سلفیت
عقیده ابن تیمیه این است که باید به فهم سلف تمسک جست، زیرا فهم سلف (صحابه، تابعین و تابعین تابعین) برتر از فهم خلف (اشاعره، ماتریدیه، صوفیه، متکلمین، عرفاء) است و کسانیکه فهم خلف را بر فهم سلف مقدم دانستهاند، اهل بدعت هستند. این در حالی است که متکلمینِ اشاعره و ماتریدیه و دیگر مذاهب کلامی، فهم خلف را برتر بر فهم سلف میدانند.
یکی از اموری که در ذهن برخی اهل سنت بهوجود آمده است، وجود رابطه صمیمی بین داعش و اهل سنت است. گروهی از اهل سنت اینگونه تصور میکنند که داعشیان با اهل سنت ارتباط درستی دارند و مشکل ایشان با شیعیان است. این در حالی است که شیعیان و اهل سنت هر دو هدف دشمنی گروههای تروریستی داعش هستند. بیشتر آسیب دیدگان جنایات داعش اهل سنت هستند.
متن فوق داستانی مستند از سری داستانهای محاکمهی تروریستهای تکفیری میباشد. نویسنده در این متن از جلسات بازپرسی یک تروریست بنام «اخی» نوشته است و عقاید او را از قبیل انتساب کشتههای فاجعه منی به حکومت ایران و تمسک به آیه 5 توبه و مهدور الدم خواندن مخالفین را مستند بیان و مورد بررسی و نقد قرار داده است.
گاهی یک مبنای غلط باعث میشود نتایج غلطی به دست آوریم. این مبانی غلط گاهی همه امور حیاتی زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد. مبانی اشتباه سلفیها یکی از مهمترین امور را در زندگی انسانها تهدید میکند. نهاد خانواده که با عشق بین فرزندان و همسران استوار است میرود تا با تفسیر وهابیت به یک عنصر شرکآلود تبدیل شود.
ابنتیمیه و ذهبی و برخی از معاصرین دنبالهرو آنها، در ادامه دشمنیهای خود نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) و تخصیصا امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)، بر حدیث شریف و معتبر منزلت خدشه وارد کردهاند تا هم کینه خود به اهل بیت (علیهم السلام) را به اثبات برسانند و هم اینکه بتوانند فضائل حضرت علی (علیه السلام) را کمرنگ کنند.
عالمان بیدار در اقصی نقاط جهان اسلام در هرجایی که احساس کنند خطری در کمین عزت و عظمت امت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) است با همتی وصفنشدنی به مبارزه با این انحراف میپردازند. هرچند ما از تلاشهای ایشان باخبر نباشیم، اما هرکدام بهمانند کوهی منطقهای از جهان سلام را در مقابل خطرات انحرافت فکری مراقبت میکنند.
خوارج از مشکلآفرینترین گروههایی است که با اندکی از طرفداران خود و با بیباکی ناشی از جهل و تعصب، کجفهمی و غرور، توانست در بهترین دوران اسلام که افتخار رهبری امیرالمومنین علی (علیه السلام) را داشت، دین را به بدترین شکل ممکن از مسیر خود خارج کند. این جریان با وهابیت دارای مبانی مشترک و در اهداف اشتراک مساعی دارند.
آیه مودت، از آیاتی است که بر فضیلت اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) و موقعیت ویژه آنان دلالت دارد. تمام مفسران شیعه و جماعتی از مفسران اهل تسنن، این آیه را از فضائل اهل بیت بهشمار آوردهاند، روایات شیعه و سنی گویای آن است، که منظور از کلمه «قربی» در این آیه، چهار نفر (علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام) است.
سلفیان معتقدند: به فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سه قرن اول، بهترین دورانهاست، از این رو باید به سنت آنان تمسک جست. اکنون از سلفیان میپرسیم: اگر بناست به فهم و درک «سلف صالح» در سه قرن اول اسلام مراجعه شود، چرا فهم اهل بیت (صلوات الله علیهم اجمعین) که همتای قرآن هستند، میزان حق و باطل نباشد.
ابن تیمیه، اولین کسی بود که به مفهوم پردازیِ واژهی «سلف» پرداخت و آن را در معنایی به کار برد که تا آن زمان اندیشمندان اسلامی چنین معنایی را بکار نبرده بودند. ابن تیمیه، سلف را به معنای عصر صحابه، تابعین و تابعینِ تابعین، معنا کرد و از این طریق منابع تشریع را از کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) و صحابه به سه قرن اول اسلام، گسترش داد.
اساسیترین و محوریترین مبانی فکری گروههای سلفی که خود را در تمامی اجزاء اندیشه سلفی و در تمام اعمال ایشان نشان میدهد و در چهار چوبه اخلاق و فقه و عقاید متبلور میشود، تقدم فهم سلف بر فهم خلف است. سلفیان معتقدند سلف که از آن تعبیر به سلف صالح میکنند از صحابه و تابعین و تابعی تابعین دارای فهم بهتر و دقیق تر از ما هستند.
رشیدرضا، بعد از آن که عمری را در اصلاحگری و نواندیشی و ترقیخواهی گذرانده بود، خود را از تأثیر طلایه دارانی چون طنطاوی و سید جمال و حتی عبده رهاند، و به دامن محمد بنعبدالوهاب پناه برد، که او را به ابن قیم جوزیه و ابن تیمیه و سپس به احمد بن حنبل میرسانید. وی به جای میل به شیوههای مدنیت نو، هجوم به غرب را ترجیح داد.
محمد عبده، مانند استادش سید جمال، بر بازگشت به اصل دین و آموزههای آن بسیار تأکید میکرد و از این رو میتوان او را در ردیف رهبران معنوی سلفیت، قلمداد کرد. ولی با این وجود او نیز نگاهی قهقرایی به اسلام و دین نداشت و عقاید او با سلفیگرایی مصطلح بسیار متفاوت است. او بر خلاف سلفیگری به مباحث کلامی و عقلی علاقه داشت.
سید جمال الدین اگر چه طرح بازگشت به اسلام را مطرح کرد، و روش او در آغاز، مکتب سلفیگری را تداعی میکند؛ اما سید هرگز معتقد به سلفیگری به معنای مصطلح آن نبود. وی بر خلاف سلفیگری وهابی نگاه قهقرایی نداشت، و دین و شرایط روز را هم میپذیرفت. وی به طور ویژه به عقل بها میداد و هرگز همانند سلفیگری وهابی، مسلمانان را تکفیر نمیکرد.