکته اول:
آتش زدن خانه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) واقعیتی است انکارناپذیر که در منابع معتبر فریقین بدان اشاره شده است.
به دو نمونه توجه کنید :
«هنگامى كه مردم با ابى بكر بيعت كردند، على و زبير در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مىپرداختند، و اين مطلب به عمر بن خطاب رسيد. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب ترين فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو!!! ولى سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست كه اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
اين جمله را گفت و بيرون رفت، وقتى على (عليهالسلام) و زبير به خانه بازگشتند، دخت گرامى پيامبر به على (عليهمالسلام) و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را كه قسم خورده است انجام مىدهد!»[1]
«هنگامى كه ابوبكر از مردم با تهديد و شمشير و زور بيعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه (عليهاالسلام) فرستاد، و عمر هيزم جمع كرد و درِ خانه را آتش زد.»[2]
نکته دوم:
عكس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب:
با نگاهی به کتب اهل سنت معلوم میشود که حضرت علی (علیهالسلام) در برابر جسارت به همسرش سکوت نکرده است.
سليم بن قيس هلالى كه از ياران مخلص اميرمؤمنان (عليهالسلام) است، در اين باره مىنويسد:
«عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد! حضرت زهرا (عليهاالسّلام) به طرف عمر آمد و فرياد زد: يا ابتاه، يا رسول اللَّه! عمر شمشير را در حالىكه در غلافش بود بلند كرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله كرد: يا ابتاه! عمر تازيانه را بلند كرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد:
يا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مىكنند!» «علی (عليهالسّلام) ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد؛ ولى به ياد سخن پيامبر (صلىاللهعليهوآله) و وصيتى كه به او كرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به پيامبرى مبعوث کرد، اگر مقدرّات الهى و عهدى كه پيامبر با من بسته است، نبود، مىدانستى كه تو نمىتوانى به خانه من داخل شوى.»[3]
در واقع حضرت علی (علیهالسلام) با برخوردی که با عمر داشتند میخواستند این نکته را بیان کنند که: اگر مأمور به صبر نبودم، كسى جرأت نمىكرد كه به خانوادهام جسارت کند؛
همچنين آلوسى عکس العمل حضرت علی (علیهالسلام) در برابر جسارت به حضرت زهرا را چنین بیان میکند:
عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشيد و داخل خانه شد، فاطمه (سلاماللهعليها) به طرف عمر آمد و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول الله»! عمر شمشيرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازيانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فرياد زد: «يا ابتاه» (با مشاهده اين ماجرا) علی (علیهالسلام) ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت کشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش کوبيد.[4]
نکته سوم:
با مطالعه کتب تاریخی معلوم میشود که پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) در بعضی از موارد بنا به دلایلی از مظلوم دفاع نمیکرد و به او وعده صبر میداد. امام علی (علیهالسلام) هم به همان علت از همسرش نتوانست خوب دفاع کند:
ابن حجر عسقلانى در الإصابة مىنويسد:
سميه دختر خباط... مادر عمار ياسر هفتمين كسى است كه اسلام آورد، ابوجهل او را اذيت مىكرد و آن قدر نيزه بر پايين شكمش زد تا به شهادت رسيد، و او نخستين زن شهيد در اسلام است. آل بنو مغيره، چون مسلمان شده بود و دست بردار نبود او را آزار و اذيت كردند؛ تا كشته شد. رسول خدا، منظره شكنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مكه مىديد و مىفرمود: اى خاندان ياسر! صبور باشيد كه وعدهگاه شما بهشت است.[5]
امام علی (علیهالسلام) در نهج البلاغه میفرماید: من در آن زمان چاره ای جز صبر نداشتم
در اين انديشه فرو رفته بودم كه: با دست تنها (با بى ياورى) به پا خيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط پر خفقان و تاريكى كه پديد آورده اند صبر كنم، محيطى كه: پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا واپسين دم زندگى به رنج وا مى دارد.
(عاقبت) ديدم بردبارى و صبر به عقل و خرد نزديكتر است؛ لذا شكيبایى ورزيدم؛ ولى به كسى مىماندم كه: خاشاك چشمش را پر كرده، و استخوان راه گلويش را گرفته، با چشم خود مىديدم، ميراثم را به غارت مىبرند.[6]
نکته پنجم:
اگر امام علی (علیهالسلام) مهاجمان را میکشت، خطرات زیر به وجود میآمد:
1- بازگشت کفر و نابودی اساس اسلام
امام علی (عليهالسّلام) در اين باره میفرمايد: «به خدا سوگند! اگر ترس از ايجاد تفرقه در ميان مسلمانان و بازگشت كفر و نابودی اسلام نبود، با آنان به گونهای ديگر رفتار میكردم.»[7]
2- بهانهای برای حمله رومیان
با مطالعه تاریخ معلوم میشود که در آن زمان اگر امام علی (علیهالسلام) دست به شمشیر میبرد، این کار باعث تضعیف جبهه داخلی میشد و این بهانه خوبی برای حمله رومیان بود.[8]
3- از دست دادن یاران معدود
يارانِ امام علی (علیهالسلام) در اقلیت بودند و اگر امام اقدامی انجام میداد باعث از بین رفتن همان عده معدود میشد
امام علی در نهج البلاغه میفرمایند: «خداوندا! از تو جهت انتقام از قريش و آنهايی كه ياريشان كردند، ياری میطلبم، چرا كه آنها پيوند خويشاونديم را قطع كردند و كار را بر من واژگون کردند و در غصب و ضايع كردن حقی كه من از ديگران بدان سزاوارتر بودم با هم متحد شدند و گفتند بدانيد كه حق گرفتنی است و تو بايد از آن منع شوی پس تو كه صاحب حقّی، در غم و اندوه صبر كن يا در حال تأسف بمير. وقتی به وضع خودم نگريستم ناگاه متوجه شدم كه به غير از اهل بيت خويش، يار و دفاع كنندهای ندارم. بنابراين از اينكه مرگ، ايشان را در آغوش گيرد دريغ کردم.»[9]
پینوشت:
[1]. «أنه حين بويع لأبي بكر بعد رسول الله كان علي والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول الله فيشاورونها ويرتجعون في أمرهم ، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال : يا بنت رسول الله! و الله ما من أحد أحب إلينا من أبيك ، و ما من أحد أحب إلينا بعد أبيك منك ، و أيم الله ما ذاك بمانعي إن اجتمع هؤلاء النفر عندك ، إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت ، قال : فلما خرج عمر جاؤوها فقالت : تعلمون أن عمر قد جاءني و قد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت و أيم الله ليمضين لما حلف عليه.» المصنف ، ابوبکر بن ابيشيبه، ج8 ، ص 572
[2]. «ان ابابكر بعد ما اخذ البيعة لنفسه من الناس بالارحاب و السيف و القوة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الى دار على و فاطمه(عليهما السلام) و جمع عمر الحطب على دار فاطمة(عليها السلام) و احرق باب الدار.» الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطيه ، ص160 و 161-- العقد الفريد، ج 5، ص 12،السقیفة و الخلافة، عبدالفتاح عبدالمقصود، ص 14--انساب الاشراف، البلاذری، ج 1، ص 252,اعلام النساء : ج 4 ، ص 114
[3]. «وَ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ عليه السلام وَ صَاحَتْ يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّيْفَ وَ هُوَ فِي غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ يَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَكَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ.
فَوَثَبَ عَلِيٌّ (عليه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِيبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَ رَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) وَ مَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَ الَّذِي كَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ يَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَ عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَيْتِي.»كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568
[4]. «أنه لما يجب على غضب عمر و أضرم النار بباب على و أحرقه و دخل فاستقبلته فاطمة و صاحت يا أبتاه و يا رسول الله فرفع عمر السيف و هو فى غمده فوجأ به جنبها المبارك و رفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت يا أبتاه فأخذ على بتلابيب عمر و هزه و وجأ أنفه و رقبته.» الآلوسي البغدادي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج3، ص124
[5]. «سمية بنت خباط... والدة عمار بن ياسر كانت سابعة سبعة في الاسلام عذبها أبو جهل و طعنها في قبلها فماتت فكانت أول شهيدة في الاسلام... عذبها آل بني المغيرة على الاسلام و هي تأبى غيره حتى قتلوها و كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يمر بعمار و أمه و أبيه و هم يُعذّبون بالأبطح في رمضاء مكة فيقول صبرا يا آل ياسر موعدكم الجنة.» العسقلاني، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7، ص 712.
[6]. «وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ. يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ. فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى. فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا. أَرَى تُرَاثِي نَهْباً.» نهج البلاغه خطبه سوم
[7]. «لو لا مخافة الفرقة بين المسلمين- و أن يعود الكفر و يبور الدين- لكنا على غير ما كنا لهم عليه» ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج1، ص307
[8]. النويري، شهاب الدين، نهاية الارب في فنون الادب، ج19، ص 40
[9]. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَي قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ أَكْفَيُوا إِنَايِي وَ أَجْمَعُوا عَلَي مُنَازَعَتِي حَقّاً كُنْتُ أَوْلَي بِهِ مِنْ غَيْرِي وَ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِي الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِي الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌّ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِي فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِيَّةِ » خطبه 208 نهج البلاغه
دیدگاهها
ناشناس
1392/10/01 - 16:56
لینک ثابت
استدلات مدقن نبوده و توجیه
memar
1392/10/01 - 19:03
لینک ثابت
دوست گرامی,احادیث مورد
بی نام
1392/10/12 - 00:46
لینک ثابت
درود بر خلفای راشدین.که
memar
1392/10/12 - 13:37
لینک ثابت
شما که ادعا می کنید خلفای
nafsezakiyah
1393/03/31 - 21:12
لینک ثابت
سند های موجود در صحاح شما دال
محمد
1393/05/10 - 17:44
لینک ثابت
اینک از آنها می پرسیم!
حجت اله عرفانیان
1396/11/25 - 15:09
لینک ثابت
به علم ابجد{کلمه الله
شیعه بر حق
1399/08/24 - 18:36
لینک ثابت
واقعا برای کسانی که سرشون رو
افزودن نظر جدید