اگر امام حسین علم به شهادت خود داشتند، چرا به کربلا رفتند؟

  • 1397/06/24 - 06:57
سوال اینجاست که اگر امامان شیعه، از غیب مطلع اند و می دانسته اند که قرار است کشته شوند چرا با دست خویش جان خود را به خطر انداختند ؟ اگر امام حسین (علیه السلام) علم به شهادت خود داشتند، چرا به کربلا رفتند و جان خود را از دست دادند؟

.

پس از بعثت رسول راستي ها و پيامبر پاكي ها حضرت محمد مصطفى (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بزرگترين حادثه اى كه در تاريخ اسلام و مسلمانان رخ داد قيام و شهادت امام حسين (علیه السلام) بود. اگر چه تاريخ هميشه همراه با حادثه ها بوده و از فراز امواج فاجعه ها گذشته و همگام با هنگامه هاى بزرگ و تكان دهنده پيش آمده است اما هيچ روزى را تلخ تر و تكانده تر و در عين حال گسترده تر، تابناكتر و تإثيرگذارتر از عاشورا نديده است.
با صراحت مى توان گفت كه اسلام و قرآن و همه پيامبران الهى و اديان آسمانى با قيام سيد و سالار شهيدان دوباره زنده شدند ، از اين رو عاشورا نه يك روز از روزهاى بى شمار تاريخ كه تولد دوباره تمام تاريخ به شمار می آید .

حال سوال اینجاست که اگر امامان شیعه ، از غیب مطلع اند و می دانسته اند که قرار است کشته شوند ، چرا بر خلاف نص صریح قرآن که می فرماید ( لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه ) با دست خود ، خودتان را به هلاکت نیاندازید ، با دست خویش جان خود را به خطر انداختند ؟
و در مورد قیام عاشورا هم این سوال مطرح است که ، اگر امام حسین (علیه السلام) علم به شهادت خود داشتند، چرا به کربلا رفتند و جان خود و اهل بیت و اصحاب خویش را به خطر انداختند ؟

پاسخ:
گاهی شرایط به گونه ای است که آدمی، به ناچار برای رسیدن به مقصد و مقصود خویش، هر کاری را انجام می دهد؛ حتی اگر بداند به مرگ او می انجامد. رزمندگان اسلام که از زمان پیامبر صلی الله علیه وآله تا کنون، برای انجام دستورات الهی و دفاع از اسلام ، بر هم سبقت می گرفتند، می دانستند سرانجام داوطلب شدن و سبقت گرفتن برای رفتن به میدان جهاد، شهادت آنان است، لیکن چون می دانستند برای دفاع از نظام اسلامی، چاره ای جز این نیست، پا در این میدان بی بازگشت می گذاشتند.

بنابراین اولا : حرکت امام حسین (علیه السلام) به سوی کربلا نیز از این قبیل بود؛ زیرا انحراف در حکومت اسلامی به جایی رسیده بود که اگر قیام عارفانه آن حضرت و یاران باوفایش نبود، اسلام به پایان رسیده بود: «و علی الإسلام السّلام إذ قد بلیت الأمّة براع مثل یزید» و این انحراف، جز با شهادت امام حسین (علیه السلام) قابل اصلاح نبود.
خلاصه اینکه حفظ اسلام مهمتر از هر چیز دیگری است ، امام علیه السلام نیز اگر چه به سرانجام و سرنوشت خود و اهل بیت خویش در مسیر رفتن به کربلا آگاه بودند ، اما حفظ دین خدا را از جان خویش مهمتر می دانستند لذا حاضر به آبیاری و زنده نگه داشتن دین خدا و حفظ اساس آن با خون خود و اهل بیت و اصحابشان شدند .
 
ثانیا :در مورد علم ائمه هم باید گفت:
پیغمبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) از دو علم برخوردارند:

الف :علومی که از راههای عادی به دست می آید که دیگر مردمان نیز می توانند آنها را کسب نمایند .
ب : علومی که از راههای غیر عادی و غیر متعارف به دست می آید ( اکتسابی نیست بلکه الهی و خدادادی است )

حال با توجه به اینکه دنیا نشئه تکلیف است و آن پیشوایان نور نیز همانند سایر مردم، مکلّف به تکالیف الهی بودند، مکلّف به استفاده از علوم غیر عادی نبودند و تنها باید طبق علم عادی خویش رفتار می کردند. البته در مواردی که خداوند به آنها اجازه می داد، از علوم غیر عادی برای اعجاز و اثبات حق بودن دعوت خویش استفاده می کردند. پس استفاده از علوم غیر عادی به اذن خاص الهی بستگی داشت، نه به اراده خودشان. چون آن ذوات نورانی در تمام ابعاد علمی و عملی، معصوم و مصون بودند و اراده آنان تابع اراده الهی بود، لذا هرگز در استفاده از علوم غیر عادی، از امر خداوند سرپیچی نمی کردند. حتی در قضا نیز مأمور بودند که به علم عادی عمل کنند.

بنابراین، آگاهی ائمه (علیهم السلام) از سرنوشت غیبی خودشان تکلیف آور نبود. از این جهت از آن علم استفاده نمی کردند؛ مگر در مواردی خاص که از سوی خداوند متعال مأمور استفاده از آن می شدند؛ و گرنه معیار تکلیف، علم عادی بود، نه علم غیر عادی. از این رو، اگر از راههای عادی، به نقشه دشمن پی می بردند و شرایطشان همانند شرایط امام حسین (علیه السلام) نمی بود، حتماً برای خنثی کردن آن، اقدام می کردند.
 
ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است:
هر امامی که نداند به چه مصیبتی گرفتار خواهد شد و چه بر سر او خواهد آمد، چنین کسی، اساساً حجّت خدا بر خلق او نیست:
«أیّ إمام لا یعلم ما یصیبه و إلی ما یصیر فلیس ذلک بحجة لله علی خلقه».

اطلاع و علم به شهادت امام حسین (علیه السلام) تنها منحصر به خودشان نمی شد بلکه بسیاری از مسلمانان هم سالها قبل از واقعه کربلا از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) جزئیات شهادت حضرت را شنیده بودند به طوری که در كتاب صحيح بخاري كه توسط محمد بن اسماعيل بخاري نگارش يافته و از جمله معتبرترين كتب حديثي اهل تسنن به شمار مي‌آيد نيز روايت شده كه پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به همسرش، ام سلمه، فرموده است آيا حسين را دوست مي‌داري؟... او را خواهند كشت.
اين روايت در كتاب‌هاي ديگر اهل تسنن چون مسند احمد، مقتل الحسين خوارزمي، مجمع الزوائد نورالدين هيثمي و البدايه و النهايه نيز عينا آمده است.

در مسند احمد بن حنبل آمده است كه ام سلمه بيان داشته كه پيامبر خاك سرخ رنگي به من داد و فرمود:
اين خاك از سرزميني است كه حسين در آنجا كشته مي‌شود، هرگاه اين خاك به خون مبدل گرديد بدان كه حسين به قتل رسيده است...
لذا در روايتي نیز از ام سلمة آمده كه گفت:
روز قتل حسين آن خاك را يافتم که خون گشته بود.
كتاب‌هاي تذكره الخواص ابن جوزي، كنزالعمال ابن حسام الدين هندي و الطبقات الكبري ابن سعد نيز روايت‌هاي بسياري درباره امام حسين (علیه السلام) را شامل هستند.
از جمله اين روايت‌ها مي‌توان به اين مورد اشاره كرد:
امام علي (علیه السلام) هنگامي كه به صفين مي‌رفت از كربلا عبور كرد، در برابر نينوا بر كنار فرات دهكده‌اي بود، آنجا توقف كرد و از نام آن سرزمين پرسيد، گفتند كربلاست، علي (علیه السلام) سخت گريست چنان كه اشكش بر زمين مي‌ريخت.
آن گاه فرمود: به حضور رسول افضل (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رفتم در حالی که مي‌گريست، عرض كردم: سبب گريه شما چيست؟
آن حضرت فرمود: لحظه‌اي پيش جبرئيل نزدم بود و مرا آگاه كرد كه پسرم حسين كشته مي‌شود، در كنار فرات در محلي كه آن را كربلا مي‌گويند، آن گاه جبرئيل كفي از خاك به من داد و آن را به من بويانيد، . . .  (1)
اين روايت در بسياري ديگر از كتب اهل تسنن به طرقي ديگر نيز نقل شده است. ديگر كتاب‌هاي اهل تسنن چون مناقب ابن مغازلي، سنن ابن ماجه، نور الابصار شبلنجي، تاريخ دمشق ابن عساكر، كفايه الطالب ابن يوسف گنجي، تاريخ الاسلام شمس الدين محمد ذهبي، ينابيع الموده قندوزي، صحيح مسلم بن حجاج، المستدرك حاكم نيشابوري، معجم الكبير طبراني، تاريخ بغداد خطيب بغدادي و... نيز سرشار از احاديث و روايت‌هاي مرتبط با مقام و منزلت امام حسين (علیه السلام) است که از جمله آن روایات اين روايت است که در بسياري از آن منابع نقل شده است
ام سلمه، رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را در خواب ديد كه مي‌گريست و سر و محاسن مباركش خاك آلوده بود.
گفت از آن حضرت جريان را پرسيدم
فرمود : لحظه‌اي پيش حسين كشته شد.

براساس منابع ياد شده چون حضرت امام حسين (علیه السلام) به شهادت رسيد، سر مباركش را براي يزيد فرستادند، حاملان سر مبارك در نخستين منزل به شادماني آغاز نوشيدن كردند، هنگامي كه به چنين كاري مشغول بودند دستي از ديوار خانه بر آنها بيرون آمد، با قلمي آهنين و سطري به خون نوشت:
اُثر جوامه قتلوا حسينا / شفاعه جده يوم الحساب؟
آيا كسي كه حسين را از راه ستم كشت به روز حشر اميد شفاعتش باشد؟ (2)

پس با وجودی که ائمه اطهار (علیهم السلام) علم به عاقبت خود داشتند ولی تابع رضای خدا بودند و می‌دانستند در راه خدا باید جان خود را تقدیم کنند.
در واقعه کربلا و قبل از آن یزید از امام حسین (علیه السلام) خواست با وی بیعت کند و یزید را به عنوان ولی امر مسلمین بپذیرد. اگر امام حسین این درخواست را پذیرفته بود در واقع قبول کرده بود که یزید به جای ایشان حاکم مسلمانان شود، درباره یزید ، مسعودی می گوید: ( او مردی ستمگر و ظالم و فاسق بود و مسوول در قتل نواده رسول خدا صلی الله علیه و سلم و اصحاب او رضی الله عنهم است. آشکارا شراب می‌نوشید و با سگان می‌نشست. اخلاقش اخلاق فرعون بود. جز این که فرعون در امر رعیت مدارا بیشتر می‌نمود و انصاف و تدبیر بیشتری داشت .) یزید مردی میمون باز بود و با نامادری خود زنا کرده بود.حال اگر چنین شخصی ولی امری مسلمانان را برعهده می گرفت آیا چیزی از اسلام باقی می ماند؟
پس از شهادت امام حسین بود که قیام ها علیه حکومت ظالم یزید شکل گرفت.
از قبیل قیام مختار ثقفی.
امام حسین (علیه السلام) با شهادتش این مطلب را به ما گوشزد کرد که هرگز در مقابل ستمگر سر تعظیم فرود نیاوریم و یاد او و شهادتش بعد از  قرنها هنوز هم باقی است و باقی خواهد ماند تا ابد.

حال برای روشن شدن هدف قیام حضرت سید الشهدا گوشه ای از وصیت ایشان را مورد توجه قرار دهیم.

بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
هَذَا مَا أَوْصَي‌ بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي‌ِّ بْنِ أَبِي‌طَالِبٍ إلَي‌ أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّةِ : إنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِي‌ٍّ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إلَهَ إلاَّ اللَهُ ، وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ ؛ وَأَنَّ مُحَمَّداً صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ ؛ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ . وَأَنَّ الْجَنَّةَ وَالنَّارَ حَقٌّ ؛ ) وَأَنَّ السَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ لاَ رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَهَ يَبْعَثُ مَن‌ فِي‌ الْقُبُورِ )
إنِّي‌ لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَلاَ بَطِراً وَلاَ مُفْسِداً وَلاَظَالِماً؛ وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإصْلاَحِ فِي‌ أُمَّةِ جَدِّي‌ مُحَمَّدٍ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ؛ أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَي‌ عَنِ الْمُنْكَرِ ؛ وَأَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي‌ وَسِيرَةِ أَبِي‌ عَلِي‌ِّ بْنِ أَبِي‌ طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .فَمَنْ قَبِلَنِي‌ بِقَبُولِ الْحَقِّ ، فَاللَهُ أَوْلَي‌ بِالْحَقِّ ؛ وَمَنْ رَدَّ عَلَي‌َّ هَذَا ، أَصْبِرُ حَتَّي‌ يَقْضِي‌َ اللَهُ بَيْنِي‌ وَبَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ ؛ ) وَهُوَ خَيْرُ الْحَـ'كِمِينَ ) .
وَهَذِهِ وَصِيَّتِي‌ إلَيْكَ يَا أَخِي‌ ؛ ) وَمَا تَوْفِيقِي‌´ إلاَّ بِاللَهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ ) ؛ وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَي‌ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَي‌ ؛ وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إلاَّ بِاللَهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.

به نام خداوند بخشنده مهربان .
اين وصيت حسين بن علي به برادرش محمد بن حنفيه است .
همانا حسين شهادت مي دهد به وحدانيت خدا و به رسالت محمد كه از طرف خدا به حق آمده و شهادت مي دهد كه بهشت و جهنم حق است و شكي در برپايي روز قيامت نيست و خداوند همه مردگان را زنده خواهد كرد.
خروج من بر يزيد براي ايجاد فتنه و فساد يابراي سرگرمي و خودنمايي نيست , بلكه براي اصلاح امور امت جدّم رسول خدا است . من تصميم گرفته ام امر به معروف و نهي از منكر كنم و از سيره و روش جدّم و پدرم علي بن ابي طالب پيروي كنم . اگر كسي دعوت به حق را پذيرفت ، خداوند سزاوار به قبول آن است ، اگر كسي آن را نپذيرفت ، صبر خواهم كرد تا خداي متعال ميان من و اين جماعت داوري كند و او بهترين حكم كنندگان است .
اين وصيت من است به تو اي برادر و توفيقي نيست مگر با كمك خدا، توكل بر او مي كنم و به سوي او انابه مي نمايم . (3)

 

منابع

[1] المعجم الکبیر، طبرانی، ج 3، ص107ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص187 ـ ابن عساکر، ترجمه الإمام الحسین(ع)، ج7، ص 260).
[2] نویسنده: امیر نعمتی لیمائی
[3] مقتل الحسين مقرم , ص 156 به نقل از مقتل خوارزمي , ج 1 ص 188 و مقتل العوالم , ص 54 )

برچسب‌ها: 
تنظیم و تدوین

دیدگاه‌ها

پاسخ امام (ع) به کسانی که می گفتند به عراق نرود امام (ع) درپاسخ افرادی که حضرت را از رفتن به سمت عراق (کوفه) نهی می کردند اشعار زیر را می خواند: سامضی ومابالموت عار علی الفتی اذا مانوی حقا وجاهد مسلما وواسی الرجال الصالحین بنفسه وفارق مثبورا وخالف مجرما اقدم نفسی لا ارید بقائها لتلقی خمیسا وی الهیاج عرمرما فان عشت لم اندم وان مت لم الم کفی بک ذلا ان تعیش وترغما به من می گویید نرو ، ولی خواهم رفت ، می گویید کشته می شوم ، مگر مردن برای یک جوانمرد ننگ است ( مردن آن وقت ننگ است که هدف انسان پست باشد وبخواهد برای آقایی وریاست کشته شود که می گویند به هدفش نرسید.) اما برای کسی که برای اعلای کلمه حق ودر راه حق کشته می شود که ننگ نیست. چرا که در راهی قدم بر می دارد که صالحین وشایستگان بندگان خدا قدم برداشته اند. پس چون در راهی قدم بر می دارد که با یک آدم هلاک شده بدبخت وگناهکار مثل یزید مخالفت می کند بگذار کشته شود. دو راه وجود ندارد یا زنده می مانم ویا کشته می شوم . اگر زنده ماندم کسی نمی گوید چرا زنده ماندی واگر در این راه کشته شوم احدی در دنیا مرا ملامت نخواهد کرد .اکر بداند من در چه راهی رفتم . برای بدبختی وذلت تو کافی است که زندگی بکنی اما دماغت را به خاک بمالند ولذا درپایان یکی از خطابه های شان می فرماید: انی لا اری الموت الا سعاده ولا الحیوه مع الظالمین الا برما من مردن را برای خودم سعادت می دانم وزندگی با ستمگران را موجب ملامت مبی بینم ( وزندگی با ستمگران را جز ملامت نمی بینم.)

وقتی که لشکر کوفه به فرماندهی حربن یزبد ریاحی دربرابر لشکرامام حسین (ع) قرار گرفت امام پیش از آغاز نماز دربرابر صفوف دولشکر ایستاد وپس از حمد وثنای الهی فرمودند: "تا نامه های شما با آن حدت وشدت به من نرسیده بود هرگز اراده نداشتم به سوی شما رخت بربندم . فرستادگان شما به دنبال هم از کوفه به مکه آمدند ویک صدا ویک سخن گفتند: به سوی مابیایید که مارا امامی نیست وامید است خداوند درسایه تو مارابه سوی حق راهبری کند ودرپناه حق متحد سازد. اکنون به دعوت شما از راه رسیده ام پیش بیایید وبه من اطمینان بخشید تا هم دوش شما با دشمنان شما بجنگم واگر پیمان خود را پای بند نیستید وبیعت خود را نقض کرده اید ومقدم مرا دوست نمی دارید از راهی که آمده ام باز می گردم" درپایان خطبه کسی پاسخ نداد( از رد یا قبول) وامام بدون این که پاسخی بخواهد به نماز ظهر پرداخت. وپس از نماز حربن یزید ریاحی سردار سپاه لشکر کوفه را در خیمه خویش به ملاقات پذیرفتند.

شیخ عبدالله علایلی علمای اهل سنت از نقطه نظر انجام وظیفه، قیام امام حسین(ع) را مورد توجه و بررسی قرار داده است. از نظر او امام حسین(ع) به عنوان یک فرد مسئول، وظایفی درباره خود، خدا، جامعه و خدا داشته است که خود را موظف می‌دانست تا آنها را به نحو احسن انجام دهد. مهم‌ترین وظیفه امام حسین(ع) از نظر شیخ علایلی در حوزه دین و مدیریت جامعه، کوشش برای زدودن بدعت‌ها و مبارزه علیه ستم و ستمگری است. از این رو شیخ عبدالله علایلی در تحلیل قیام امام حسین(ع) تحت عنوان "شهادت در راه انجام وظیفه" می‌نویسد: حسین علاقه به ماندن را با انجام وظیفه به سنجش گذاشت. پس دید که راه انجام وظیفه به رویش گشاده‌تر است و در پیشگاه خدا و مردم موجب خشنودی بیشتر می‌شود و چون از فرا زمان به افق دور نگریست، روزگار درخشان را دید که اندک اندک به از هم پاشیدن گراییده است تا راه را برای جهانی نو و گونه‌ای زندگی نو بگشاید، و از آن روزگار جز نمادی از گذشته آرمانی مقدس نمانده است، لذا رنگ و رویش بر افروخته‌تر شد

سلام ما از مخالفين سوال مي كنيم، پيغمبر كه علم غيب داشت، حالا سوال ما اين است براي چه به جنگ احد رفتند تا عزيزانشان شهيد شوند؟

وصیت حضرت به برادرش هدف قیام را مشخص میکند . بنازم به روشنگری حضرت سید الشهدا. خوشا بحال آنها که همرایش کردند و بدا بحال آنها که نافرمایی کردند

لبیک یا حسین یا لیتنی کنتم معکم

حسين هرگز نميدانستند كه در نبرد كشته ميشوند بلكه چنان با اطمينان خاطر به سمت مخالفان خود لشكر كشيدند كه گويا امارت و خلافتشان قطعي است زیرا توجه به نصايح و خير خواهي اصحاب پيامبر و حتي ام المومنين ام حبيبه مبني بر خودداري از رفتن به جنگ و اینکه همراه بردن همسر و فرزندان خود براي مقيم شدن در كوفه به عنوان مركز امارت و خلافت بر تمام امت مسلمان. ...........

پس احادیتی که اهل سنت از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم در مورد خبر شهادت حضرت حسین بن علی علیهما السلام نقل کرده اند را چه می گویید. لابد آن راویان هم شیعه بودند که خود را اهل سنت معرفی می کردند. یا اینکه علمای اهل سنت هم به رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم دروغ بستند

با سلام احتراما" جامعه ما و دنیا نیاز زیادی به شناخت عاشورا وهدف امام حسین (ع) دارند وبهترین راه ان هزینه های اموزشی در این مسیر می باشد.مخصوصا" برای بعضی از مسولین متظاهر ومدیران بی کفایت.

هیچ گلستانی بدون اب گلستان نمیشود لذا دین اسلام محتاج ابیاری باخون سرخ امام حسین ع

پس وقتی که امام حسین میدانست که شهید خواهد شد وبه یاران نزدیکش هم جایگاهشان را دربهشت نشان داده بود وهمه یاران خوشحال بودند که به بهشت خواهند رفت وبرای جنگیدن وشهید شدن عجله می کردند تا اینجا مشخص شده که یاران امام از عاقبت کار اگاه بودند وشادمانی می کردند وحالا ماپیروان وشیعه چرا برای شهادت انها گریه وزاری می کنیم ووای حسینا می کنیم درصورتی که امام ویارانش اکنون دربهشت درکامرانی بسرمیبرند واز لذات بهشتی متنعمند وحالا شیعه ها بر سر وسینه میزنند گریه وزاری می کنند بنظرمن باید هواداران یزید گریه وزاری کنند که رهبرشان الان درجهنم میسوزد واز خدا طلب مغفرت کنند وما باید درایام محرم جشن وشادی کنیم واز فضیلتهای امام ویارانش سخن بگوئیم ومسائل شادی انگیز همانند عروسیها را برپا کنیم ایا این خودش گناه نیست که ما برخلاف دانسته ها وانتخاب امام ناراحت باشیم مرگ حق است هیچ کسی را یارای مقاومت وفرار نیست اگر امام حسین شهادترا نمی گزید بلاخره بعد از مدتی رحلت می کرد وحالا خودش چگونه مردن را انتخاب کره است واین انتخاب باید برای شیعه ها افتخار افرین باشد سرور انگیز ونه اینکه ناراحت باشند که چرا حسین کشته شد واز قبل هم پیامبر خبر شهید شدنش را به اطلاع او رسانده بودبنابراین کار واعمال ما درایام محرم اشتباه محض است واین روضه خوانیها ومویه ها هرگز نمی تواند معنویتی داشته باشد درصورتی که شهدای کربلا همگی بدون برزخی شدن اکنون دربهشت زندگی راحتی وتوام با لذت وکامرانی دارند وبه شهدای دیگر خیر مقدم می گویند وترنم خوانندگان بهشتی روان انها را نوازش می کند اما ما از این عمل امام ناراحت وغمگین هستیم لطفا پاسخ بدهید ونفرین بریزید نادان که کار بدی برای خودش کرد

درست است که ایشان الان شادند. ولی مابه حال کنونی ایشان گریه نمی کنیم بلکه به خاطرمظلومیت ایشان گریه می کنیم وباهمین گریه هاوعزاداری هاست که یادعاشورازنده است ومامسوولیم نسل به نسل انتقال دهیم تادرس شجاعت وزیربارظلم نرفتن وازجان گذشتن برای پابرجایی اسلام وقواعداسلامی واطاعت نکردن ازسردمداران از خدابی خبروفقط منافع خودبین راانتقال دهیم

اگر امام حسین علم به شهادت خود داشتند، چرا به کربلا رفتند؟ مطرح کردن این وسال بیجا و خیلی صاده لوهانه است. در قران یکبار بیان شده که جان خودرا به هلاکت نه ادازید منظور جهاد نیست منظورش حلاکت در امور دنیایی مانند کار های روز مره یا مانده در خانه که اتش گرفته است. اما بارها در قران امده است که شماره خقل نکردم مگر برای عبادت من و یروی از امر من و گفته شده است که بهترین شما و بهترین نوع عبادت همان فدا کردن جان خود در راه اسام و باری خداست. بنا همه میدانیم که خدا خود بر شهادت امر کرده و تشوشق کرده و اما بر اساس امر خدا خودرا فدای دین اسلام کرد و از امر مستفیم خدارا اطاعت کرد. بنا هر سمامان اگاه این امر را میداند و بنظر من ایجان اسوال بسیاد ساده لوهانه است. با بوزش از اشتباهای نوشتاری

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.