چرا پيامبر سندی مكتوب از وصايت برجای نگذاشتند؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آخرین روزهای زندگانی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از فصول بسیار حساس تاریخ اسلام است. اسلام و مسلمین در آن روزها، ساعات دردناکی را میگذراندند. مخالفت علنی برخی از صحابه و سرپیچی آنان از شرکت در سپاه اسامه حاکی از یک سلسله فعالیتهای زیرزمینی و تصمیم جدی آنان بود. پیامبر از حرکات زننده و فعالیتهای سرّی برخی آگاه گردید؛ وبا تبی شدید، وارد مسجد شد و در کنار منبر ایستاد، و با صدایی بلند، به طوری که صدای او از بیرون مسجد شنیده میشد، روبه مردم کرد و گفت: «یا أیّها الناس! سعّرت النار، و أقبلت الفتن کقطع اللیل المظلم، و إنّی و اللّه لا تمسکون علیّ شیئا، إنّی لم. أحلّ لکم إلّا ما أحلّ لکم القرآن، و لم أحرّم علیکم إلّا ما حرّم علیکم القرآن.[۱] ای مردم! آتش فتنه برافروخته شده و فتنه مانند پارههای شب تاریک، روی آورده و شما هیچ نوع دستاویزی بر ضدّ من ندارید. من حلال نکردم مگر آنچه را که قرآن حلال کرده و تحریم ننمودم مگر آنچه را که قرآن آن را تحریم کرده است.» این جمله حاکی از نگرانی شدید پیامبر از آینده و سرنوشت اسلام بود. مقصود از آتشی که میفرماید «شعلهور شد» کدام آتش است؟ آیا جز آتش فتنه و افتراق و دو دستگی است که در کمین مسلمانان قرار گرفته بود، و پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه و آله) زبانه کشید و هنوز که هنوز است شعلههای آن خاموش نگشته است و در حال اشتعال است؟
پیامبر گرامی (صلیالله علیه و آله) از رفت و آمدهای مشکوک و فعالیتهای درون خانه احساس خطر کرده بود و ایشان پی برده بود که فعالیتهایی انجام میشود تا اینکه مسیر خلافت را تغییر بدهند. از این رو برای پیشگیری از انحراف مسئله خلافت از محور اصلی خود و جلوگیری از بروز اختلاف و دودستگی، تصمیم گرفت که موقعیت خلافت امیرمؤمنان علي (علیهالسلام) و اهلبیت خود را به طور کتبی تحکیم بخشد. و سندی زنده بین آنها به یادگار بگذارد. از این جهت، روزی که سران صحابه برای عیادت آمده بودند، کمی سر به زیر افکند، سپس روبه آنان کرد و فرمود: «کاغذ و دواتی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید». تا این سخن را رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند، خلیفه دوم سکوت مجلس را شکست و گفت: «بیماری بر پيامبر غلبه کرده، قرآن پیش شماست! و این کتاب آسمانی ما را کفایت میکند».[۲]
نظر خلیفه مورد گفتگو قرار گرفت، گروهی با وی همراه شدند و گروهی گفتند چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داده باید آورده شود. تا اینکه اختلافات و سر و صداها بالا گرفت، پيامبر (صلی الله علیه و آله) از اختلاف و سخنان جسارتآمیز آنان سخت ناراحت شد. و گفت برخیزید و خانه را ترک کنید. ابن عباس، پس از نقل این واقعه میگوید: «بزرگترین مصیبت برای اسلام این بود که اختلاف و مجادله گروهی از صحابه، مانع از آن شد که پیامبر نامه مورد نظر خود را بنویسد».[۳] نامهای که حضرت میخواستند بنویسند بسیار روشن است که چه بوده است. زیرا هدف پیامبر (صلیالله علیه و آله) چیزی جز تحکیم وصایت و خلافت امیرمؤمنان (علیهالسلام) و لزوم پیروی از اهلبیت نبود و این مطلب از ملاحظه «ثقلین» که مورد اتفاق جامعه محدثان از اهل تسنن و شیعه است؛ به دست میآید. زیر درباره نامهای که میخواست بنویسد، چنین فرمود: «این نامه را برای آن مینویسم که پس از من گمراه نشوید» و در حدیث «ثقلین» عین همین جمله را آورده؛ و علت پیروی از کتاب و اهلبیت خود را این دانسته که پیروی از این دو «ثِقل» سبب میشود که هیچگاه گمراه نشوید.
کسی که آخرین لحظات زندگی خود را سپری میکند معمولاً مهمترین حرفها و مهمترین سفارشات را برای اهل و اطرافیان خود میکند. حال که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آخرین ساعات عمر مبارک خود را سپری میکرد و میخواست مهمترین سفارشات خود را برای خوشبختی و گمراه نشدن اصحاب انجام دهد خوب نبود که اصحاب رسول الله حرفهای پیامبر را با جان و دل قبول میکردند؟ آیا معقول است که با نسبت هذیان دادن به رسول رحمت که به فرموده خداوند متعال «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی.[نجم/۳] سخن از روی هوی نمیگوید». از فرمان حضرت سرپیچی شود؟ به هر حال، بعضی ممکن است این پرسش برایشان مطرح شود که چرا رسول خدا (صلیالله علیه و آله) این سفارش و این نامه و این سند بسیار مهم را که سرنوشت جامعه اسلامی را تعیین میکرد در زمانی که بیمار نبودند انجام ندادند؛ یعنی چرا زودتر این کار را انجام ندادند؟ جواب آن است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) سفارشها و توصیههای فراوانی را مبنی بر وصایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) انجام داده بودند. که یکی از مهمترین آنها در واقعه غدیر بود. که در بین صد هزار مسلمان این را مطرح کردند. در جايي که برای یک کاری دو تا مورد قبل دادگاه است، واقعه غدیر صد هزار شاهد داشت. ولی اصحاب بهراحتی آن را کنار نهادند. جایی که اصحاب به راحتی نص و سندی بسیار مهم مثل آیات قرآن را که در مورد وصایت و خلافت آمده بود، را قبول نکردند و آن را تأویل و تحریف معنائی کردند قطعاً این سفارش را هم قبول نمیکردند همانطوری که در نوشتن آن مخالفت کردند و آن را قبول نکردند.
پینوشتها:
[۱]. دلائل الصدق لنهج الحق، محمد حسین مظفر، قم، موسسه آل البیت، ۱۴۲۲، ج ۶ ص ۵۶۲.
[۲]. فرازهایی از تاریخ اسلام، آیة الله سبحانی، قم، نشر مشعر، چاپ دارالحدیث، ۱۳۸۴، ص ۵۲۷.
[۳]. همان.
دیدگاهها
مهدی
1394/07/14 - 22:37
لینک ثابت
با عرض سلام وخسته نباشید ،با
babak
1394/07/15 - 08:47
لینک ثابت
خداوند لعنت کند اولین ظالمین
افزودن نظر جدید