بهائیت
سازمان بهائیت در گزارش خود از زلزله ترکیه، ابتدا با تعیین اولویت خود در کمک رسانی به بهائیان زلزله زده، باری دیگر چهره خودخواه فرقه بهائی را بر همگان آشکار کرد. سازمان بهائی بیتوجه به طمع خود در پس کمک و سابقه توهین و خیانت بهائیت به ترکیه، مدعی شد که چشم امید زلزلهزدگان ترکیه به دست یاری بهائیان است!
عبدالبهاء در بزنگاه مشروطه، اقدام به توزیع بینام رساله مدنیه و سیاسیه خود میکند؛ تا در آینده، حکومت ایران به هر سمت رفت، آن را پیشبینی و روش صحیح خود معرفی کند. تزویر و دورویی عبدالبهاء، آنجایی بیشتر نمایان میشود که این پیشوای بهائی در این دو رساله، یکجا از حکومت بر مبنای دین دفاع کرده و در جایی دیگر، به شدّت با آن مقابله میکند!
هرچند پیروان فرقه بهائیت، برای اثبات دین بودن آیین خود و نیاز به نزول بهائیت، به تخریب اصول اسلامی و غیر کاربردی جلوه دادن آنان میپردازد، اما در موارد متعددی، مجبور به اعتراف شده که پیشرفت، امنیت و آسایش جامعه بشری، با عمل به تعالیم و اصول اسلامی امکانپذیر است.
شگفتا که سران بهائی با گذشت تنها 44 سال از انقلاب اسلامی، گمان دارند که عملکرد خائنانه آنها در گذر زمان فراموش گردیده و تا جایی مردم را کم حافظه میپندارند که با افتخار از جلّاد خود پرده برداری میکنند! در واقع رحمت و محبّتی که بهائیت برای بشریت وعده میداد، در حکومت مشترکش با پهلویها، به وسیله شکنجه و سرکوب به نمایش نهاد!
تشکیلات بهائیت وجود مرجعیت دینی و قشر روحانی را در فرقه خود منکر میشود. اما با بررسی متون بهائیت و واقعیت میدانی درمییابیم که این فرقه از مرجعیت دینی به نام بیت العدل برخوردار است. علاوه بر آن در بهائیت کسانی هستند در قالب مبلّغ دینی و در دو دسته ثابت و سیّار به تبلیغ بهائیت میپردازند و در قبال آن حقوق دریافت میکنند.
مری مکسول همسر ولی امر بهائیت در مقدمه مقالهای این پرسش را مطرح کرد که چرا با آنکه دوای دردهای عالم در دست ماست، استقبالی از آن نمیشود؟! اما در پاسخ به او باید گفت: این چطور دارویی است که حتی نتوانست دردهای آورندگانش را درمان کند؟! پس بهتر است چرایی بیمیلی به بهائیت را بیعملی و سیره و سیرت دورو و نازیبای بهائیت جستجو کنید.
تشکیلات بهائیت در دوره پهلوی، با تصدی بسیاری از مناصب کشور، شبکه گستردهای از فساد اقتصادی و رانتخواری را به راه انداخت. هژبر یزدانی با همکاری عالیترین مقامهای کشور، اموال هنگفتی را به نفع سازمان بهائیت بهم زد. ضربه انقلاب اسلامی بر پیکره سازمان بهائیت تا جایی بر آن فشار آورد که بیت العدل اسرائیل، انقلاب اسلامی ایران را جدیترین بحران حیات خود دانست.
شاپور بختیار در یکی از اعترافات خود، نتیجه سیاه بیست و پنج سال حکومت فاسد و ضدملّی پهلوی (با نقش آفرینی پررنگ بهائیان) بر ایران را تشریح کرد؛ اما آیا بهائیتی که امروزه شعار آزادی سر میدهد و از ناعدالتی جمهوری اسلامی گلایه میکند، از خفقان و ناعدالتی بیحد و حصری که برای ایران در دوران پهلوی به ارمغان آورد هم چیزی میگوید؟!
هرچند از فعالیتهای اجتماعی و یا تحصیلی بهائیان، به خاطر باورشان جلوگیری نمیشود، اما در مراکز فرهنگی و جامعهسازی، باید با بینشی باز و تدبیری مناسب عمل شود تا زمینه برای اجرای نقشههای براندازی سیاسی و استحاله فرهنگی بهائیت فراهم نگردد. تشکیلاتی که به براندازی سیاسی در ایران اکتفا نکرده و از استحاله فرهنگی و محو اسلام در ایران سخن میگوید.
عبدالبهاء، در پیامی خطاب به بهائیان سمرقند (که در اشغال روسها) بود، از آنان خواست که رعایت مقتضیات حکمت را کرده و بنا بر سیاست کلّی بهائیت، از تبلیغ غیرمسلمانان خودداری کنند؛ اما چه دلیلی جز مقاومت اسلامی و غیرت شیعی در برابر استعمار بود که رسالت پیامبرنمای بهائی را هدف گذاری میکرد؟!
تشکیلات بهائیت برای سلطه بر ایران و تشکیل حکومت موهومش، نیازمند اجرای طرح تحول فرهنگی و دین زدایی از جامعه با هدف تغییر بافت جمعیتی است. لذاست که دشمن سیستماتیک خواندن بهائیت برای نظام اسلامی، دین و حتی هویت ایرانی، حرفی مستند و هشداری مهم است.
دیوید کلی از اعضای محفل بهائیت در انگلیس که از قضا بازرس ویژه سازمان ملل در عراق شد، گزارشی دروغین از وجود سلاحهای کشتار جمعی در این کشور جعل کرد و جنگ خونینی علیه مردم عراق به راه انداخت. تشکیلات بهائیت نه تنها هیچوقت به خاطر خیانت و دروغ عضو خود عذرخواهی نکرد، بلکه کشتار زنان و کودکان عراق را مقدمه حصول صلح جهانی معرفی کرد!
رسانه آسو به عنوان زبان حرفهای مگوی بهائیت، در راستای سیاستهای بیت العدل، هدف براندازی سیاسی و استحاله فرهنگی در ایران را دنبال میکند. این رسانه اعتراف دارد که هدفش نه فقط سرنگونی نظام، بلکه اسلام زدایی و دگرگونی فرهنگی در ایران است. چرا که پیش نیاز ایجاد حکومت موعود بهائیت، دگرگونی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و دینی در ایران است.
تشکیلات بهائیت مدعیست تعدادی بهائی در دوران جنگ تحمیلی بر ایران کشته شدهاند اما دولت ایران آنان را بخاطر عقایدشان شهید حساب نکرده است. این در حالیست که در یک نمونه از اعتراف رسانههای بهائیت، رئیس جمهور وقت، شخصاً حکم شهادت یک بهائی را امضاء کرد. بعلاوه آنکه تشکیلات بهائیت خود، از شهید حساب کردن مدافعین بهائی ایران، امتناع کرده است!